فیلم سیندرلا (Cinderella) اثری در ژانر فانتزی و موزیکال به کارگردانی «کی کانن» (Kay Cannon)، سازنده فیلمهای کمدی-رمانتیک، است. از بازیگران فیلم سیندرلا میتوان به کامیلا کابیو (در نقش سیندرلا)، ایدینا منزل (در نقش نامادری) و نیکلاس گلیتزین (در نقش شاهزاده) اشاره کرد. این فیلم با امتیازهای پایینی که از منتقدان و سایتهای معتبر امتیازدهی (متاکریتیک و…) دریافت کرده است، یکی از ضعیفترین فیلمهای بلند سال جاری محسوب میشود. در ادامه با نقد و بررسی فیلم Cinderella با گیمنیوز همراه باشید.
اقتباس یا سوءاستفاده از شهرت افسانهها؟
همه ما داستان معروف سیندرلا را شنیدهایم. و میدانیم چه شخصیتهایی در این داستان حضور دارند و فرجام کار آنها چیست. بنابراین با تماشای هر اقتباسی از این افسانه قدیمی، تنها داریم کلیشههای رایج قصّه را مرور میکنیم. کلیشههایی که جزء جداییناپذیر چنین حکایاتی هستند. فیلم جدید سیندرلا هم با وجود آن که از منبع اقتباس خود فراتر رفته است، کماکان از همین قاعده پیروی میکند. یعنی پرداختن به زندگی دختر مظلومی که سالهاست در کنجی خزیده و همواره از نامادری خشن و ستمگرش حرفشنوی دارد. تا بالاخره شاهزادهای از راه میرسد و دخترک را با عشقی سرشار و آتشین نجات میدهد. سپس زندگی مشترک آنها آغاز میشود و با پشت سر گذاشتن ناملایمات، رویاهای دستنیافتنیشان تحقق مییابند.
بر این اساس، فیلم سیندرلا اثری کلیشهزدا نیست. و برای کلیشهزدایی و دست انداختن قالبهای متداول و همیشگی تلاش هم نمیکند. فقط میخواهد تابع نگرش تازهای باشد که در هالیوود شکستخورده امروز به جریان افتاده است. از این رو با تاکید بر حماقت و تکبّر شخصیتهای مذکر، آن هم به شکل اغراقآمیز، شخصیتهای مونث را افرادی باهوش و ناگزیر به اطاعت و فرمانبری از مردها نشان میدهد. مثلا در طول داستان، ملکه باوقاری را میبینیم که همسر پادشاهی شیرینعقل شده و به خاطر تصمیمات اشتباه او در امور مختلف به ستوه آمده است. این را بگذارید کنار بیلیاقتی شاهزاده و نبوغ فراوان خواهرش که تفکّر نادرست پادشاه و درباریان، هوش و ذکاوت او را برنمیتابد.
وقتی که واژهها در دهان نمیگنجند
گذشته از حرف و سخن فیلم، شیوه گفتن آن مهم است. قطعا محدودیتهای دستوپاگیر فیلم-ژانر ناچیزی مانند سیندرلا که از روایتی غیرمنسجم و پراکنده رنج میبرد، به مفاهیم و معناها مجال عرض اندام نخواهد داد. البته در این روزهای رکود و کسادی سینما فیلمهای مفلس و در عین حال انباشته از حرف، کم نیستند. اما شاید کمتر فیلمی در سالهای نهچندان امیدوارکننده اخیر، به اندازه سیندرلا معانی و درونمایههای ضمنیاش را مبتذل کرده است. اثری که با هیچ متر و معیار سینمایی به نقد درنمیآید و بنابراین ربطی به هنر والای سینما ندارد، چگونه میخواهد به مسایلی چون مردسالاری یا حقوق پایمالشده زنان بپردازد؟
بدتر از همه، کارگردانی خجالتآور و ابتدایی فیلم است. چراکه نماهای اشتباه و زوایای غلط دوربین، صحنه به صحنه و سکانس به سکانس آن را پر کردهاند. خطاهایی که نشاندهنده نابلدی و عدم کفایت عوامل فنّی کار بوده، و حاکی از ناشیگری و خامدستی مفرط کارگردان هستند.
بازیگرانی به مثابه تندیسهای بیجان
نقشآفرینی مضحک و بچگانه بازیگران هم مشکل دیگری است که هر مخاطب هوشمندی را میآزارد و دیدن ادامه فیلم را برایش سخت میکند. از بازی ضعیف و آوازهای زننده کامیلا کابیو که بگذریم، از رژه رفتن نیکلاس گلیتزین جلوی چشم تماشاگر نمیتوان گذشت. بهشخصه بعید میدانم کاری که او میکند، ناماش بازیگری باشد؛ بلکه معمولا به خودنماییهای نوجوانی پرافاده میماند. وضعیت سایر هنرپیشگان هم اگر بدتر نباشد، بهتر نیست. از ایدینا منزل به عنوان کاربلدترین(!) بازیگر فیلم گرفته تا تلولا گریو (در نقش شاهدخت) که با آن میمیکهای مصنوعی و حرکات بدقواره، بهدرستی شایسته لقب بیاستعداد است.
کلام آخر
فیلم سیندرلا بدون شک در زمره آثار حقیر و ترحمانگیز امسال قرار میگیرد. این فیلم، هیچ نقطه قوت یا نکته درخور تحسینی ندارد. تنها میخواهد با گنجاندن موضوعات مهم و مد روز دنیا در لایههای متعدد داستان، بر نقصها و معایب ساختاری خود سرپوش بگذارد. اما در نهایت راه به جایی نبرده و قادر نیست که در نظر بیننده اثر قابل قبولی جلوه کند.