موضوع زوج هنری به کنار، بعد از ساخت پنج فیلم تقریبا ثابت شده بود که مصطفی کیایی راه رسیدن به موفقیت در گیشهی سینمای ایران را بهتر از هر کسی بلد است. او که با فیلم «بعد از ظهر سگی» آغاز کرد نشان داد از هالیوود و فیلمهای کلاسیک شخصیت محور آن وام میگیرد تا قصههای جذاب برای مخاطب ایرانی روایت کند. سینمای کیایی را نمیشود با برچسبهای معمول سینمای ایران مثل «فیلم اجتماعی» یا «انتقادی» و «هنری» از او گرفت، چرا که کیایی به اندازهای هویت خود را در ساختههای سینماییاش جا میگذارد که سلب این هویت از او و فیلمهایش تقریبا غیرممکن است. چهارراه استانبول یکی دیگر از ساختههای این نویسنده و کارگردان موفق است که البته با اختلاف نسبت به همهی دیگر فیلمهایش موضوع اجتماعیتر و ملتهبتری دارد اما همچنان فیلم کیایی است چون او قصهی خودش را در دل اتفاق میگوید. در ادامه با نقد فیلم چهارراه استانبول با گیمنیوز همراه باشید.
«ضد گلوله» از نظر نوع پرداخت داستان، نزدیکترین فیلم کارنامهی مصطفی کیایی با چهارراه استانبول است. هر دو فیلم شخصیت به خصوص خود را در دل یک رویداد واقعی قرار میدهند، اما این اتفاقات پیرامون آنها است که داستان را اولا شکل داده و ثانیا به جلو میبرد. در چهارراه استانبول، با روایت موازی وقایعی روبرو هستیم که در نهایت در یک نقطهی اوج به طرز هوشمندانهای به هم وصل میشوند. فیلم چهارراه استانبول به صورت مستقیم از واقعهی آتش گرفتن ساختمان پلاسکو حرف نمیزند، بلکه آن را به سبک فیلمهای ماجرایی هالیوودی به یک نقطهی بحرانی در نمودار داستان تبدیل میکند که همه چیز را تحت تاثیر قرار داده است.
چهارراه استانبول چیزی شبیه به واقعهی 11 سپتامبر در انبوه فیلمهای ماجرایی ژانر دلهره از پلاسکو میسازد. ابتدا شخصیتهای خود را با هوشمندی معرفی میکند. چهرههای آشنای بهرام رادان و محسن کیایی را از فیلم بارکد قرض میگیرد تا یک داستان کیاییایی در مدیوم سینما و برای تصاحب گیشه فراهم کند. بعد از اینکه چرخدندههای داستان شروع به چرخیدن میکنند و چفت و بست داستان مشخص میشود، نویسنده و کارگردان که به واسطهی آشنا بودن مخاطب با شخصیتهای قصهاش مجبور نیست وقت زیادی صرف شخصیتپردازی و فراهم کردن مقدمات روایت اصلی بکند، زمان قابل توجهی به شکل دادن داستان و رساندن روایتهای موازی به نقطهی عطف مورد نظر دارد. از این موهبت بهرهی کافی را میبرد و تمام شخصیتهای اصلی و فرعی را به زیبایی در یک جا جمع میکند.
فیلم چهارراه استانبول چند وجه مهم دارد. اول توانایی قصهگویی در موقعیتهای غیرمعمول است. این ویژگی را میشود در تمام فیلمهای مصطفی کیایی مشاهده کرد. او به سادگی چند خط دیالوگ و یک قصهی پسزمینهی کوتاه دو شخصیت اصلی خود را به مهلکهی قمار میکشاند، آنها را در موقعیت بحرانی قرار میدهد، از شخصیتهای معمولی با ذکاوت شبهقهرمان میسازد و بعد از اینکه مخاطب را درگیر اضطراب کرد ورق را به سودِ جذابیت و هیجان برمیگرداند. الگوی تمام نشدنی فیلمهای جذاب تاریخ سینما که کیایی با هوشمندی خود آن را در تقریبا تمامی آثار خود، به خصوص دو فیلم اخیرش استمرار بخشیده است. وجه مهم دیگر، توانایی انتقال کمدی در هر شرایطی است. اگرچه فیلم چهارراه استانبول در نهایت به اثری متعلق به ژانر دلهره تبدیل میشود و صحنههای زیادی با کارگردانی حماسی و تاکید بر روی قهرمانها دارد، در بطن خود یک فیلم کمدی است. کمدی شرایط و دیالوگها و بازیهایی که به خوبی به بار مینشیند و حالا در ششمین فیلم او میشود گفت که به پختگی لازم برای جلب رضایت تماشاگر رسیده است.
شکلگیری کمدی فیلم چهارراه استانبول، دین سنگینی به محسن کیایی دارد. اینجا شاید مفهوم زوج هنری مشخصتر باشد. شخصیتی که این بازیگر جوان و کمدین با استعداد سینمای ایران جلوی دوربین برادرش میبرد، بسیار دلچسبتر و موفقتر از شخصیتهایی است که در فیلمهای دیگر میسازد. ارتباط مشخصا عمیقی بین این دو وجود دارد که باعث میشود در تمام لحظهها، هیچ ابهامی در آنچه توسط بازیگر به دوربین و سپس از طریق پردهی سینما به مخاطب منتقل شده است دیده نشود و همه چیز مثل روز روشن باشد. نکتهای قابل ستایش که در نهایت در فیلم چهارراه استانبول، ضعف اصلی پایان را نیز میپوشاند و تصمیمات شخصیتها را باورپذیر و قابل درک میکند. حالا با کمی اغماض.
اما مهمترین ضعف فیلم چهارراه استانبول آنجا است که این فیلم سعی کرده بدون در نظر گرفتن نیاز به شخصیتپردازی، خردهداستانهای کافی برای اشخاص و بدون دستیابی به دیالوگهای هوشمندانه و کاربردی در دل هرج و مرج یک سوم پایانی فیلم، به تصویری قهرمانگونه از آتشنشانان برسد. در واقع، اگر این اتفاق میافتد و چیزی به نام سمپاتی شکل میگیرد هم به خاطر اطلاعاتی است که خارج از فیلم به مخاطب رسیده است. درام لحظهای فیلم در آتش سوزی ساختمان پلاسکو به نفع آتشنشانان و چهرهی قهرمانانهی آنها تبدیل میشود و به سکانس پایانی فیلم گره میخورد، اما نه به خاطر خود فیلم و فرم روایی اثر سینمایی خوشساختی به نام چهارراه استانبول، که به خاطر جریان داشتن خاطرهی جمعیِ سوختن ساختمانی چند طبقه در چهارراه استانبول و جای خالی آن مرکز تجاری. فیلم، اگرچه میتواند با ایجاد تعلیق و استفاده از عنصر «بقا» برای نگران کردن مخاطب خود در این راه موفق عمل کند، به هیچ وجه قادر نیست آتشنشانان قهرمان را قهرمان نشان بدهد، و این اتفاق حتا به قیمت از دست رفتن جان برادر مسئول ویژهی عملیات میافتد! که بازی مهدی پاکدل در آن اوضاع اسفبار و تیپیکال هم هیچ کمکی به این شکل نگرفتن نمیکند.
فیلم چهارراه استانبول یکی از بهترین عملکردها در جلوههای ویژهی کامپیوتری را در میان آثار سینمای ایران از خود نشان میدهد. این فیلم با اینکه توانسته تصاویر درخشانی خلق کند و برای چند لحظه به طور پیاپی تماشاگر را تحت تاثیر قرار میدهد، باز هم نشانگر ضعفهایی است که در این حوزه در سینمای ایران از لحاظ تکنولوژیک و سختافزاری وجود دارد. به همین ترتیب، با اینکه چهارراه استانبول به عنوان یک فیلم موثر و قدرتمند، به سطح اول جلوههای ویژهی کامپیوتری در میان آثار ایرانی دست پیدا میکند، به هیچ وجه با کمخرجترین جلوههای ویژه آثار سینمای جهان قابل مقایسه هم نیست.
فیلم چهارراه استانبول یکی از فیلمهای مهم سینمای ایران است که به اندازهی کافی نکتهی مثبت و اغوا کننده برای دیدن آن در سالن سینما هست. بازی درخشان سحر دولتشاهی، فیلمنامهی جذاب کیایی، کارگردانی پویا و هیجانانگیز او و خیلی نکات دیگر، در کنار اینکه این فیلم در انتها از واقعهای تراژیک در تاریخ معاصر ایران میپردازد، باید شما را مجاب کند آن را تماشا کنید. اما مطمئن باشید که بیشتر از هر چیز از خود فیلم لذت خواهید برد و با رضایت از باب سرگرمی و برانگیخته شدن انواع احساسات از خنده گرفته تا گریه، از سالن سینما خارج میشوید و خاطرهی آن تا مدتها در ذهن شما خواهد ماند.