فصل چهارم سریال ریک و مورتی با قدرت آغاز شده و در قسمت اول با موضوعی درخشان خود را دوباره به تماشاگران تحمیل کرد. فصل چهارمی که گمان نمیرفت اینقدر جذاب آغاز شده و اینقدر عمیق ادامه یابد، در قسمت دوم پا را در داستانگویی و به چالشکشیدن زندگی انسان و شخصیتهایش فراتر گذاشت و به یک اتفاق فوقالعاده تبدیل شد. اگرچه هنوز هم این سریال در فصل چهارم با شاهکار فصل اول فاصله دارد، به اندازهی کافی پیشرفت کرده که بشود آن را قسمت به قسمت بررسی کرد. در ادامه نگاهی خواهیم انداخت به قسمت دوم فصل چهارم سریال ریک و مورتی.
در این قسمت سریال سه خط موازی داستانی را پیگیری میکند. روایت این قصهها باز هم در حضور همهی اعضای خانواده و درست زمانی که همهی آنها برای یک فعالیت جمعی کنار هم قرار گرفتهاند کلید میخورد. نشانهگذاری هوشمندانهی طراحان این سکانس در چینش شخصیتها در اطراف میز و میزانسنی که کارگردان برای آن در نظر گرفته، درست به اندازهی یک پلان از فیلمهای کلاسیک در خود سینما دارد. هر کس به اندازهی نقشش در داستان این قسمت در این سکانس پررنگ میشود و آنچه رقم میخورد در واقع دنبالهای است برای این شروع قدرتمند، ظریف و کاملا حسابشده. اتفاقی که به نظر میرسد در فصلهای قبلی کمتر شاهد آن بودیم، و یا شاید هم از نظر نگارنده دور مانده است. (شما میتوانید از این دست سکانسها را در فصلهای قبلی پیدا کنید؟ به من خبر بدهید.)
خط اول داستان متعلق به ریک است. ریک که اینبار مورتی را در ماجراجویی خود همراه نمیکند، با یک شوخی ران هاواردی از جمع خانواده دور میشود و به دنیای متعلق به خودش میرود. او آنجا را برای ریدن ساخته (یا کشف کرده) و نمیخواهد هیچکس مزاحم او بشود. پس از گذشتن از یک تناقض کمدی بین توالت و زیبایی منظرهی دنیای ریک، چالش بعدی مطرح میشود: یک نفر خلوت ریک را به هم زده و بیاجازه از توالتش استفاده کرده است! ریک از این اتفاق خشمگین میشود و تصمیم میگیرد مزاحم را پیدا کند و در این راه دست به هر کاری میزند. سکانسهایی در قسمت دوم فصل چهارم سریال ریک و مورتی مربوط به جستجوی ریک، درگیری او در وسط یک جنگ سرنوشتساز در تلاش برای به چنگ آوردن مزاحم و سپس روبرو شدن با او اختصاص داده شدهاند که هر کدام علاوه بر جذابیت تصویری، طنزی با خود به همراه دارند که سریال را از پوسیده شدن حفظ میکند.
خط بعدی ماجرای پدر و مورتی است. پدر که در بیتوجهی کامل نسبت به هشدار ریک و پس از آن مورتی، اپلیکیشن موجود فضایی را توسعه میدهد و آن را منتشر میکند، دنیا را در مخمصهای جدی میاندازد. موضوعی که بعد متوجه میشویم گسترش آن همهی افراد دنیا را تهدید میکند، به نظر ساده میرسد و همین حالا هم نمونهای از آن را در دنیا تجربه میکنیم: تیندر! اپلیکیشن یافتن نیمهی گمشده که به دست بسیاری از مردم میرسد و باعث هرج و مرجی باورنکردنی میشود، و بعدا مشخص میشود که این دسیسهی بیگانگان بوده تا بشر را به نابودی بکشانند و از منابع زمین -به طور خاص آب- استفاده کنند. آنچه این بخش از داستان را برجسته میکند، عدم تناسب جنایت و مکافات است. یک اپلیکیشن دوستیابی میتواند به نابودی بشر منجر شود؟ هرگز چنین چیزی در ذهن من و شما پذیرفته نیست، اما ریک و مورتی از این طباق اغراقآمیز استفاده میکند تا نکتهای را به ما بفهماند.
خط داستانی بعدی ماجرای سامر و مادر است. سامر که بیخبر از نتایج احتمالی کارش، اپلیکیشن توسعه یافته توسط پدر و موجود فضایی را نصب و از آن استفاده میکند، وارد چرخهی نابودی میگردد. تلاشهای مادر برای نجات فرزندش در این قسمت از ماجرا مهمترین بخش روایتی است که با پیشروی مدام بحرانیتر میشود. سامر در بخشی از این ماجرا متوجه میشود که واقعا علاقهای با افرادی که در این اپلیکیشن به او معرفی شدهاند ندارد، اما مانند مسخشدگان به دنبال نفر بعدی که توسط همین اپلیکیشن معرفی میشود میرود. دامی که پدر و مورتی پهن کردهاند و سامر در آن افتاده و مادر که تلاش میکند فرزند خود را از آن برهاند. سامر در این کشمکش با لجبازی و نافرمانی مورد انتظار مدام موضوع را پیچیده میکند و باعث میشود مادر رفتاری چه بسا خشونتآمیز از خود نشان دهد تا به هر حال او را از مخمصه بیرون بکشد و در نهایت موفق هم میشود، پیش از اینکه پدر و مورتی موفق شوند اپلکیشن را از دسترس خارج کنند.
هر سه داستان به نوعی به هم مرتبط هستند، اما ارتباط دو خط داستانی پدر-مورتی و سامر-مادر واضحتر است. در طرف دیگر ماجرا ریک در پی گفتگو و کشمکشهای خود با موجود مزاحم به ارزش حقیقی داشتن یک دوست واقعی پی میبرد و درست زمانی که همه چیز به یک سرانجام خوشایند میرسد او تنها در دنیای خود روی صندلی توالت مینشیند و به پیغامی که برای موجود مزاحم ضبط کرده گوش میدهد، آنهم زمانی که به تمام دارایی زیبای خلوت خود شاشیده و از همه چیز سرخورده شده است. سکانس پایانی قسمت دوم فصل چهارم ریک و مورتی یک سکانس به معنای واقعی کلمه محشر است: «از تنهایی استفاده کردن ازش [از توالت] لذت ببر، و فکر کن که هیچکس دوست نداشته اطراف تو باشد، که چطور همهچیز را برای خودت خراب کردی، تو احمق بیفایده، به خودت نگاه کن، شاهِ گُه، در تخت پادشاهی تنهاییت، از این توالت لذت ببر با هزاران من که هر بار میخواهی برینی فریاد میزنند، همه به سلامتی سرورمان، غمگینترین تکهی آشغال در تمام کائنات…»