رقابت بر سر کسب عنوان بهترین بازی سال، این بار به طور مشخصی بین دو بازی God of War و Red Dead Redemption 2 بود. اگرچه گزینههای غیرمتعارفی مثل بازی «فورتنایت» یا عناوین مستقل هم برای کسب جایزهی بهترین بازی سال 2018 شانس دارند، دو قطبی خدای جنگ و رستگاری، همواره از شانس بیشتری برای کسب جایزه برخوردار هستند. یکی از این دو بازی در ماههای ابتدایی سال و دیگری در پاییز به بازار عرضه شدند و طبیعتا ما از بازی متاخر چیزهای بیشتری در ذهن داریم. اگرچه هنوز نقد بازی Red Dead Redemption 2 را در گیمنیوز منتشر نکردهایم، نظر مشخصی در مورد این بازی و کیفیت آن داریم. به هر حال، در یکی از مهمترین جوایز گیمی سال یعنی The Game Awards این بازی خدای جنگ بود که توانست جایزهی بهترین بازی سال را از آن خود کند و اگرچه به زودی سایتها و مجلات مختلف شروع به انتشار لیست بهترین بازیهای خود خواهند کرد و احتمالا RDR 2 تعداد زیادی جایزهی بهترین بازی سال کسب میکند، این بازی یکی از اصلیترین قافیهها را به کریتوس و سازندگان بازی جدید خدای جنگ در استودیوی سانتا مونیکا باخته است. حالا بحث بر سر این است که آیا خدای جنگ استحقاق کسب جایزهی بهترین بازی سال را داشت؟
پاسخ به این سوال کاملا نسبی است. همانطور که پیش از آغاز هرگونه بحثی در مورد جوایز باید بدانیم که با انتخابِ چند نفر کار داریم و صحبت از ریاضی نیست. در مورد TGA نیز باید توجه داشته باشیم که جوایز اعطا شده، برآمده از برایند نظرات دخیل داورانی از سراسر جهان است که با ساز و کاری مشخص بازیهای برترشان را در هر رشته اعلام کردهاند. پس انتخاب خدای جنگ قبل و مهمتر از هر چیز، نشان میدهد که رسانهها/منتقدان بیشتری این بازی را به عنوان بهترین بازی سال برگزیدهاند تا رد دد 2 را. و این میتواند دلایل متعددی داشته باشد.
اما چرا در نهایت بازی خدای جنگ میتواند پیروز این نبرد شود؟ در واقع، هر قدر هم که این انتخاب را سادهسازی کنیم و متوجه باشیم که این برتری به دست آمده الزاما به معنای برتری کیفی بازی مذکور نیست، حتما دلیلی وجود داشته که این بازی موفق شده تعداد رای بیشتری بیاورد و بهترین بازی سال شناخته شود. همانطور که در نهایت مردم جایزهی گلدن جویاستیک را به بازی فورتنایت میدهند و یک عنوان بتل رویالِ پرنقص را انتخاب میکنند و بدین وسیله نشان میدهند که نوع نگاهشان به بازی چگونه است. همین تفاوتهای به وجود آمده در جوایز مختلف، امسال نشان میدهد که صنعت گیم در حال حرکت به سمت و سوی دیگری است. در حال حرکت به تبدیل شدن به جنبشهای فرهنگی، تبدیل شدن به تغذیههای هنری و فاصله گرفتن هر چه بیشتر از تکنیکالیتی. این نفوذ نگاه فرهنگی شاید باعث شده باشد که بازی خدای جنگ نسبت به رقیب بزرگش برتری یابد، اما چگونه؟
دقت در ساختار داوران TGA میتواند راهگشا باشد. با اینکه مقصود اصلی این نوشته رمزگشایی از چرایی انتخاب خدای جنگ و عدم توفیق بازی راکستار در TGA نیست، به هر حال باید به ساختار انتخابها دقت کرد. TGA از رسانههای سراسر دنیا برای انتخاب بهترینها نظرخواهی میکند. امسال 69 رسانهی معتبر از سراسر دنیا، از آرژانتین، پرو و اسپانیا تا کره، ژاپن و خاورمیانه در رای گیری انتخاب بهترینها شرکت داشتهاند. با اینکه همچنان تعداد رسانههای امریکایی در هیئت انتخاب این مراسم بیشتر است، میشود توفیق بیشتر خدای جنگ را به جهانیتر بودن مسئلهی این بازی، نوع روایتِ همه پسندتر و تبدیل شدن به اثری قابل درکتر در فرهنگهای مختلف مرتبط ساخت. آیا اگر رد دد 2 یک بازی اساسا وسترن و تا این اندازه امریکایی نبود، میتوانست بهترین بازی سال در مراسمی شود که حدود نیمی از داورانش غیرامریکایی هستند؟ آیا ممکن است «کنایهی بزرگ داستان رد دد به زندگی امریکایی» و همهی انتقاداتی که مثل همیشه راکستار با بازی خود از فرهنگ و جامعهی امریکایی میکند به تحت تاثیر قرار گرفتن رایها ربط داشته باشد؟ ممکن است. محتمل است. اما هرگز نمیشود با قاطعیت چنین نتیجهگیری کلانی از یک لیستِ هیئت داوران جوایز کرد.
با در نظر گرفتن توان بیشتر کنار آمدن با داستان و سبک بازی خدای جنگ، باید از لحاظ تکنیکی نیز این دو بازی را مقایسه کرد. اگر هر دو بازی را به اندازهی کافی از نظر بگذرانیم، متوجه میشویم که در همهی بخشها فارغ از همهی تفاوتهای فرمی و ساختاری، دو بازی به اندازهی قابل تاملی به ایدهآلهای حاضر در صنعت بازی در سالهای پایانی نسل هشتم کنسولها نزدیک هستند. در نهایت، عنصر تعیین کننده همان سلیقه است. آیا طراحیهای چشمنواز بازی God of War میتواند بیشتر در ذهن بماند یا جزئیات دیوانهکنندهی Red Dead Redemption 2؟ آیا مبارزات نهایی خدای جنگ حس ماندگارتری را در بازیکننده ایجاد میکنند یا درگیریهای پرتنش و کارگردانی شاهکار وسترن راکستار؟ همهی اینها به سلیقه و نوع ادراک مخاطب وابسته هستند. TGA یا هر مراسم دیگری برای انتخاب بهترین بازی، المانهای فنی و تخصصی را مورد بحث و اندازهگیری دقیق قرار نمیدهد و همینطور است که هیچگاه عملکرد تکنیکی دو بازی در سختافزار پلی استیشن 4 مد نظر نیست و هر چه هست، از کانال سلیقهی داوران رد میشود.
اما عاقبت، این خدای جنگ است که به عنوان بهترین بازی سال شناخته میشود. چرا این بازی میتواند یک عنوان بزرگ، پر جزئیات و بسیار بلندپرواز را به زانو درآورد؟ آیا برتری فرهنگی در جریان است؟ آیا فن بوییسم در جریان است؟ آیا این بازی در نهایت بازی زیباتری است؟ زیبا یعنی چه؟ آیا تصمیم گیری در مورد هر کدام از جنبههای زیباشناختی بازیها کار سادهای است؟ اگر میشود به خدای جنگ گفت زیبا چرا به RDR 2 نمیشود؟ اگر هر دو بازی زیبا هستند، کدام زیباتر است؟ آیا یکی از دیگری کاملتر است؟ آیا کمال معیاری برای انتخاب بهترین بازیها است؟ و آیا اصلا این موارد در دو بازی که نه در سبک و نه در موضوع ربطی به هم پیدا نمیکنند و تنها ماهیت آنها (یعنی بخش داستانی بازی و روایت از طریق کنترلر) است که آنها را در یک شاخه برای بررسی قرار میدهد قابل اندازهگیری هستند؟ آیا میشود یک لیوان آب و یک لیوان روغن را به صرف اینکه هر دو مایع هستند و در لیوان، شکل مشخصی به خود گرفتهاند با هم مقایسه کرد؟
مشخصا دو بازی، خواص متفاوتی دارند و باید نوع متفاوتی به آنها نگاه کرد. اما یک نکته را نباید از دست داد. به هر حال، لذتِ بازی یک حس قابل اندازهگیری است، هر چند مبهم و غیرمشخص باشد. وقتی صحبت از تعداد زیادی متخصص میشود، یعنی تعداد زیادی نظریه در مورد بازی، با اشتراکات فراوان که در آخر به چیزی شبیه به خرد جمعی منتج میشود. آیا منتقدی که خدای جنگ را از نظر گذرانده نمیتواند در مورد Red Dead Redemption 2 نظر بدهد؟ و اگر او برای هر دو بازی نقدی تحریر کند و در پایان نقد نمرهای به هر بازی دهد، آیا قدرت مقایسهی آنها را دارد؟ فرض کنیم که در «پنجاه درصد + 1» از رسانههای هیئت داوری TGA، سناریوی نقد دو بازی توسط یک منتقد اجرا شده است. آقای X در هر رسانه هر دو بازی را نقد کرده و در همهی موارد نمرهی نهایی بازی God of War بیشتر از بازی Red Dead Redemption 2 بوده است. آیا اینگونه انتخاب God of War به عنوان بهترین بازی سال توجیه میشود؟ حداقل از نظر The Game Awards بله.
اما دلیلِ واقعی برتری خدای جنگ چه میتواند باشد؟ به نظر میرسد که هر دو بازی، اهدافی برای موفقیت خود تعیین کردهاند. چک لیست بازی خدای جنگ کوتاهتر و خلاصهتر از RDR 2 است و طبیعتا بازی راکستار، موارد بسیار بیشتری را طراحی و اجرا کرده است. تفاوت اصلی دو بازی در اجرا است. اگرچه تعداد جنبههایی که در بازی God of War مورد توجه سازندگان قرار گرفته بسیار کمتر از Red Dead است، این بازی در تکامل بخشیدن به این جنبهها موفقتر بوده. از تجربهی دو عنوان، حتا با وجود فاصلهی بسیار، میتوان دریافت که خدای جنگ در اجرای آنچه خود برای خود و مخاطبینش تدارک دیده کاملتر عمل کرده است، هرچند با بدنهای لاغرتر و با جزئیات و تعدد و تکثر کمتر از بازی دیگر. اگرچه Red Dead Redemption 2 دست روی موارد بسیار زیادی میگذارد و در آن میشود کارهای بیشماری کرد، داستانهای بیشماری دید و تجربههای بسیار بسیار بیشتری نسبت به خدای جنگ کسب کرد، این بازی در برخی از این موارد موفق به کسب رضایت خاطر صد درصدی نمیشود و در بسیاری از جنبهها، با وجود عملکرد قابل قبول و موفقیت آمیز در اجرای ایدههای خود، لایق صفت «بینقص» نیست.
تکاملی که در کیفیت بازی خدای جنگ در همهی جنبهها وجود دارد، بیبدیل است. این بازی اگر هر طور دیگری هم ساخته میشد با این کیفیت میتوانست در مقابل دیگر بازیها برتر به نظر برسد، چرا که در عملی کردن ایدههای خود حداثر موفقیت را به دست میآورد. در مقابل، Red Dead با وجود تعداد بسیار بیشتر ایدههایی که عملی میکند، موفق نمیشود همهی آنها را بدون عیب و ایرادهای جزئی به انجام برساند. همین است که در نهایت، اگر به طور مثال خدای جنگ صد ایده داشته و Red Dead Redemption 2 پانصد ایده، سانتا مونیکا توانسته هر صد ایدهی خود را به بهترین نحو و بدون عیب و نقص به اجرا در آورد ولی راکستار با وجود اینکه -و شاید به خاطر اینکه- پنج برابر بزرگتر اندیشیده و پنج برابر بیشتر ایده داشته، به آن بینقصیِ صد درصدی خدای جنگ نرسیده است.
نتیجتا اینکه بازی God of War اگرچه در مقیاس بازی Red Dead Redemption 2 بازی کوچکی به نظر میرسد و حتا ساعات کمتری میشود با آن سرگرم شد، احتمالا تجربهی بینقصی است که در مقابل هر بازی دیگری هم که قرار بگیرد، موفق به جلب رضایت تعداد بیشتری از مخاطبان عام و خاص «بازی» میشود و تا مدتها در تاریخ بازیهای ویدئویی به عنوان یک اثر «کامل» ماندگار خواهد شد.