Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

فیلم پیشنهادی: The Kite Runner بادبادک باز و روایتی شاعرانه از سال‌ها آوارگی

0
7
پیشنهاد گیم‌نیوز

The Kite Runner (2007)

فیلم به نویسندگی «دیوید بنیوف» (خالق بازی تاج و تخت و نویسنده فیلم تروی) تلاش کرده صحنه‌های مهم و اساسی داستانِ خالد حسینی را حفظ کند و تا حد ممکن از جوانب «دیکنزی» رمان او بکاهد.

  • نظر گیم‌نیوز 8
  • IMDB 8
  • Rotten Tomatoes 6
  • Metacritic 6

فیلم The Kite Runner یک تصویر واقع‌گرایانه از تاریخِ معاصر کشور افغانستان به دست می‌دهد که روشن‌کننده است. مناسبات قومیتی و تعصباتی که مردم دارند، به نقد کشیده می‌شود.

فیلم The Kite Runner محصول سال 2007 به کارگردانی «مارک فارستر» اقتباسی از رمان «بادبادک باز» نوشته نویسنده افغانستانی خالد حسینی است. فیلمی که در سال اکران خود نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان در مراسم گلدن گلوب نیز شده بود. در این قسمت از مطالب فیلم پیشنهادی با هم مروری خواهیم داشت بر یکی از مهم‌ترین آثار سینمایی دو دهه‌ی اخیر که داستانی درباره رنج مردمان جایی خارج از آمریکا و اروپا ساخته شده است.

با پیشروی طالبان در خاک افغانستان و به دست گرفتن کابل توسط این گروه تروریستی، امروز وحشت بر مردم این کشور و همسایگانش سایه انداخته. در حالی که سکوت معنادار سیاست‌مداران دنیا و عدم مقاومت نیروهای ارتشی و سیاسی افغانستان نمک روی زخم مردم منطقه می‌ریزد، طالب‌ها رقص پیروزی می‌کنند. درست همانند رقصی که آصف که حالا به طالبان پیوسته و به وطن خدمت می‌کند به سهراب تحمیل می‌کند. فیلم به نویسندگی «دیوید بنیوف» (خالق بازی تاج و تخت و نویسنده فیلم تروی) تلاش کرده صحنه‌های مهم و اساسی داستانِ خالد حسینی را حفظ کند و تا حد ممکن از جوانب «دیکنزی» رمان او بکاهد. در همین راستا ممکن است بسیاری از توصیف‌ها و شرح‌حال‌های شهری و فضاسازی‌های افغانستان از دست رفته باشد، که امری اجتناب‌ناپذیر برای اثری دو ساعته است.

شاید اگر امروز یک مینی سریال شش قسمتی به سبک آثار درام تاریخی بی‌بی‌سی از بادبادک باز ساخته شود، این فضاسازی بتواند راهی به تصویر باز کند. اما در فیلم The Kite Runner بیش از هر چیز روند داستانی و نقطه‌ی اوج درام اهمیت دارد. اهمیتی که اثر را تحسین‌برانگیز و به یادماندنی کرده است.

ستیزه‌های قومیتی در The Kite Runner

مهم‌ترین موتیفِ داستانِ بادبادک باز، که در فیلم نیز به آن تکیه شده است ستیزه‌های قومیتی در افغانستان است. در جامعه‌ی رو به ترقی افغانستان در دهه‌ی 70 میلادی (زمانی که فیلم شروع می‌شود) این مشکل به تصویر کشیده شده است. کودکی «امیر» و «حسن» دو شخصیت محوری داستان، در دل همین جامعه روایت می‌شود. جامعه‌ای که دچار تفرقه‌ی قومی شده و مناسبات اجتماعی در آن چندان کارگر نیستند. باورهای متعصبانه، دین‌داریِ افراطی و قوم‌گرایی ستیزه‌جو، سه ضلع مثلث بیچارگی مردم افغانستان از زبان فیلم هستند. اگرچه این تصاویر را نمی‌توان به مثابه تحلیلی جامعه‌شناختی از کشور افغانستان دانست، بلکه یک روایتِ شخصی تاریخی از زبان نویسنده است.

امیر به همراه پدرش (همایون ارشادی)‌ همزمان با ورود ارتش شوروی به افغانستان از این کشور می‌گریزد. پدر امیر از مردم شریف و با اصالت افغانستان است و از احترام زیادی نزد مردم دیگر برخوردار است. همچنین او به دلیل آن‌که متمول است خدمتکاران و دوستانی دارد. حسن، پسر یکی از همین خدمتکاران است و «رحیم خان» یکی از دوستان نزدیک آن‌ها. رحیم خان اولین کسی است که داستان‌های امیر را می‌خواند و او را به نویسندگی تشویق می‌کند. در زمانِ گریختن از افغانستان، یک سرباز روس تلاش می‌کند که به عنوان باج، به یکی از دخترانِ حاضر در کاروانِ فراری‌های افغانستان تعرض کند، اما این پدر امیر است که در برابر این خواسته ایستادگی می‌کند و دختر را نجات می‌دهد. او مرد با شرافت و با غیرتی است، اگرچه این شرافت و غیرتش ریشه در دین و مذهب ندارد.

در یکی از صحنه‌های ابتداییِ فیلم، پدر برای امیر توضیح می‌دهد که ملاها کتابی را می‌خوانند که از آن هیچ نمی‌فهمند. او می‌گوید که تنها گناه در جهان، دزدی است و هر گناه دیگری نوعی از دزدی محسوب می‌شود. امیر با چنین تعلیماتی بزرگ می‌شود و به شعر و ادبیات علاقه‌مند می‌گردد. در صحنه‌ی فرار از افغانستان، در تاریکی مطلق و جایی که حتا نفس کشیدن هم دشوار شده است، امیر شعری از مولانا می‌خواند. و پدر که او را در آغوش گرفته نوازش می‌کند و به او دلگرمی می‌دهد.

فیلم بعد به دورانِ سیطره‌ی طالبان بر افغانستان می‌رود. زمانی که امیر تصمیم می‌گیرد برای نجاتِ سهراب به کابل بازگردد، نقش تصویر و اهمیت آن مشخص می‌شود. پس از ورودِ امیر به خاک افغانستان، او به شهر کودکی‌اش برمی‌گردد و چیزی جز ویرانی نمی‌بیند. طالبان، در حالی که ادعای خلافت اسلامی و خدمت به وطن می‌کند، حتا درختان شهر را هم خشکانده‌اند. وقتی امیر وارد امارت متروکه‌ی پدرش می‌شود، می‌بینیم که آن باغ بزرگی که زمانی میزبانِ بزم و مجلس شادی بود، اکنون به یک ویرانه‌ی خاک گرفته تبدیل شده است که همه‌ی درختانش قطع شده‌اند. این تصویر، نتیجه‌ی ملموس حضور طالبان در افغانستان است.

فیلم به دلیل ملاحظات امنیتی در سال 2006 در کشور چین فیلم‌برداری شده است اما بازیگران آن عمدتا بومی هستند. همه‌ی بازیگران کودک فیلم افغانستانی هستند و همین موضوع باعث شده که فیلم به شدت واقع‌گرایانه به نظر برسد. همچنین کارگردان فیلم به خوبی از پس به تصویر کشیدن تصاویرِ آزاردهنده‌ای مثل تجاوز (به حسن در کودکی توسط آصف که بعدا طالب شده است) برآمده است. فیلمساز به خوبی حساسیت‌های تماشاگران فیلم را درک کرده و از نمایش بیشتر جزئیات خودداری می‌کند. همچنین در صحنه‌ی یتیم‌خانه، مکالمه خود به اندازه‌ی کافی آزاردهنده و ناراحت‌کننده هست.

فیلم The Kite Runner یک تصویر واقع‌گرایانه از تاریخِ معاصر کشور افغانستان به دست می‌دهد که روشن‌کننده است. مناسبات قومیتی و تعصباتی که مردم دارند، به نقد کشیده می‌شود. هزاره‌ها در افغانستان سال‌ها مورد تبعیض واقع شده و به چشم دشمن به آن‌ها نگاه شده است. در حالی که ملت افغانستان می‌توانست به سمت ترقی حرکت کند، عوامل زیادی دست به دست هم دادند که این کشور و ساکنین متمدنش از مسیر خوشبختی خارج شوند. تا جایی که امروز برای گریختن از چنگ طالبان، به چرخ‌های هواپیما آویزان شوند و مرگ را به جان بخرند.

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.