شکلگیری شخصیت در سینما با ادبیات تفاوت بزرگی دارد. بارها شخصیتهای موفق ادبیاتی به سینما وارد شده و از فیلم شکست خوردهاند چون در حدود سینمایی گنجانده نشدهاند. اگرچه بسیاری از شخصیتهای شکل گرفته در ادبیات با موفقیت به سینما منتقل شدهاند، در این راه گاه ویژگیهای زیادی را قربانی کردهاند و گاه با تغییراتی بزرگ یا کوچک مواجه شدهاند تا در قاموس سینما محقق شوند. شخصیت شدن، در سینما کار دشواری است و برای اینکه یک فیلم با متن معنادار و دیالوگهای شبهفلسفی بتواند چیزی برای ارائه به مخاطب داشته باشد، نیاز به شخصیتی سینمایی دارد. در ادامه با نقد و بررسی فیلم پالتو شتری با گیمنیوز همراه باشید.
از ویژگیهای شخصیت سینمایی ظاهر، رفتار و منش مشخص است. سینما در کنش و واکنش شخصیتها نسبت به یکدیگر به وجود میآید. با وارد شدن آنها به کشمکش و درگیری ادامه پیدا میکند و در نهایت با تغییر در ماهیت وجودی شخصیت به پایان میرسد. در فیلم پالتو شتری شخصیتها واجد شرایط سینما نیستند و همه چیز را به داستان محول میکنند. فیلم داستانی قابل حدس و خالی از خلاقیت دارد، حتا بارها در مسیر روایت این داستان از بیراهه وارد میشود و ضعفهای زیادی نشان میدهد، اما چون به واسطهی شخصیت این داستان را روایت نمیکند، مجبور است با توسل به تیپها، شوخیهای سطح پایین و کارگردانی عامهپسند داستان خود را بزک کند و در نهایت موفق به جلب نظر مخاطب میشود.
پالتوی شتری تنها یک شخصیت دارد (فرید) و باقی افراد قصه، تیپهایی هستند که تا پایان دستنخورده باقی میمانند. خاله، کیانا، کوهیار، پدر و مادرش و بقیه، تا پایان همان تصویر ابتدایی خود را حفظ میکنند. عدم وجود روند شخصیتی برای این تیپها آنها را از سینما جدا میکند و به دام میاندازد. در نتیجه هر کنش و واکنشی که در تعامل با این افراد شکل میگیرد فاقد اهمیت و صرفا پیشبرندهی داستان است. داستانِ فیلم با محوریت فرید به عنوان تنها شخصیت فیلم حرکت میکند.
فرید، نمونهی یاغی متمدنی است که در ظاهر به اخلاقیات، عرف جامعه و قانون پایبند است اما تنها به دلیل اینکه جرات به نمایش گذاشتن افکار خود را ندارد، آنها را پنهان میکند و به نوعی به آنها پایبند میماند. مهمترین نافرمانی او، تن ندادن به ورود به سیستم آموزش و پناه بردن به کتاب است. فرید در ظاهر عادی و معمولی است، برای مهم به نظر رسیدن تلاش نمیکند، زندگی ساده و محقری دارد، اما خود را یک درویش جا نمیزند و به محض اینکه موقعیت فرار از بدبختی و به جیب زدن پول به دست میآورد از آن استفاده میکند.
کوهیار در مقابل، انسانِ کاملا ظاهرساز و متقلبی است که اگرچه در دل جامعه و رفتارهای معمول حل شده، ستیزهی خود را فریاد میزند. در ظاهر، ادبیات و رفتار خود با دیگران اینها را نشان میدهد، اما در واقع همهی چیزی که او برای ارائه دارد ناشی از ضعف و کمسوادی اوست. کهندژِ پسر، همواره در تلاش است تا با نمایان ساختن بخشی از دانش محدود خود و رادیکالیزه کردن آن در رفتارش، به طور اغراق شدهای برای خود تصویرسازی کند. او در این کار بسیار موفق است و اتفاقا فیلم در به نمایش درآوردن این کنش از او نیز موفق میشود. سکانس معرفی کوهیار از جمله موقعیتهای تاثیرگذار و مشخصکنندهی فیلم است که در ادامه با سوگیریهای مداوم فرید همراه میشود و یک نیمه شخصیتِ قابل تحمل را برجای میگذارد که میتواند از پس وظیفهی خود در شاکلهی اصلی فیلمنامه برآید و فرید را در رسیدن به هدف نهاییاش یاری رساند.
با وجود اینکه فیلم از ضعف در شخصیتسازی و شخصیتپردازی رنج میبرد و داستان باری به هر جهت حرکت میکند، ماجرا به سمتی میرود که برای مخاطب جذاب است. در همین حین، فیلم با به کار گرفتن ظرافت در متن، داستان صادقانهای تحویل مخاطب میدهد که اجازه میدهد با همهی این ضعفها مخاطب به آن نزدیک شود. این فاصلهای که به طرزی مصنوعی میشکند و تا پایان کمتر و کمتر میشود، در سکانس آخر خود را نشان میدهد و کاری میکند تا فیلم علیرغم اینکه حرفهای خوب و زیادی برای گفتن دارد، ناکام بماند و به محض خروج تماشاگر از سالن سینما، به معنای واقعی کلمه تمام شود.
سام درخشانی بازی خوبی را به اجرا گذاشته و در نقش فرید بهجا و به اندازه ظاهر شده است. اینکه فرید تا حد زیادی قابل درک است و مخاطب او را به عنوان یک آدم خاص میپذیرد، به بازی درخشانی مربوط است. او به تدریج خودش را به فیلم تحمیل میکند و تقریبا تا پایان نیمی از جذابیت فیلم به او وابسته میشود. این وابستگی از این حیث که فیلم را از رخوت خالی میسازد و آن را به جریان میاندازد، مبارک است. درخشانی میتواند مخاطب را با خود همراه کند و سرگرمکننده و درکشدنی، آنچه فیلم در متن پنهان کرده را به او منتقل کند. دیالوگها به همین خاطر درگیرکننده میشوند، پرمغز به نظر میرسند و در حالی که به دلیل ضعفهای پرداخت فیلم قرار است تظاهری به نظر برسند و تاثیر اندکی داشته باشند، عمیق، فکر شده و تاثیرگذار هستند.
فیلم در نهایت به عنوان تجربهی اول کارگردان و نویسندهاش اثر خوب و خوشساختی محسوب میشود که البته جای کار بیشتری داشته و به همین خاطر یک پالتوی خوشدوخت و خوشرنگ به نظر میرسد که به تن فیلم و کارگردانش گشاد است.