در حالت کلی فیلمهایی که با اقتباس از بازیهای ویدیویی ساخته میشوند، آثار چندان خوبی از آب در نمیآیند. اما حالا به مناسبت اکران فیلم جدید Mortal Kombat (مورتال کامبت)، وقت آن رسیده که به سراغ کارگرادانی برویم که موفقیت بیشتری نسبت به گفته منتقدان در این صنعت داشته است. این کارگردان کسی نیست جز پل دبلیو. اس. اندرسون.
کارگردان و استودیوهای فیلمسازی مختلفی تا امروز فیلمهایی از روی بازیهای ویدیویی ساختهاند. البته اکثر آنها نه تنها آثار چندان خوشساختی نیستند و به نوعی شکست خوردهاند، بلکه باید قبول کنیم که هالیوود در این مسیر به شهرت بدی دست پیدا کرده است.
بازیهای ویدیویی محبوبی تبدیل به فیلم شدهاند. اما آنطور که باید و شاید روی پرده نقرهای ندرخشیدهاند. فیلمهای مختلفی از «برادران سوپر ماریو» در سال 1993 گرفته تا فرقه حشاشین یا همان اساسینز کرید (Assassin’s Creed) در سال 2016 در پرونده هالیوود وجود دارند که اکثرشان یک شکست تلقی میشوند.
این شکستها باعث شده که هر زمان به اکران فیلم جدیدی با اقتباس از بازیهای ویدیویی نزدیک میشویم، یک سوال در ذهن ما شکل بگیرد: آیا این فیلم میتواند در آخر نفرین فیلمهای ساخته شده از روی بازیها را بشکند؟ این سوال درباره فیلم جدید Mortal Kombat نیز مطرح است.
چنین بحثی ظاهراً در زمان مناسبی مطرح میشود چون فیلمی اکران شده است که اولین بار 26 سال پیش توسط کارگردان دیگری ساخته شد. فیلمی که اقتباس اصلی این سری بازی محبوب بود.
فردی که بخش اعظمی از حرفه خود را صرف رد این ایده کرد که تمام فیلمهای اقتباسی از بازیهای ویدیویی نامناسب هستند. این کارگردان «پل دبلیو. اس. اندرسون» است که جایگاه عجیبی در هالیوود دارد. اندرسون صاحب سبک است و اگرچه از نظر اقتصادی فیلمهای وی در گیشه خوب عمل کردهاند، منتقدان چندان روی خوشی به آنها نشان ندادهاند و به آثار او تاختهاند.
بسیاری از منتقدان آثار اندرسون جذابیت ماندگار فیلمهای او را نمیبینند. کارگردان نه چندان باکیفیتی که بزرگترین نقطه قوت او، ایجاد یک جو با ویژگیهای بصری زیبا، داستانپردازی و سکانسهای اکشن نفسگیر است. به بیان دیگر، حساسیتهای اندرسون برای ساخت فیلمهای اقتباسی از بازیهای ویدیویی ایدهآل است.
بسیاری از فیلمهای او با محیطهای خیرهکننده و غرقکننده و روایتهای شخصیتمحور تعریف میشوند. برای دو دهه اندرسون نه تنها از نفرین فیلمهای اقتباسی از بازیهای ویدیویی فراتر رفته، بلکه توانسته خود را از یک کارگران نه چندان مطرح به استاد ساخت چنین فیلمهایی تبدیل کند. حالا زمان آن فرا رسیده که این کارگردان احترامی را بدست آورد که درخور اوست.
اولین اقتباس سینمایی Mortal Kombat و تعیین سرنوشت فیلم جدید 26 سال زودتر
پس از اکران فیلم خرید (Shopping) در سال 1994 با کارگردانی اندرسون که «جود لا» را به دنیای سینما معرفی کرد، اندرسون به سراغ فیلم Mortal Kombat رفت. این فیلم مشابه بازی آن بود و چندین مسابقه انسانی درون یک تورنمنت علیه شنگ سونگ جادوگر و اطرافیان او از یک قلمرو دیگر به نام “Outworld” را شامل میشد. اگر مبارزان Outworld در مسابقات مورتال کامبت برنده میشدند، قلمرو و امپراتوری شیطانی آن سیاره را تسخیر میکردند.
چیزی که مورتال کامبت را از سایر بازیهای مبارزهای مشابه جدا میکند، خشونت فوقالعاده زیادی است که با سبکهای مختلف کشتن مبارزان در پایان مسابقه یا فتالیتیها برجسته میشود. فیلم اندرسون مجبور بود به رده سنی PG-13 پایبند بماند که باعث شد بازیکنان اغلب نوجوان بازی مورتال کامبت هم آن را ببینند، بنابراین خشونت آن کمتر از بازی بود.
اینکه بگوییم فیلم اندرسون پلات یا پیرنگ دارد، دیدگاه سخاوتمندانهای است. این فیلم از بخشی به بخش دیگری از کاراکترهای مختلف میرود و بیشتر شبیه به انتخاب مبارزان در ابتدای بازی است.
با این وجود، اینکه از فیلمی با نام مورتال کامبت انتظار پلات پیچیدهای داشته باشید، ایده شکست خوردهای است و تقریبا با ماهیتش در تضاد است. این فیلم برای فروش در گیشه باید با مبارزات نفسگیر شروع شود و با همین مبارزات به پایان برسد. این کاری بود که اندرسون به خوبی انجام داد.
در حالی که در سال 1999 فیلم ماتریکس بخاطر داستان، نحوه ساخت و سکانسهای اکشن مورد تحسین فراوانی قرار گرفت، مورتال کامبت قبلتر از چنین تکنیکی استفاده کرده بود. این موضوع به معنای آن نیست که مورتال کامبت و ماتریکس در یک سطح قرار میگیرند، اما فیلم اندرسون نسبت به آنچه گفته میشود، تاثیرگذارتر بوده است.
موفقیت تجاری مورتال کامبت که توانست در گیشه بیش از 100 میلیون دلار بفروشد و پرفروشترین فیلم آمریکای شمالی در 3 هفته شود، به اندرسون اجازه داد که روی فیلمهای پرهزینهتری مانند Event Horizon در سال 1997 و Soldier در سال 1998 کار کند که هزینه ساخت آنها 60 میلیون دلار بود. با وجود هزینه ساخت بالا و موفقیت مورتال کامبت، این دو فیلم در گیشه شکست خوردند.
اندرسون تصمیم گرفت سال 2002 با نصف این بودجه دوباره فیلمی با اقتباس از بازیهای ویدیویی بسازد و ایندفعه مجموعه بازی محبوب رزیدنت اویل را انتخاب کرد.
اندرسون بجای اینکه پایبندی زیادی به داستان اصلی داشته باشد، یک قهرمان جدید به نام «آلیس» با بازی همسر آینده خود، میلا یوویچ معرفی کرد. ما در این فیلم اولین بار زمانی با آلیس ملاقات میکنیم که فراموشی دارد و به گروهی از کماندوها اضافه میشود تا درباره این موضوع که چرا هوش مصنوعی یک مرکز تحقیقاتی زیرزمینی مخفی ساکنان آن را کشته، تحقیق کند. در ادامه داستان مشخص میشود که افراد در این مرکز تحقیقاتی هنوز زنده هستند، اما به نوع متفاوتی. آنها دیگر آدم سابق نیستند و تنها پوستههای بیفکری هستند که علاقه زیادی به گوشت انسان دارند.
قرار شد مجموعه فیلمهای رزیدنت اویل در 5 قسمت ساخته شود و اندرسون شخصاً فیلمنامه تمام آنها را بنویسد و البته اندرسون قسمت اول، چهارم، پنجم و ششم این مجموعه را نیز کارگردانی کرد. دامنه فیلمها به تدریج گسترش پیدا کرد و دیدی از ویروسی ارائه کرد که مردم سراسر جهان را به زامبی تبدیل میکند.
قسمت دوم رزیدنت اویل نحوه تاثیر شیوع ویروس در یک شهر بزرگ را نشان داد. فیلم سوم تبدیل شمار بالایی از مردم به زامبی و تعداد کم انسانها را نشان میدهد. چنین داستانهایی در بقیه قسمتها نیز ادامه پیدا میکنند. با وجود چنین خط داستانی، تنها چیزی که در تمام این فیلمها ثابت باقی ماند، آلیس بود. اندرسون آلیس را در سکانسهای اکشن قرار میدهد تا حس پیشرفت را ایجاد کند.
6 فیلم از مجموعه رزیدنت اویل در مجموع بیش از 1 میلیارد دلار در باکس آفیس فروش داشت. اما همچنان به نظر میرسد که این مجموعه فیلم زیر سایه دورانی قرار گرفته که ابرقهرمانان طرفداران زیادی در سراسر جهان دارند.
با این وجود، مجموعه رزیدنت اویل از فیلمهای دیگر متفاوت است. به جای اینکه نقاط یک دنیای سینمایی را بهم وصل کند، کیفیت سادهای دارد و همیشه این حس را به بیننده القا میکند که هرچه داستان پیش میرود، المانها نیز ساخته میشوند. واقعیت این است که مجموعه فیلم رزیدنت اویل هیچ وقت فراموش نشد و با وجود گفتههای منتقدان، در یک خط میانی حرکت کرد.
کار اندرسون با بازیهای ویدیویی با رزیدنت اویل به پایان نرسید. این کارگردان در سال 2020 تصمیم به ساخت سومین فیلم خود با اقتباس از بازیهای ویدیویی گرفت. این بار اندرسون فیلمی با اقتباس از بازی Monster Hunter یا شکارچی هیولا ساخت. در این فیلم نیز میلا یوویچ بازی میکند. در این فیلم یوویچ نقش «آرتمیس»، یک تکاور ارتش را بازی میکند که گروه او در جهان دیگری محو میشوند.
فیلمبرداری در مناطق دور افتاده در آفریقای جنوبی و نامیبیا انجام شد و اندرسون به مناظر سورئال صحرا اجازاه داد تا حس یک دنیای دیگر را ایجاد کنند. البته هیولاهای بینقص بازی بقیه زحمت فیلم را بر دوش داشتند.
ارتباطات انسانی در این فیلم به طور تحسینبرانگیزی پراکنده و کم است. پس از اینکه تیم آرتمیس محو میشود، این شخصیت اکثرا با فردی در ارتباط است که تنها با نام شکارچی (با بازی تونی جا) شناخته میشود. البته این ساکن جهان موازی به زبان انگلیسی صحبت نمیکند.
این دو شخصیت با استفاده از ژستها با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و سعی دارند که با تبرها، تیرکمانها و شمشیرها هیولاهای غول پیکر را نابود کنند.
این یک فیلم بزرگ درباره هیولای بزرگ است، اما زمانی اکرانی شد که بازارهای اصلی در آمریکای شمالی در دسترس نبودند. این فیلم در دسامبر 2020 اکران شد، زمانی که سینماها در شهرهایی مانند لس آنجلس و نیویورک دوباره باز نشده بودند.
وضعیت برای این فیلم در بازارهای جهانی نیز خوب نبود و برای مثال سینماهای چینی آن را از پرده پایین کشیدند. اگرچه فیلم با این مضمون تمام شد که دنبالهای دارد، اما به نظر نمیرسد که دنبالهای برای آن ساخته شود. با توجه به میزان فروش و نظر منتقدان، ظاهراً با یکی دیگر از فیلمهای اقتباسی از بازیهای ویدیویی شکست خورده روبرو هستیم.
اگرچه مانستر هانتر عملکردی مانند مجموعه فیلمهای رزیدنت اویل یا Mortal Kombat دهه 90 میلادی نداشت، اما اندرسون همچنان کارگردان اصلی هالیوود برای فیلمهای اقتباسی از بازیهای ویدیویی باقی میماند.
فیلم جدید Mortal Kombat محصول کمپانی برادران وارنر اقتباسی با داستانی شبیه به فیلم اندرسون است. این فیلم 24 آوریل امسال اکران و همزمان در HBO Max عرضه شد. بررسی سایتها و مجلات مختلف از فیلم Mortal Kombat را میتوانید در اینجا در گیمنیوز بخوانید و تماشا کنید.