هالیوود عادتی قدیمی دارد که در طی سالهای متمادی، از همان دوران آثار کلاسیکش شکل داده و پرورده است. تا جایی که بیش از ۹۰ سال پس از ایجاد آکادمیای برای تقدیر از بهترین دستاوردهای خودش، هنوز هرساله ثابت میکند که معدنی برای استعداد های کشف نشده است. در مراسم دو سال قبل بود که ماهرشلا علی در اولین تجربه ایفای نقش در فیلمی در قواره فصل جوایز و در اولین کاندیداتوریاش، اولین جایزه اسکارش را دشت کرد و پس از آن بدل به یکی از داغترین چهرههای هالیوود شد. او حالا در دومین کاندیداتوریاش برای اسکار، که این بار هم برای ایفای نقش مکمل است، با کارگردانی همراه شده که در شصت و دو سالگی دست به ساخت اولین فیلم جدیاش Green Book زده است. در ادامه با نقد و بررسی فیلم Green Book با گیمنیوز همراه باشید.
پیتر فارلی که پیش از این وظیفه کارگردانی آثاری نظیر Dumb and Dumber و ادامهاش، There’s Something About Mary و Me, Myself and Irene را به عهده داشته، در تصمیمی قابل تحسین دست به ساخت فیلمی جدی با محوریت رابطه دو شخصیت اصلیاش در طی یک سفر زده است. در نقد و بررسی فیلم Green Book که موفق شد جایزهی بهترین فیلمنامهی اوریجینال و بهترین فیلم را هم در اسکار 2019 به دست آورد بیشتر به مضمون فیلم پرداختهایم و در آینده به جنبههای فنی این فیلم خواهیم پرداخت.
Green Book که نامش را از کتاب راهنمای سفر و اقامتی برای سیاهپوستان در آمریکا وام گرفته است، روایتگر سفر «دکتر دان شرلی» و محافظ و رانندهاش «تونی واللانگا» به جنوب آمریکا، برای اجرای موسیقی در میان مردمیست که به هنر احترام میگذارند اما به هنرمند پشت آن به دلیل رنگ پوستش بیاحترامی میکنند. تونی که خودش در ابتدای سفر تفاوت چندانی با مردمی که دکتر شرلی را به خاطر رنگ پوستش پس میزنند ندارد، در طول سفر با ذات شکننده شرلی آشنا میشود و به مرور حس محافظت و سپس حس محبتی در او نسبت به دکتر شرلی شکل میگیرد که پیش ساختهای ذهنی او را نسبت به نژاد تغییر میدهد.
اما فیلم تنها به روایت تغییر تونی به واسطه ارتباط و شناخت خلاصه نمیشود. فیلم همزمان داستان هنرمند فرهیخته سیاه پوستیست که به واسطه تحصیلات و زندگی و سطح مالی متفاوتش، از موسیقی، فرهنگ و جامعه سیاه پوستان فاصله گرفته و به دلیل رنگ پوستش در جامعه سفید پوستان جایی ندارد. او مردیست که از تضادهای بیرونی و درونی زیادی رنج میبرد و همجنس گراییاش نیز بار مضاعفی برای پذیرفته نشدن در جامعه محسوب میشود. همینجاست که او در تونی مرد ساده و قائم به ذاتی را میبیند که علیرغم بدبینی دوجانبه اولیه، در طی سفر بدل به فردی میشود که حقیقیتر از هر فرد دیگری در زندگیاش او را به خاطر کسی که هست میپذیرد و تحسین میکند. فیلم راه حل تقابل بیرونی نژادی را در درون شخصیتهایش پیدا میکند و نشان میدهد که حتی قدیمیترین و جا خشک کردهترین تعصبها و گاردها در صورت برقراری ارتباط و اخلاق مداری درونی شخصیتها قابل از بین رفتن است.
برای چنین روایت سر راستی با چنین پیامی گل درشت، کوچکترین ضعفی در خلق شخصیتها و روایت منجر به تبدیل شدن و نزول فیلم به یک مدیا برای پروپاگاندا میشود اما نویسندگان فیلم به بهترین شکل توانستهاند روی لبه باریک این تیغ راه بروند و متنی خلق کنند که به شخشیتها، روایت و پیامش به درستی و به اندازه می پردازد.
پیتر فارلی نیز به خوبی توانسته از دام خودنمایی که برای بسیاری از کارگردانان فیلمهای فصل جوایز در کمین است بر حذر باشد و به شکلی منطقی و در خدمت محتوا، فرمی ساده و آراستهای را شکل بدهد. این سادگی به میزان قابل توجهی به نزدیکی عاطفی مخاطبان با شخصیتها کمک میکند. او از بازیگران و نابازیگرانش به بهترین نحو ممکن استفاده کرده و از دو بازیگر اصلی مردش یکی از بهترین بازیهای کارنامهشان را گرفته است. ماهرشلا علی به طور قطع لیاقت بردن دومین اسکار نقش مکملش را دارد و ویگو مورتسن یکی از درخشانترین بازی های چند سال اخیر هالیوود را در حالی ارائه میدهد که از بسیاری از ایتالیایی-آمریکاییهای حال حاضر هالیوود بهتر و موفقتر در خلق شخصیتیست چند بعدی و عمیق، که در عین رعایت سادگی و سادهلوحیهایش، مردیست که خشونت همیشه در مرکز زندگیاش قرار داشته است و میداند چگونه از خودش و دیگران در برابر انواع خشونتها مراقبت کند.
فیلم Green Book اثر قابل تحسینیست. چرا که با خودش و مخاطبش رو راست است. متوجه است که هسته و هدفش چیست و در مسیر این هدف تلاش میکند و به بهترین نحو ممکن به آن میرسد. بدون اضافه گویی و بدون تظاهر به دست یازی به مفهوم بالاتر. دیدن Green Book تجربه لذت بخشیست. از آن نوع تجربهها که مدتی بعد دلتنگش بشوید و بار دیگر به آن سر بزنید.