چیزی به مراسم اسکار 2019 باقی نمانده است و امسال هم مثل سالهای اخیر، علاوه بر حاشیههای همیشگی خود مراسم اسکار، نامزدها هم در نوع خود حاشیهآفرین هستند. تا این لحظه به اندازهی کافی به اسکار و حواشی آن پرداختهایم. در این نوشته میخواهیم به نامزدهای بهترین موسیقی متن بپردازیم و با بررسی مختصری ببینیم کدام یک از این پنج فیلم لیاقت بیشتری برای برنده شدن در این بخش دارند. در ادامه با گیمنیوز همراه باشید.
Black Panther
پلنگ سیاه را برخی به عنوان خاصترین فیلم دنیای مارول در سالهای اخیر میشناسند. دلیل آن هم پرداختن به قهرمانی متفاوت از دیگر کاراکترهای دنیای مارول است که از جامعهای سیاهپوست برمیخیزد. فیلم با استقبال بسیاری روبهرو شد و حتی جایگاه نهمین فیلم پرفروش جهان را به دست آورد. پلنگ سیاه در 6 بخش نامزد جایزه اسکار سال 2019 شده است که یکی از آنها برای موسیقی این فیلم ساخته لودویگ گورانسون است.
گورانسون، که پیشتر آهنگسازی فیلم Creed را برعهده داشته، در پلنگ سیاه از ارکستری 132 نفری استفاده کرده و علاوه بر بهرهگیری از تمهای موسیقیایی مارول، المانهای موسیقی آفریقا (همچون حضور سازهایی مثل فلوت تمبین، اودوندو و غیره) را نیز در موسیقی خود به کار گرفته؛ چیزی که آلبوم او را بسیار منحصربهفرد کرده است. لودویگ حتی برای تم اصلی پلنگ سیاه از صدای خارقالعاده بابا مال، خواننده سنگالی، و آوازها و ترانههای بومی آفریقایی بهره گرفته است.
از این منظرها میتوان کار لودویگ را متفاوت از تمام موسیقیسازان دنیای مارول تاکنون دانست. اما اگر این المانها را از موسیقیاش بگیریم، موسیقی او همان تمهای ثابت فیلمهای پیشین مارول میشود که اسیر کلیشههای ارکسترال همیشگیاش شده است. علاوه بر اینها کندریک لامار، وینس استیپل، خالد، جی راک، تو چینز و تعدادی دیگر از رپرهای مشهور آمریکایی، قطعههایی در سبک خودشان (رپ و هیپ هاپ) برای این فیلم ساختهاند که هرچند بسیاری از آنها بر محبوبیت فیلم و موسیقی آن افزوده است، اما بعضی از آنها هیچ ارتباطی با مضمون فیلم ندارند، گویی فقط برای فروش بیشتر از آنها استفاده شده است!
با همه اینها اما، به نظر میرسد پلنگ سیاه استحقاق بیشتری برای برنده شدن در این بخش داشته باشد.
BlacKkKlansman
اسپایک لی امسال هم با فیلمی کمدی و قهرمانی سیاه پوست، با بازی جان دیوید واشنگتن (فرزند دنزل واشنگتن) آمده است؛ داستانی جذاب و براساس رویدادهای واقعی. ترنس بلنچارد، نوازنده ترومپت و آهنگساز سبک جز، که پیش از این هم در فیلمهای اسپایک لی با او همکاری داشته، کار ساخت موسیقی متن این فیلم را نیز برعهده گرفته است.
در BlacKkKlansman شاهد ترکیبی از انواع موسیقیهای نوستالژیک و محبوب سیاهپوستان دهه 70 میلادی هستیم (اعم از فانک، سول کلیسایی، موسیقی پاپ کلابهای دهه 70 و غیره). آنچه که در موسیقی فیلم برجسته است اما، موسیقی خود بلنچارد است که با تمی ثابت، پسزمینهای از یک ارکستر جز و با رنگ تند سولوی گیتارالکتریک به گوش میرسد. این تم در جاهای مختلف فیلم رنگ و بوی مختلفی هم به خود میگیرد؛ در برخی صحنهها آرام است، در جای دیگر با مارش تبلها رنگ و بوی نظامی و وطنپرستانه به خود میگیرد و در صحنههایی حتی رمانتیک میشود.
این شاید شگرد بلنچارد باشد که از یک سری نت اصلی چنین واریاسیونهای متفاوتی را خلق میکند. فارغ از تاثیرگذاری و جذابیت موسیقی بلنچارد، باید به اساسیترین مشکل آن اشاره کنیم؛ آن هم تکرار بسیار زیاد تم بلنچارد است که بعد از مدتی آن را بسیار ملالآور میکند، تا جایی که حتی میگوییم آیا غیر از این چیز دیگری در آلبوم بلنچارد نیست؟ علاوه براین آلبوم او از آن دست آلبومهایی است که در پس زمینه فیلم تکمیل میشود و جذابیت خود را نشان میدهد.
شنیدن آلبوم بلنچارد با آن موتیفهای بسیار آرام و تم تکراریاش، بدون حضور فیلم شاید آنقدرها دلپذیر نباشد. علیرغم این مسائل، ترکیب ماهرانه المانهای جز، فانک، راک و ارکسترال، چیزی است که موسیقی بلنچارد را متمایز ساخته و آن را کاملا مناسب حال و هوای این فیلم جلوه میدهد. هرچند که شاید در مقابلBlack Panther استحقاق کمتری برای کسب جایزه اسکار امسال داشته باشد.
Marry Poppins Returns
اثری موزیکال از راب مارشال (کارگردان آثاری از جمله Memories of a Giesha و موزیکال Into the Woods)، که دنباله فیلم مری پاپینز ساخته شده در 1964 و از محبوبترین آثار شرکت بزرگ دیزنی است. موزیکال مارشال علاوه بر اینکه داستانی دیگر از مری پاپینز را روایت میکند، میخواهد با هرآنچه که دارد ادای دینی هم به فیلم قبلی داشته باشد.
فضا، ترانهها و موسیقی فیلم مارشال همگی نوستالژیک هستند و به همان دهه 60 و 70 تعلق دارند. هرچند که باید گفت در مقایسه با مری پاپینز دهه 60، اثر مارشال یک موزیکال ضعیف و یک بار مصرف هالیوودی است که تنها میخواهد به همان دوران مری پاپینز قبلی بازگردد. مارک شیمن موسیقی فیلم را برعهده داشته و ترانههای آن را نیز با همکار همیشگیاش اسکار شرمن سروده و ساخته است. او در بسیاری از قطعات این موزیکال از لحن، المانها و فضای ترانهها و آهنگهای مری پاپینز دهه 60 استفاده کرده تا حس نوستالژیک و کودکانه اثر، که شاید هدف اصلی کارگردان از ساخت این فیلم بوده است، را منتقل کند.
در اینکه این نوع از موسیقی امضاء دیزنی به حساب میآید و دوست داشتنی است شکی نیست، اما باید گفت چیز جدیدی در موسیقی و ترانههای مری پاپینز باز میگردد وجود ندارد و حتی منتقدان بسیاری این ترانهها را تقلیدی ناموفق از قسمت اول میدانند که به هیچ عنوان هم به یادماندنی ساخته نشدند. هرچند فرمولهای همیشگی دیزنی در ساخت موسیقی و ترانههای فیلمهایش در آخر منجر به موفقیت او، چه در جوایز و چه در دل مخاطبان، میشود این بار به نظر نمیرسد شانس زیادی برای برنده شدن داشته باشد.
If Beale Street Could Talk
آخرین فیلم بری جنکینز (کارگردان فیلم تحسینشدهی Moonlight) اثری است اقتباسی از کتابی به همین نام از جیمز بالدوین. فیلمی عاشقانه که در عین حال بیعدالتی جامعهای را روایت میکند که نوک پیکانش سیاهپوستان آمریکا را بیش از هرکس دیگر هدف قرار داده است.
موسیقی فیلم را نیکولاس بریتل، که پیشتر در Moonlight هم هنرآفرینی کرده بود، برعهده گرفته است. بریتل در این فیلم آلبومی ملایم، مالیخولیایی، مینمال و به شدت تاثیرگذاری را خلق کرده است که علیرغم تعداد محدود ادوات به کار رفته در آن، به تنهایی اثری گوشنواز و فوقالعاده به حساب میآید.
اساسا این اثر را باید آلبومی در سبک کلاسیک ارکسترال بدانیم، با این حال بریتل در چند قطعه مایههای جز را به زیبایی به موسیقیاش میافزاید. حواس عاشقانه و تاریک آلبوم بریتل، که به وضوح در قطعات او به گوش میرسد، به خوبی بر فیلم مینشیند و اثرگذاری صحنههای فیلم را دوچندان میسازند. تم موسیقی فیلم (با عنوان Eden)، قطعهای است که آن را در پوششها و رنگهای مختلف میشنویم و با آن حس و حال فیلم را به خاطر میسپاریم. بیشک میتوان موسیقی فیلم جنکینر را در عین سادگی و تاثیرگذاریاش، که آن را بدون حضور فیلم هم تبدیل به اثری منحصربهفرد میکند، لایق اسکار در این بخش دانست، هرچند که شاید با حضور Black panther نتواند داوران را راضی کند.
Isle of Dogs
جدیدترین اثر وس اندرسون (کارگردان خوشذوقی که پیشتر خالق Fantastic Mr. Fox، The Grand Budapest Hotel، و Moonrise kingdom بوده است) انیمیشنی استاپ موشن و کمدی است که آیندهای دیستوپیایی از ژاپن را به تصویر میکشد که در آن تمام سگها به خاطر شیوع نوعی بیماری به جزیرهای دور تبعید شدهاند.
یار دیرینه اندرسون یعنی، الکساندر دسپلات (که شاهکارهایش را برای دو فیلم The Shape of Water و The Grand Budapest Hotel آفریده و به خاطر آنها هم جایزه اسکار را تصاحب کرده بود)، این بار هم موسیقی فیلم او را خلق کرده است. موسیقی حماسی و کمابیش تاریک دسپلات، با آن ضربات تبلهای تایکو که در هر قطعه با سازهای ارکسترال و همینطور دیگر ادوات موسیقی ژاپن به طرز ماهرانهای ترکیب و تنظیم میشوند، از یک طرف مارا با امپراطوری ژاپن و فرهنگ آن پیوند میدهد و از طرفی حس هیجان و ماجراجویی انیمیشن را دوچندان میکند.
دسپلات با فرمولها و ترکیباتی که در ساخت موسیقی فیلم اندرسون استفاده کرده است، دائما حسی شبیه به هشدار پیش از واقعه را القاء کرده و ضرباهنگ قطعات دائما دارند زنگ خطری را به صدا در میآورند. همین فرمولها با رنگ موسیقی ژاپن ترکیب شدهاند و حس جالبتر و حتی هیجانیتری به کار دسپلات دادهاند، اما تکرار بیش از حد ترکیبات و ضرباهنگهای یکسان در طول قطعات موسیقی پس از مدتی شنونده را بسیار خسته میکند. آلبوم دسپلات برای این فیلم، بیشتر شنونده عاشق صدا و ریتم را میطلبد.
بدیهی است که طرفداران دسپلات و اندرسون از ترکیب این موسیقی و داستانسراییهای جذاب اندرسون بسیار لذت میبرند، اما به نظر میآید دسپلات به خوبی گذشتهاش عمل نکرده و اثر او بهتر و چشمگیرتر از کارهای قبلیاش به حساب نمیآید. چیزی که شاید شانس او را برای دستیافتن به اسکار کم کند.
دربارهی فیلمهای اسکار امسال بیشتر در پادکست ویژهی گیمنیوز بشنوید.