فیلم «عصبانی نیستم!» از شناخته شدهترین فیلمهای سینمای ایران است که بعد از توقیفی چند ساله (که به دلایل منطقی و غیرمنطقی آن کاری نداریم) در سینماهای کشور به اکران عمومی در آمده است. این فیلم، اثر شایستهای از فیلمسازی جوان است که راه خود را با ساختن فیلمهای مستقل و البته ملتهب دیگری مثل «لانتوری» ادامه داد و به واسطهی توقف کارش به واسطهی عدم اجازهی نمایش در سینماها از پا ننشست. فیلم عصبانی نیستم یک فیلم سیاستزده است که در جشنوارههای خارجی به لطف پرداختن به موضوعی ملتهب و قابل لمس درخشید و با وجود ضعفهای فراوان، حتا حالا که پنج سال از ساختش میگذرد، تازه به نظر میرسد. در ادامه با نقد و بررسی فیلم عصبانی نیستم با گیمنیوز همراه باشید.
فیلم عصبانی نیستم از آن دست فیلمهای سینمایی است که خود را به واسطهی موضوع مطرح میکند و در ادامه با دست انداختن به مضمون، سعی در خلق مفهوم سینمایی دارد. این فیلم اگرچه از سینما به عنوان یک مدیوم انتقال مفهوم استفاده میکند، اما آن را به مثابهی یک ظرف مشخص و اندازه برای حرف زدن مورد استفاده قرار میدهد. کاری که از فیلمسازان ایدئولوژیست در طول تاریخ سینما سراغ داریم. در عمل، فرقی بین عصبانی نیستم درمیشیان و سینمای پروپاگاندا نیست، اما عصبانی نیستم حداقل در ظاهر موفق میشود خود را از هیاهوی خارج از فیلم جدا سازد و به یک ملودرام متقن و موفق در بیان ایدههای خود در قالب سینما مبدل شود. فیلمی سراسر آکنده از نهلههای سیاسی اجتماعی که از خفقان دورهی هشت سالهای در تاریخ سیاسی ایران میگوید و در این مسیر به ساخت یک درام قدرتمند روی میآورد. داستان عاشقانهی سادهای که به تنهایی فیلم را یک سر و گردن از دیگر آثار مشابهش بالاتر میآورد و به آن اجازهی ظهور به عنوان یک اثر سینمایی فارغ از محتوا و استفادهی ابزاری از فرم میدهد.
عصبانی نیستم با یک مقدمهی طولانی در مورد عصبانیت آغاز میشود. موضوع را با صراحت جالبی مطرح میکند و بعد با تکنیک به ظاهر قدرتمند خود به خصوص در تدوین و چیدن صحنههای کوتاه پشت سر هم سعی در القای احساساتی مشابه به مخاطب دارد. مخاطبی که به سادگی درگیر احساس عصبانیت میشود و بعد تلاش میکند دلیل این عصبانیت را بفهمد. متاسفانه رسانهها در طول سالهای توقیف این فیلم و دوری عصبانی نیستم از پردهی سینماها کاری کردهاند که مخاطب در این مرحله یا این موضوع را حدس میزند و یا از پیش میداند، پس فیلم درمیشیان با شکستی خفیف مواجه میشود اما به لطف رابطهی شخصیتهایش با هم و به لطف حربههای تکنیکی به راه خود ادامه میدهد.
شخصیتها در فیلم به دو دستهی «نفر اول» و «دیگران» تقسیم میشوند. آنچه فیلم روایت میکند بر یک شخصیت اصلی استوار است و دیگران و خردهداستانهایشان و خرده پیرنگهایی که به زندگی «نوید» (نوید محمدزاده) وارد میکنند در حاشیه باقی میمانند، با اینکه در نقاط بحرانی داستان، مسیر زندگی او را تغییر میدهند. دوستان نوید که مهمترین آنها «وحید تارانتینو» است از تنشهای جاری در زندگی در این برهه از زمان بیشتر حرف میزنند اما چیزی به آن اضافه نمیکنند. حضور این شخصیت و دیگران از جمله «احمد» در راستای فضاسازی و شکل دادن به معضلاتی است که در جهان فیلم وجود دارند. حتا «ستاره» (باران کوثری) نیز در واقعیت و در خیال نوید، نقشی به جز عمیق کردن این فضاسازی و برآورده کردن نیاز داستان به یک موتیف اساسی برای «ادامه» در این راه و در نتیجهی آن، برملا شدن جنبههای دیگری از مشکلات گریبانگیر یک دانشجوی ستارهدار شده و تعلیقی در تهران ندارد. رابطهی عاشقانهای که در امتداد فیلم شکل میگیرد و پرداخت میشود و ما گوشههای مهم و سنگینی از آن را مشاهده میکنیم نیز به همین خاطر وجود دارد و مضمون فیلم را نه تنها تغییر نمیدهد بلکه به ملموس شدن انتقادات فیلم به دوران خود کمک میکند.
درمیشیان در عصبانی نیستم باز هم به مدد تدوین خوب هایده صفییاری یک فرم مجزا از سینمای ایران را به دست میدهد. فیلم او به یک اثر تجربی اروپایی شبیه است و مطمئنا به مذاق منتقدانی که ساختارشکنی در سینما را اولویت خود برای جذب یک فیلم شدن قرار دادهاند خوش میآید. از طرف دیگر، این فرم فیلم که متشکل از سکانسهای تلویزیونی طولانی (آمیخته با دیالوگهای معنا دار و جهتداده شده) و صحنههای سریع تدوین شده برای القای حس عصبانیت است، به عنوان رانهای برای جلب توجه مخاطب عمل میکند. درمیشیان در فیلم بعدی خود «لانتوری» یک تجربهی متفاوت در عین حال شبیه به عصبانی نیستم را امتحان میکند، اما رکن اصلی شکلگیری این نوع از سینما یعنی «دوربین» را اینبار به طور کامل به دست فراموشی میسپارد. به همین خاطر عصبانی نیستم با اینکه پنج سال بعد از تولید و با حذفیات و لاپوشانیهای فراوان به سینما راه پیدا کرده همچنان از اثر بعدی سازندهاش، لانتوری، جلوتر است.
عصبانی نیستم با وجود اینکه در یک جهت مشخص فکری ساخته شده و به واسطهی موضوع خود مورد تحریم قرار گرفته است، اما هرگز به درشتگویی روی نمیآورد و این مهمترین نکتهی این فیلم و از سر هوشمندی کارگردانش است. فیلم درمیشیان لحظهای آنچه میخواهد را به طور مستقیم به زبان نمیآورد. هیچ صحنهی مشخصی از آن رویداد تاریخی که همه در ذهن داریم را به تصویر نمیکشد و اشارهای مستقیمی به اتفاقات خرداد 88 نمیکند. مستقیمترین نشانهگذاری فیلم روزنامههایی هستند که دیوار اتاق جوانِ بختبرگشتهی احاطه شده توسط مشکلات اقتصادی و معیشتی چسبانده شده و حالا با اینکه در سینما تار نشان داده میشوند، مشخصاند. فیلم با اینکه در متن خود اشارههای بسیاری از وضعیت سیاسی دوران و پیامدهای اجتماعیاش برای قشر جوان و تحصیلکرده آن دوران دارد (تا جایی که وحید در دیالوگی طولانی از وضعیت عجیب موسیقی در کشور و اینکه به او اجازهی بروز استعدادش داده نمیشود نالان است)، با همراه شدن با شخصیت نوید و قرار دادن او در مرکز، به القای ناتوانی او در اجرای تعهداتش روی میآورد و پیام خود را همچنان در الویت دوم میگذارد.
فیلم عصبانی نیستم قابل احترام است. هوشمندانه ساخته شده و مخاطب خود را میشناسد. بدیهی است که دانشجویان و قشر جوان و کسانی که موضوع این فیلم را به عنوان شعار سیاسی سالهای اخیر خود میپذیرند از آن استقبال کنند و به درام آن توجه زیادی داشته باشند. بازی باران کوثری و شیمی حاصل در رابطهی «ستاره» و «نوید» و رفتارهای واقعگرایانهی دو دانشجوی در شرف ازدواج (اما تحت فشار توسط خانواده، وضعیت اقتصادی و افراد جامعه) به مقبولیت بیشتر فیلم نزد مخاطبش کمک زیادی میکند. اما همچنان موفقیتهای فیلم در جشنوارههای خارجی نتیجهی التهاب موضوعی است که در بطن فیلم جاسازی شده و هیچ ارتباطی به پرداخت آن ندارد، چرا که علیرغم شکلگیری درست روابط انسانی و دغدغههای شخصیتها، این موضوع بسیار لوکالیزه است و مخاطب خاص خود یعنی جوانان ایرانی را دارد.
عصبانی نیستم میتواند بسیار تاثیرگذار ظاهر شود و برای برانگیختن احساسات شما در سالن سینما تلاش زیادی لازم ندارد. کافی است خود را جای هر کدام از شخصیتهای این فیلم بگذارید و به زندگی در آن شرایط فکر کنید. چه دانشجوی اخراجی، چه کارگر بیچاره، چه دختری که قرار است معشوق خود را به خاطر وضعیت تاسفبار جامعهاش از دست بدهد و چه موزیسینی که هشت سال از عمر و استعدادش را به هیچ و پوچ باخته. نکتهی مهم و تاثیرگذار فیلم آنجا است که شخصیت محوری فیلم در نهایت راهی به جز فرار از کشور خود برای تغییر این وضعیت نمیبیند اما معشوقهاش به او نهیب میزند که درست کردن وضعیت حاضر فقط به دست آنها امکانپذیر است.