ماموریت غیرممکن (Mission: Impossible) امسال بیستودوساله میشود. مجموعهای که برای اولین بار با یکی از بهترین کارگردانهای آن دوره یعنی بریان دی پالما و یکی از بهترین بازیگرهای آن دوره و حتی امروز یعنی تام کروز که در کنار بازیگری نقش تهیهکنندگی را داشت بر اساس یک سریال تلویزیونی در 1966 شروع شد که البته دی پالما وظیفهی کارگردانی را در فیلمهای بعدی به افراد دیگر سپرد اما تام کروز با این مجموعهی درخشان ماند.
این مجموعه در 5 فیلمی که تا به امروز داشته موفق شده درمجموع 2.7 میلیارد دلار فروش داشته باشد که پیشبینی میشود فیلم آخر این مجموعه فروش کلی فیلم را به 3 میلیارد دلار برساند که یک عدد فوقالعاده است و نشان از اهمیت بالای سودآوری این مجموعه برای کمپانی پارامونت دارد.
در کنار این سودآوری ماموریت غیرممکن همیشه پر بوده است از نوآوریهای سینمایی و صحنههای جدیدی که تا قبل از آن ما هیچوقت شبیه به آنها را نهتنها در سینما بلکه در رؤیاهایمان هم ندیده بودیم. صحنههایی که با وسواس بسیار زیاد از نوشتههای روی کاغذ به تصاویر متحرک تبدیل میشدند و با آن موسیقی هیجانانگیز فیلم در ذهن هر مخاطبی باقیماندهاند.
خلق چنین صحنههایی که ویژگی مهم این مجموعه هستند نهتنها در همهی مجموعههای این سری حفظ شده است بلکه فیلم به فیلم به سمت بهتر شدن هم حرکت کرده و قطعاً بدلکاری بسیار خطرناک تام کروز در Ghost Protocol و یا صحنهی بینظیری که در Rogue Nation دیدهایم و یا در Fallout خواهیم دید چیزهایی نیستند که هرروز بتوان آنها را دید و به خاطر همهی اینها میتوان ماموریت غیرممکن را یک نمایندهی بسیار خوب از بلاک باسترهای آمریکایی دانست.
و نکتهی تلخ و البته عجیب داستان این است که ماموریت غیرممکن باوجود همهی این ویژگیهای منحصربهفردی که دارد و تصاویر خفنی که خلق کرده و همهی دردهایی که تام کروز بیچاره سر بدلکاریهایش کشیده هیچ نامزدی اسکاری تا به امروز نداشته و توسط آکادمی همیشه نادیده گرفتهشده است.
البته از عوامل که کسی توقع نامزدی در بخش بهترین فیلم را بعید است داشته باشد از طرفدارها هم اگر کسی چنین توقعی دارد بهتر است نگاهی به سازوکار آکادمی و فیلمهای نامزد شده بیندازد و ببیند میتواند باز همچین توقعی داشته باشد یا خیر.
اما نامزدی در بخشهای فنی برای این 6 فیلم نهتنها توقع دور از ذهنی نبوده بلکه بسیار هم منطقی است.
در Rogue Nation واقعاً ما شاهد یک تدوین بینظیر بودیم و یا در Ghost Protocol بهترین طراحی صدا را داشتیم و حتی در میان بازیگران فیلیپ سیمور هافمن فقید در فیلم سوم یکی از بهترین ضدقهرمانهای ممکن را به نمایش گذاشته بود و کاملاً لایق نامزدی بوده که در همهی این موارد اعضای آکادمی خواسته یا نخواسته این زحمتها را ندیدهاند.
حالا جهان با آخرین فیلم این مجموعهیعنی Fallout روبرو شده فیلمی به کارگردانی و نویسندگی کریستوفر مککوری (تنها کارگردانی از این سری که کارگردانی 2 فیلم را بر عهده داشته) که به روایت نخستین نقدهای منتشرشده در بالاترین سطح کارگردانی قرار دارد و بهعنوان یک نویسنده توانسته بسیار عالی و بینظیر عمل کند. همچنین قسمتهای اوج فیلم چنان هیجانی دارند که احتمالاً باعث پمپ شدن مقادیر زیادی آدرنالین در رگهای بینندگان شود و بیایید امیدوار باشیم که کسی به خاطر دیدن این فیلم دچار ایست قلبی نشود. به استناد همین نقدها همهچیز در این فیلم عالی است. تدوین به بهترین شکل ممکن انجامشده و صداگذاری کاملاً بهجاست. همچنین فیلمبرداری فیلم همه را شگفتزده خواهد کرد و تام کروز مثل همیشه و مثل یک رئیس جوری همهچیز را به جلو میبرد که هر مخاطبی هیجانزده از سالن سینما خارج شود.
حال شاید با این تعاریف فکر کنید که شاید اسکار کلا با این جنس از فیلمها مشکل دارد که البته اینطور نیست زیرا ما شاهد این هستیم که فیلمهایی چون Die Hard, Speed, Crimson Tide, Air Force One بالاخره توانستند نامزدی یک یا دو اسکار را از آن خود کنند اما برای ماموریت غیرممکن این اتفاق نیفتاده و سؤال این است که چرا؟
شاید ماموریت غیرممکن زمانی یک سریال تلویزیون سطح متوسط بوده ولی بهمرورزمان به سطح بعدی فیلمسازی استودیویی تبدیلشده و تمام اجزای سینمایی آن در بهترین وضعیت ممکن قرار دارد و مگر چنین سطحی از کار همان چیزی نیست که آکادمی به دنبال آن است؟