نقد و بررسی فیلم Avengers: Infinity War – در باب یقین و جنگ بینهایت
حدود 10 سال پیش بود که دیزنی پروژهی بزرگ ساخت جهان مارول را شروع کرد. پروژهای که در آن روزها فقط مدیران و برنامهریزان دیزنی از آن خبر داشتند و خوب میدانستند که این پروژه قرار است عجیبترین چیزی باشد که سینما به خود دیده. حال در دهسالگی این پروژهی بزرگ 18 فیلم ساختهشده، دهها شخصیت وارد سینما شدند و مقدار خیلی زیادی پول جابجا شده و خیلی ساده بگویم که سینما توسط جهان مارولی که دیزنی خلق کرده بلعیدهشده است. حالا باید گفت که ازنظر داستانی در نقطهی عطف این جهان سازی بینظیر قرار داریم؛ یعنی جایی که انتقام جویان ازهمپاشیده، اسپایدرمن به خانه برگشته، آزگارد نابودشده و امپراتوری عظیم واکاندا درهای خود را به روی جهان بازکرده و حالا در پایان این اتفاقات «جنگ بیپایان» شروعشده. با نقد و بررسی فیلم Avengers: Infinity War با گیمنیوز همراه باشید.
وجه تمایز Avengers: Infinity War نسبت به فیلمهای دیگر را میتوان دو چیز دانست، اول حضور تعداد زیادی شخصیت که درواقع هرکدام از آنها ستارهی فیلم خودشان هستند و دوم تانوس.
ویژگی اول که ویژگی کلی دو فیلم قبلی اونجرز و حتی Captain America: Civil War هم بود در این فیلم به اوج خودش رسیده چرا که تمام شخصیتهایی که تا به امروز با آنها روبرو بودیم در دو ساعت و نیم فیلم جمع شدهاند و مجبور هستند برای نجات جهان باهم همکاری کنند. در واقع تا قبل از اکران فیلم هم بزرگترین ترس طرفدارها همین شلوغ بودن بیشازحد فیلم بود که این نگرانی را ایجاد کرده بود که نکند بعضی شخصیتهای فیلم اضافی به نظر بیایند و با یک فیلم صرفاً شلوغ و فاقد انسجام روبرو شویم. خوشبختانه برادران روسو و تیم نویسندگان بهخوبی از پس این مشکل برآمدند و بهجرئت میتوان گفت که هیچکدام از شخصیتهای فیلم اضافی نبوده و داستان هم کاملاً منسجم پیش میرود. Avengers: Infinity War در میان همهی فیلمهای پر شخصیتی که تا به امروز دیدید و حتی در مقایسه با دو فیلم قبلی خودش بسیار بهتر عمل میکند و البته ذکر این نکته هم لازم است که شاید هیچ شخصیتی اضافی نباشد، بااینحال به نظر میرسد که بعضی از شخصیتهای اصلی بهخصوص شخصیتهای خط داستانی واکاندا نقش کمتری نسبت به خط داستانی تایتان دارند و اگر در جنگ داخلی از شیفتگان کاپتان بودید این مسئله ممکن است شما را کمی اذیت کند.
و اما ویژگی دوم یعنی تانوس را میتوان بهترین ضدقهرمان تاریخ مارول دانست که البته در کمیکها هم همیشه بزرگترین دشمن تمام کیهان خود اوست. این شخصیت بسیار عالی که نقشش را جاش برولین ایفا کرده در طی 2 ساعت زمان فیلم به بهترین شکل ممکن شخصیتپردازی میشود و کاملاً قابلدرک به نظر میآید، که باوجوداینکه چند تا از شخصیتهای اصلی را میکشد و بقیه را در زیر مشتهای آهنینش خرد میکند بعید است کسی احساس نفرت نسبت به او پیدا کند. تانوس دشمنی نیست که به دنبال منافع خودش باشد. او قوانین جهان را با عمق وجودش فهمیده و میداند که در یک جهان با منابع محدود ضعیفها باید حذف شوند و درنتیجهی این حذف همیشه جنگ و درد و مرگ وجود دارد و برای شکستن این قانون که اتفاقاً از قوانین اصلی جهان است راهحل خودش را تجویز میکند به این امید که جهان آرام و بدون جنگ بسازد.
اما آنچه او را به یک شرور تبدیل میکند این است که خود را به یک ایدئولوژی چنان مسلح کرده که کاملاً یقین دارد کاری که میکند درست است و هیچ جایی برای آزادیها و انتخابهای فردی باقی نگذاشته است. خود او چنان محو این ایدئولوژی است که برای عملی شدنش حتی عزیزترین فرد زندگیاش را هم با چشمانی گریان قربانی میکند و در پایان درصحنهای رؤیا گونه در جواب کودکی گامورا که میپرسد «به چه قیمتی؟» با بغض جواب میدهد: «همهچیز» و خوب که دقت میکنیم میبینیم که منطق و فکر اکثر شرورهای تاریخ که جهان را به خاک و خون کشیدند یقینی از همین جنس است. این تانوس را میتوان حتی از ورژن کمیک خودش بهتر دانست. در کمیک، تانوس به این دلیل به دنبال سنگهای ابدیت است تا با نابودی نصف جهان دل معشوق خود که درواقع تجلی مرگ در جهان مارول است را به دست بیاورد.
در کنار این ایدئولوژی منحصربهفرد تانوس از نظر شخصیت هم بسیار کاریزماتیک است و خودش را بیهوده درگیر کارها نمیکند. درواقع پنج جنگجوی بزرگ کیهان که بهاصطلاح فرزندان تانوس نامیده میشوند بیشتر کارها را انجام میدهند و در بیشتر فیلم در برابر شخصیتهای داستان قرار میگیرند و شاید بتوان یکی از ضعفهای فیلم را همین پنج نفر دانست چون فیلم جز یکی در شخصیتپردازی بقیه هیچ تلاشی نمیکند درحالیکه در کمیک هر پنجتای آنها شخصیتهای منحصربهفردی هستند.
وجه تمایز Avengers: Infinity War نسبت به فیلمهای دیگر را میتوان دو چیز دانست، اول حضور تعداد زیادی شخصیت که درواقع هرکدام از آنها ستارهی فیلم خودشان هستند و دوم تانوس.
روایت فیلم هم بسیار عالی است و در کنار یک اکشن بسیار خوب و جذاب با چشمنوازترین صحنههای ممکن در بعضی بخشها آنقدر میخندید که ممکن است دلتان درد بگیرد. البته بعضی قسمتهای فیلم هم وجود دارد که تا حدی به منطق فیلم ضربه وارد میکند و چراهایی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند. مثلاً چرا هالک بر روی دفتر نیویورک دکتر استرنج سقوط کرد؟ یا چرا اسکارلت ویچ و تور در نبرد واکاندا از تمام قدرت خود استفاده نمیکردند؟ یا چرا تور آنقدر دیر به تانوس رسید و سؤالی مهمی که احتمالاً همه با صدای بلند آن را پرسیدهاند و در کنارش چند لفظ غیرقابل پخش هم نثار شخصیت فیلم کردهاند این است که چرا استار لرد باید آنقدر احمق باشد و همهچیز را به فنا دهد؟
البته فیلم آنقدر جذاب است که وجود چنین بخشهای غیرمنطقیای ضربهای به آن وارد نشود و باوجود همهی اینها بازهم میتوان از فیلم لذت برد.
پایان فیلم بسیار خاص و منحصربهفرد است بهطوریکه نمیتوان هیچ نمونهای شبیه به آن را نهتنها در فیلمهای گذشتهی مارول بلکه در هیچ فیلم کمیک بوکی پیدا کرد. در فیلم ما کم غافلگیری نداریم و برای مرگ شخصیتهای زیادی ناراحت خواهیم شد اما پایان فیلم واقعاً عجیب است. بهخصوص وقتی در لحظهی حملهی تور به تانوس به استناد فرمول همیشگی این فیلمها دیگر مطمئن شده بودیم که الان تانوس شکست میخورد و همهچیزتمام میشود!
در نهایت Avengers: Infinity War یک تجربهی شگفتانگیز و خاص از سینما است. تجربهای که نتیجهی 10 سال و 18 فیلم است و با استفاده از داستانی قوی، کارگردانی و عواملی مناسب و یکی از بهترین ضدقهرمانهای ممکن خیلی خوب به هدف اصلیاش که سرگرم کردن مخاطب است میرسد.