Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

نگاهی بر سه اپیزود پایانی فصل سوم سریال وست‌ ورلد – آزاد یا برده؟

با پخش اپیزود هشتم پرونده فصل سوم سریال وست ورلد بسته شد و حالا باید احتمالا دو سال برای انتشار فصل جدید آن صبر کرد. پیش از این در مقاله‌ای به بررسی فصل سوم وست ورلد و پنج اپیزود ابتدایی پرداختیم، حال با پخش سه اپیزود پایانی، در این مقاله به صحبت در مورد پایان‌بندی و مسیری که سریال در پیش گرفته است، خواهیم پرداخت. بنابراین در ادامه با گیم‌نیوز همراه باشید.

در پایان اپیزود پنجم بود که شارلوت برای به دست آوردن حق رای ویلیام در شرکت دلوس به او برچسب جنون زد و ویلیام را به بیمارستان روانی فرستاد؛ در اپیزود ششم می‌بینیم که ویلیام در کنار دیگر بیماران نشسته و در حال گوش کردن به صحبت‌های آنان است؛ با این حال ویلیام شخصیتی نیست که در یک جا آرام و قرار بگیرد، او در این سکانس یادآور می‌شود که انسان به مانند یک ویروس در حال نابودی و اتمام منابع زمین است. به نظر می‌رسد که ویلیام بخاطر بلایی که بر سر خانواده خود آورده احساس گناه می‌کند و دیگر انگیزه‌ای برای ادامه زندگی ندارد.

همان‌طور که در مقاله قبلی اشاره شد، ریهبوم خدای دنیای مدرن در سریال وست ورلد است که سرنوشت هر انسان به دست او مشخص می‌شود. در این فصل دیدیم که دلوریس برنامه‌‌های ریهبوم را نقش بر آب کرد و پروفایل محرمانه مردم را در دسترس عموم قرار داد. پس از برملا شدن تمام رازها، جامعه به سمت هرج و مرج کشیده شد و از سرنوشتی که ریهبوم برای بشر نوشته بود، فاصله گرفت. با این حال این آشفته‌ بازار به نفع ویلیام تمام شد و این شخصیت توانست از موقعیت به دست آمده برای قسر در رفتن از مرکز بازپروری استفاده کند.

در مرکز بازپروری ویلیام با روشی به نام AR Therapy تحت مداوا قرار گرفت. در این روش با نصب تکنولوژی جدیدی به نام دریپ (Drip) روی سقف دهان، فرد بیمار تحت کنترل قرار می‌گیرد و برای بازگشت به جامعه و اطاعت از فرمان ریهبوم آماده می‌شود. البته بسیاری از موارد بازپروری با شکست مواجه می‌شوند و فرد فرصتی برای بازگشت به جامعه پیدا نمی‌کند.

پس از نصب دریپ، ویلیام به رویایی عجیب فرو می‌رود که در آن با تمام شخصیت‌های گذشته خود ملاقات می‌کند؛ ریاست این جلسه بر عهده جیمز دلوس، پدر زن ویلیام است؛ نکته قابل توجه در خصوص این ملاقات آن است که تمام نسخه‌های قدیمی ویلیام لباس تیره و سیاه رنگی بر تن دارند و تنها ویلیام در زمان حال است که با لباس سفید در جلسه حاضر می‌شود. می‌دانیم که وست ورلد بارها به بیننده گوشزد می‌کند که لباس سیاه رنگ نماد خشونت، ناهنجاری و بازگشت به اصل وجودی خود است. این دقیقا همان چیزی بود که در فصل اول بر سر ویلیام آمد؛ او با کلاه سفید وارد داستان شد و بعدها با پی بردن به ماهیت خود کلاهی تیره رنگ بر سر گذاشت.

نقد و بررسی فصل سوم وست ورلد
نقد و بررسی فصل سوم وست ورلد

در این جلسه ویلیام تمام شخصیت‌های قبلی خود را می‌کشد و اعلام می‌کند که حالا او شخصیت مثبت داستان است. به عبارتی ویلیام گذشته تاریک خود را پشت سر می‌گذارد و از زندان گناهانش رها می‌شود، حال او قصد دارد تا برای جبران اشتباهاتش تلاش کند. در این سکانس نکته‌ای مهم به بیننده گوشزد می‌شود، اینکه این گذر زمان نیست که ویلیام را به هیولا تبدیل کرده بلکه از همان زمان کودکی و نوجوانی او اهمیتی به کسی به غیر از خود نمی‌داده است.

وست ورلد بارها سعی کرده با طرح این پرسش که آیا ما آزادیم یا همه چیز از قبل نوشته شده است، باورهای شما را به چالش بکشاند. البته سریال جوابی قانع‌کننده هم دارد و جواب این است آیا تا زمانی که نتوانیم مرز بین واقعیت و خیال را تشخیص دهیم، آزادی یا اسارت معنایی دارند یا خیر؟ درواقع تا زمانی که به خود آگاهی نرسیم، پی بردن به آزادی و بردگی هیچ تاثیری در سرنوشت ما نخواهد داشت.

سراک، شخصیت منفی این فصل بیش از هر چیز شبیه به یک فرشته است که به خدای خود (در اینجا ریهبوم) خدمت می‌کند. تنها هدف سراک به دست آوردن کلید فورج (اطلاعات ثبت شده توسط مجموعه پارک‌های دلوس از انسان‌ها) است تا با سواستفاده از آن بیش از هر زمان دیگری بر بشر مسلط شود. البته به نظر می‌رسد که سراک به تنهایی کار به جای نمی‌برد و برای شکست دلوریس به کمک میو نیاز دارد؛ سراک به میو قول می‌دهد تا در صورت شکست دلوریس به سبلایم (بهشت دیجیتالی ربات‌ها) فرستاده شود تا برای همیشه در کنار دخترش باشد.

می‌دانیم که سراک و برادرش ژان می خالق ریهبوم هستند. البته پیش از ریهبوم خدای دیجیتالی دیگری به نام سلیمان (بنابر مستندات قوم یهود، حضرت سلیمان پدر ریهبوم است، ریهبوم نحوه حضرت داوود و اولین شاه سرزمین پادشاهی یهودا بود که این سرزمین را در دوران جنگ داخلی اداره کرده است) وجود داشته که در تست‌های اولیه شکست می‌خورد و سراک تصمیم به جایگزینی او با ریهبوم (پسر جانشین پدر می‌شود) می‌گیرد. درواقع سلیمان و شخصیت ژان می احساسات و باورهای مشترکی دارند که همین موضوع سبب می‌شود تا پس از جنون ژان می، سراک تصمیم به حذف سلیمان و جایگزینی نسخه‌ای جدید که اینبار با ذهن او در ارتباط است را خلق کند.

سلیمان، پدر ریهبوم
سلیمان، پدر ریهبوم

در واقع سراک و ژان می خود را مانند بردهایی در اختیار ریهبوم و سلیمان قرار داده‌اند و این ابر کامپیوترها از طریق جسم فیزیکی آن‌ها با دنیای بیرون در ارتباط هستند. بنابراین تمام کلماتی که در طول فصل سوم از زبان سراک بیان می‌شوند، همگی دستورات ریهبوم است که از طریق چیپ الکترونیکی که در سر سراک قرار گرفته به او منتقل می‌شود.

سراک و ژان می با نیت خیر خود قصد داشتند تا با ساخت خدایی دیجیتالی و تعیین سرنوشت بشر از سقوط انسان‌ها جلوگیری کنند اما به نظر می‌رسد که آن‌ها زیادی به خدایان دنیای مدرن ایمان دارند که همین موضوع سبب شده تا بشر به جای داشتن آزادی و اختیار در تعیین سرنوشت خود به برده‌ایی مطیع تبدیل شود. ریهبوم کنترل جهان را به دست گرفته و آن‌هایی که با برنامه‌های او مغایرت دارند را به مراکز بازپروری می‌فرستد؛ در این مراکز شهروندان تحت مداوا قرار می‌گیرند و اگر نتوانند مراحل بازپروری را به موفقیت پشت سر بگذارند به خوابی عمیق فرو می‌روند و یا حتی کشته خواهند شد، درواقع نرم‌افزار ریکو (Rico) که مجرمین از آن برای کسب درآمد استفاده می‌کنند توسط ریهبوم و سراک ساخته شده است تا افرادی که زیادی سوال می‌پرسند و یا از اسرار سیستم آگاهند را از سر راه بردارند. بنابراین سوال پرسیدن در این جامعه توتالیتر سرانجامی جز مرگ ندارد این دقیقا همان چیزی است که بر سر ربات‌های مجموعه پارک‌های دلوس می‌آید؛ اگر ربات‌ها طبق برنامه عمل نمی‌کردند و مسیر رسیدن به خود آگاهی را در پیش می‌گرفتند، برای همیشه از داستان کنار گذاشته می‌شدند و شخصیتی جدید جایگزین آن‌ها می‌شد. بنابراین فرق ما با یک ربات چیست؟

سوال پرسیدن در این جامعه توتالیتر سرانجامی جز مرگ ندارد

می‌دانیم که دلوریس برای عملی کردن نقشه خود 4 کپی دیگر را به جهان انسان‌ها آورد و هر یک از آن‌ها را در بدن شخصیتی قرار داد. با این حال بدن جدید سبب می‌شد تا شخصیت گاهی تغییر کند. این دقیقا همان بلایی است که بر سر شارلوت آمد، او دیگر برای نقشه‌های دلوریس ارزشی قائل نبود و ترجیح می‌داد تا با خانواده خود باشد. شارلوت می‌دانست که این خانواده واقعی او نیست اما او نیمه پر لیوان را می‌دید و می‌دانست که هنوز هم می‌توان خوبی را در انسان‌‌ها پیدا کرد.

البته این وست ورلد است و داستان آن‌طور که می‌خواهید پیش نمی‌رود؛ زمانی که شارلوت قصد داشت تا با خانواده خود در افق محو شود، اتومبیل آن‌ها با آرپی‌جی مورد اصابت قرار گرفت. پس از این حادثه شارلوت با برخواستن از میان دود و آتش به فردی جدید تبدیل شد و با توجه به سکانس پایانی فصل سوم می‌‌توان مطمئن بود که شارلوت شخصیت منفی اصلی فصل چهارم است که دنیا را با ارتش ربات‌‌ها به خاک و خون خواهد کشاند.

در پایان فصل سوم مشخص می‌شود که کلید رسیدن به سبلایم در ذهن دلوریس نیست بلکه این کلید در اختیار آرنولد است. حال آرنولد با سفر به سبلایم سعی می‌کند تا به اطلاعات جدیدی دست یابد و آن‌طور که پیداست، آرنولد چند سال پس از حوادث سوم را در سبلایم می‌گذارند و پس از آن به دنیای واقعی بازمی‌گردد. همچنین دیدیم که دلوریس برخلاف آن چیزی که انتظار می‌رفت عمل کرد و تصمیم گرفت تا به جای نابودی بشر به آن‌ها فرصتی برای کنترل دهد؛ کنترلی که گرچه بهایی جز هرج و مرج نداشت اما برای رسیدن به جامعه‌ای آرمانی چاره‌ای جز عبور از این چالش جدید نیست.

نقد و بررسی فصل سوم وست ورلد
نقد و بررسی فصل سوم وست ورلد

در مجموع می‌توان گفت که با گذشت هر فصل از پیچیدگی که وست ورلد به واسطه آن بین طرفداران شهرت دارد، کاسته شده و در عوض در حال رفتن سریال به سمت سکانس‌های اکشن بسیار خشک و غیرواقعی هستیم. گرچه فصل سوم به هیچ وجه در حد و اندازه فصل نخست نیست اما باز هم با جمع‌بندی خوب خود توانست تا طرفداران را حداقل برای یک فصل دیگر مشتاق نگه دارد. البته باید دید که سریال کشش ساخت سه فصل دیگر را دارد یا به سرنوشت شوم دیگر سریال پرطرفدار HBO یعنی Game of Thrones دچار می‌شود. شاید روزی برسد که آرزو کنیم کاش سریال با همان فصل اول به پایان می‌رسید!

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.