نام انیو موریکونه همچنین به عنوان خالق بسیاری از موسیقیهای متنی که در فیلمهای اروپایی و بلاکباسترهای هالیوودی به گوش میخورند نیز میدرخشد.
در یکی از شناخته شدهترین موتیفهای موسیقی موجود در دنیای فیلم، به دنبال یک صدای محزون و سرشار از اشتیاق، صدای سازهای بادی به صورت منقطع شنیده میشود و پس از آن صدای گیتاری که شدیدا به آن ریورب داده شده است وارد صحنه شده و در پس زمینهی آن صدای همسرایی به گوش میرسد. سپس با معرفی مارش نظامی، این حس به شما دست میدهد که در یکی از خطرناکترین مناطق در غرب وحشی قرار دارید و در همین حین که موسیقی یک کرشندوی مهیب را برای شما رقم میزند، به جمعی از مردان سرسخت خیره شدهاید که خیس عرق هستند.
آنچه که توصیف شد، تم موسیقی متن فیلم «خوب، بد، زشت» است. این موتیف، صدای تمام و کمال یک دنیاست که حتی پیش از این که اولین فریم از این فیلم را دیده باشید، در برابر حواس شما قرار میگیرد. شخصی که مسئولیت خلق این موسیقی را برعهده داشته است کسی جز انیو موریکونه نیست؛ شخصی که موسیقی او با فیلمهای وسترن ایتالیایی و ضدقهرمانهای دوران اولیهی فیلمسازی کلینت ایستوود مترادف شده است.
نام موریکونه همچنین به عنوان خالق بسیاری از موسیقیهای متن دیگری که در فیلمهای اروپایی بلاکباسترهای هالیوودی به گوش میخورند نیز میدرخشد.
نام این آهنگساز ایتالیایی که مدتی پیش در ۹۱ سالگی از این دنیا رفت، به شکل عمده در فیلمهای پر از اغراق این سبک از فیلمسازی به چشم میخورد اما در میان آثار وی، از موسیقی متنهای بیکلام و عجیب و غریب حاصل همکاری با سرجیو لئونه و سرجیو کوربوچی گرفته تا موسیقی متن آثار تاریخی و ملودرام به چشم میخورد.
در مطلبی که امروز در گیمنیوز برای شما تدارک دیدهایم تلاش کردهایم تا نگاهی کوتاه و سریع به ۱۰ اثر مهم و پراهمیت این آهنگساز بزرگ داشته باشیم.
A Fistful of Dollars (1964)
سرجیو لئونه و انیو موریکونه در دوران کودکی و در مقطع دبیرستان هممدرسهای بودهاند. با این حال زمانی که این کارگردان در سال ۱۹۶۳ برای صحبت در خصوص همکاری برای فیلم The Magnificent Stranger با موریکونه صحبت کرد، هیچ کدام خاطرهای از آشنایی دیرینهی خود نداشتند.
لئونه امیدوار بود که موریکونه چند قطعه برای فیلم وسترنی که مشغول کار بر روی آن بود بسازد. با این که به عقیدهی موریکونه، مدتی بود که شرایط این گونه فیلمها و سریالهای وسترن ایتالیایی بغرنج شده بود، اما لئونه قصد داشت این فیلم که اقتباسی دور از فیلم ژاپنی Yojimbo محسوب میشود را به اثری متفاوت و مرموز تبدیل کند.
همین که اولین نتهای تم آغازین این فیلم به گوش میخورد، حس میکنید که موریکونه توانسته قسمت «متفاوت» کار را به خوبی پیاده کند. گیتاری که به آرامی نواخته میشود و صدای شلاق و نتهای سریع فلوت به گوش میرسند و صدایی شنیده میشود که گویی صدای ناقوس کلیسایی در مرکز تگزاس قرن ۱۸ است.
پس از این، همسرایی و صدای سوت در میان اصوات سنگین و همنوازی گیتار به گوش میرسند و بدی ترتیب، تکلیف قسمت «مرموز» و اسرارآمیز کار نیز روشن میشود.
این آلبوم باعث ایجاد تغییر در این سبک از فیلمسازی گردید و توانست در لیست پرفروشترین موسیقیهای متن در ایتالیا رتبهی اول را به خود اختصاص دهد. این سرآغاز یک همکاری پرثمر بود.
For a Few Dollars More (1965)
انیو موریکونه برای دنبالهی فیلم A Fistful of Dollars که حاصل همکاری این زوج هنری بود، از همان ترکیب اصلی صدای خوانندگان، گیتار، تیمپانی و صدای سوت استفاده کرد، اما این بار اشاراتی نیز به موسیقی باخ داشت و صدای زنبورک را نیز به اثر خود اضافه کرد.
او همچنین صدای خوانندگانی که در پسزمینه به کار برده بود را بیشتر تو-گلویی کرد.
این اثر به نحوی نسبت به موسیقی متن فیلم قبلی از ضرباهنگ بیشتری برخوردار است و صدای جعبهی موسیقی و پیانوی خودکار باعث میشود تا دوز نوستالژی بیشتری به این آلبوم که به گفتهی خود آهنگساز تاریکتر و غمناکتر از قبل است، افزوده شود.
این آلبوم به شکلی زیبا میان عظمت و رهایی تعادل برقرار کرده است و بدین ترتیب به خواستهی کارگردان جامهی عمل پوشانده است. موریکونه در کتاب خود به نام Ennio Morricone: In His Own Words که در سال ۲۰۱۶ منتشر کرده بود میگوید: «من و لئون هماهنگ بودیم. پیش از فیلمبرداری بر سر جزئیات و ریزهکاریها به توافق میرسیدیم.»
این قدرت تیمی، در اثر بعدی این دو هنرمند بهتر خود را به نمایش میگذارد.
The Good, the Bad and the Ugly (1966)
انیو موریکونه دربارهی این فیلم میگوید: «میخواستم حسی که صدای یک کایوت ایجاد میکند را بازسازی کنم تا بتوانم مفهوم خشونت حیوانی در غرب وحشی را منتقل کنم.»
سوال این است که چگونه این امر میسر میشود؟ موریکونه برای این کار ایدهای را به کار برد که در آن از دو صدای مردانهی خشن و افکت Wah-Wah بهر برده میشود.
آخرین عنوان از سهگانهی «دلار» به هر یک از شخصیتهای اصلی داستان خود یک صدا اختصاص میدهد. «خوب» فلوت میگیرد، اکارینا سهم «بد» میشود و صدای انسان به «زشت» تعلق میگیرد. در موسیقی متن این فیلم علاوه بر صدای اختصاصی شخصیتهای اصلی، سازهای بادی متعددی را به صورت لایهلایه با یکدیگر ترکیب میکند که به نوعی یادآور صدای سوارکارانی است که به قصد نبرد به سویی میتازند و یا از جنگی عقبنشینی میکنند.
همه تم اصلی این موسیقی متن را میشناسند اما قطعهی The Trio و قطعهی بسیار حماسی The Ecstasy of Gold نیز به یک اندازه شاخص هستند.
گروه موسیقی متالیکا از قطعهی The Ecstasy of Gold برای گشایش اجراهای زندهی خود بهره گرفته است.
Once Upon a Time in the West (1968)
قطعهی آغازین این آلبوم همانند نام فیلم، حس و حالی اپرا-گونه و حزنانگیز دارد. در قطعهی دوم آن یعنی As A Judgement به گفتهی موریکونه، صدای تیز گیتار در آن به منظور آسیب رساندن به گوش شنونده به کار رفتهاند. صدای دیگری نیز در این قطعه به گوش میخورد که گویی باد گرمی از میان یک قبرستان در حال وزیدن است. اینجاست که سازهای بادی وارد کار میشوند.
همانطور که احتمالا انتظارش را خواهید داشت، برای شخصیتی به اسم هارمونیکا نیز صدای ساز هارمونیکا به عنوان امضای موزیکال برگزیده شده است.
موسیقی متن فیلمی که لئون پس از سهگانهی فوقالعادهی خود ساخته است، در هم ریخته و متنوع است؛ قطعهی Bad Orchestra از لحاظ محتوایی نیز به نام برگزیدهشده برای آن شباهت دارد و در آن به خوبی از سازهایی نظیر توبا، بانجو و سوت اسلاید استفاده شده است.
با این حال موریکونه میدانست که داستان خشن و بیرحمانهی انتقامی که در آن چالز برانسون و هنری فوندا نقشآفرینی میکردند، در اصل یک داستان غمانگیز از غرب وحشی رو به افول است. این موضوع که موریکونه با ساخت قطعهی Jill’s America که یکی از احساسیترین قطعاتی است که تاکنون برای موسیقی متن فیلم ساخته و توانسته به نحوی آن را در بطن داستانی خشونتبار دربارهی انتقام جای دهد، نشان از این دارد که این آهنگساز تا چه اندازه میتواند به فیلم احساسی ببخشد که در آن دوران همچنان جزو فیلمهای رده دوم هالیوودی محسوب میشده است.
لئونه میخواسته تا داستانی راجع به انتقامگیری و افول تدریجی بشریت بسازد و میتوان این موضوع را در موسیقی متن آن هم شنید.
The Thing (1982)
جان کارپنتر که خود نیز دستی در زمینه موسیقی متن دارد، از یکی از الگوها و اسطورههای خود کمک گرفت تا ساخت موسیقی متن نسخهی بازسازیشدهی خود از فیلم علمی تخیلی کلاسیک سال ۱۹۵۱ را بر عهده بگیرد. کارپنتر میگوید: «فقط به او گفتم که از نتهای کمتری استفاده شود.» این کارگردان همچنین گفته است: «اگر فیلم The Thing را ببینید، متوجه خواهید شد که تم نهایی موسیقی متن آن، نتیجه صحبتی است که داشتهایم؛ سادهی ساده، سینث-محور و تاثیرگذار.»
موسیقی متن این فیلم برای طرفدارانی که به دیوارهای صوتی سرشار از ریورب و مملو از صدای گیتار و سازهای بادی این آهنگساز عادت کردهاند بسیار ساده به نظر میرسد و مطمئنا از لحاظ تاثیرگذاری توانسته که موفق باشد.
با این که هنگام شنیدن این موسیقی میتوانید رگههایی از موسیقی کارپنتر و برنارد هرمان را نیز بشنوید، اما میتوان گفت که این پروژه متعلق به خود شخص انیو موریکونه است.
موریکونه بعدها راجع به این موضوع صحبت میکند که چندین قطعه را در اختیار کارگردان گذاشته است تا از میان آنها انتخاب کند و میگوید: «او {کارپنتر} در نهایت تنها یک قطعه موسیقی انتخاب کرد. حالا نیز یکی از قطعاتی که او انتخاب نکرده بود در فیلم The Hateful Eight به کار برده شده است.»
Once Upon a Time in America (1984)
سرجیو لئونه چندین دهه بود که دربارهی فیلم شاهکاری که قصد ساخت آن را داشت صحبت میکرد.
این فیلم گانگستری دربارهی به اوج رسیدن و افول دو گانگسر یهودی است. زمانی که بالاخره توانست این فیلم را بسازد –که در نهایت آخرین فیلم او نیز شد- به سراغ همکار قدیمی خود رفت تا مسئولیت ساخت موسیقی متن آن را به او بسپارد.
موریکونه همیشه استاد ایجاد حس اشتیاق و حزن بوده است و قطعاتی مانند Cockeye’s Song و Childhood Poverty نیز به خوبی توانستهاند مضامین موجود در این فیلم مانند محو شدن و ناپدید شدن گذشته و کمرنگ شدن را به نمایش بگذارند.
او برای ساخت موسیقی متن این فیلم از المانهای موسیقی کلاسیک دورههای مختلف و همچنین موسیقی جز و مارشهای عزای کلاسیک نیز بهره برده است که نشان از آخرین لحظات پیش از فروپاشی نهایی دارد. در این فیلم، موسیقی متن انیو موریکونه است که باعث میشود شیوه و روش منحصربه فرد لیئونه در روایت داستان از طریق خاطرات شخصیتهای داستان استحکام پیدا کند.
این یک موسیقی مرثیهگونه برای فیلمی است که به بهترین نحو بار معنایی مرثیه را به دوش میکشد.
The Mission (1986)
موسیقی متنی که انیو موریکونه برای فیلم درام تاریخی به کارگردانی رولند جاف ساخته بود، طی سالهای پایانی زندگی او تبدیل به یکی از مهمترین اتفاقات کنسرتهایش شده بود.
قطعهی آغازین این آلبوم، یعنی On Earth as It Is in Heaven، قصد و نیت آهنگساز مبنی بر تلاش برای درهم آمیختن آلات و سبکهای موسیقی وابسته به فرهنگ را به نمایش میگذارد: قطعه با صدای همسرایی آسمانی آغاز میشود و به ناگاه ضرب سازهای کوبشی آن را همراهی میکند.
ایدهی پشت کار بسیار جذاب است و موریکونه آن را به نحوی در قالب صدا بازخلق میکند که به یک اندازه زمینی و فرازمینی باشد.
قطعهی Gabriel’s Oboe که در اصل متعلق به صحنهای از فیلم میشود که در آن جرمی آیرونز (در نقش یک کشیش یسعوی) تلاش میکند تا به یک فرد بومی آموزش دهد که چگونه باید ساز Oboe را بنوازد، تبدیل به یکی از قطعات موفق موجود در کارنامهی موریکونه شده است.
بعدها با رضایت موریکنه، خوانندگانی که قصد کاور کردن آن را داشتند به آن متن افزودند. موریکونه در این خصوص گفته بود که زمانی که از او درخواست شد تا این پروژه را بر عهده بگیرد، خیال ساخت موسیقی متن را کنار گذاشته بود. با این حال این فیلم او را به سینما بازگرداند و یک نامزدی جایزهی اسکار برای او به همراه داشت.
طی سالهای پس از این اتفاق، او مرتباً از این اتفاق به عنوان یک معجزهی حقیقی یاد کرده است.
The Untouchables (1987)
موسیقی متن انیو موریکونه به فیلم سینمایی ساختهی برایان دی پالما که به نوعی از سریال تلویزیونی دهه پنجاه در بارهی گانگسترها دههی سی میلادی و مردان قانونی که علاقهی بسیاری به دستگیری آنها داشتهاند اقتباس شده، کمک بسیاری کرده است.
به احتمال زیاد، اولین چیزی که وقتی بحث این فیلم میشود به ذهنتان میرسد –بهجز رابرت دنیرو در نقش ال کاپون- قطعهی The Strength of the Righteous است. در آغاز این قطعه میتوان به خوبی صدای قدمهای سنگین و استوار کوین کاستنر را شنید.
با این وجود که موریکونه بعدها گفته بود که برای ساخت یک تم مناسب برای این فیلم به مشکل برخورده بوده است (به گفتهی خودش: «علاقهای به ساخت موسیقی پیروزمندانه ندارم») اما با این حال، حد فاصل قطعاتی مانند Machine Gun Lullaby که بسیار به کارهای متداول موریکونه شباهت دارد و قطعهی Al Capone که در آن جریانهایی از موسیقی فیلمهای وسترن و جنایی به گوش میرسد، لحظههای هیجانانگیز متعددی وجود دارند که تحسین شنونده را برمیانگیزند.
Cinema Paradiso (1988)
موریکونه در حال شروع به کار روی پروژهی دیگری بود که دوست قدیمیاش یعنی فرانکو کریستالدی از او درخواست کرد که فیلمنامهی فیلمی را که تهیهکنندگیاش را بر عده داشت مطالعه کند. موریکونه فیلمنامه را خواند و زمانی که به اوج داستانی آن رسید، از پروژهی قبلی خود کنارهگیری کرد و در این پروژه مشغول به کار شد.
این فیلم که یکی از موفقترین عناوین سینمایی به زبانی غیر از زبان انگلیسی است، داستان پسری عاشق سینما (سالواتور کاسکیو) و یک نورپرداز فیلم (با بازی فیلیپ نوآره) را روایت میکند که پسرک را زیر بال خود میگیرد.
این فیلم شاید دارای رمانتیکترین و احساسیترین آثار موریکونه باشد. تمامی موسیقی متن این فیلم به گونهای ساخته شده که گمان میرود متعلق به فیلمهای قدیمی هالیوودی باشد و سرتاسر آن به شکلی بسیار دلنشین و نه بیش از حد، سنتیمنتال است.
موریکونه یکی از تمهای عاشقانهی این موسیقی متن را به همراه پسرش آندرئا ساخت تا بتواند مضمون استادی و آموزگاری موجود در فیلم و پل زدن میان نسلها از طریق هنر را در موسیقی متن آن نیز بازسازی کند.
The Hateful Eight (2015)
فیلمشناسی کوئنتین تارانتینو – از سگدانی تا روزی روزگاری در هالیوود
کوئنتین تارانتینو هیچوقت این موضوع که طرفدار پروپاقرص این آهنگساز بزرگ است را مخفی نکرده است. او از اواخر دهه نود میلادی از قطعات و یا قسمتهایی از ساختههای انیو موریکونه برای موسیقی متن فیلمهای خود استفاده کرده است و برای ساخت موسیقی متن فیلم Inglorious Bastards نیز به سراغ موریکونه رفته بود.
موریکونه تواناییهای تارانتینو بهعنوان یک فیلمساز را مورد ستایش قرار داد اما برای این که تنها قطعاتی که میسازد را در اختیار او قرار دهد، دچار تردید بود که نکند از موسیقی ساختهی او در موقعیتهای اشتباهی استفاده گردد.
موریکونه تنها زمانی موافقت خود برای همکاری با تارانتینو را اعلام کرد که او برای خواندن فیلمنامه به رم آمده بود. انیو موریکونه قطعهای بازسازیشده را در اختیارتارانتینو قرارداد که پیشتر در قطعههای The Thing و چند مورد دیگر از آثار او شنیده میشد.
موسیقی متنی که موریکونه برای The Hateful Eight ساخت نهتنها جدیت خاصی به فیلم داد و آن را به میراث قدیمی فیلمهای وسترن پیوند داد، بلکه برای او نیز یک جایزه اسکار به همراه آورد؛ جایزه اسکاری که مدتها لایق دریافت آن بود.