Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

نقد و بررسی بازی Outer Wilds – مارشمالویی در پایان جهان

یک منظومه شمسی. شش سیاره. سه قمر. دو ایستگاه فضایی. یک شهاب سنگ. خورشیدی درحال اَبَر نو اختر (supernova) شدن. تمدنی منقرض شده. دانش کوانتم. یک لوپ زمانی بیست و دو دقیقه‌ای. سنگ نوشته‌های باستانی و صدها راز همه آماده‌ی کشف شدن توسط شما و سفینه‌ی کوچکتان هستند. اما آیا شما آماده‌ی روبرو شدن با سرنوشت هستی هستید؟ با گیم‌نیوز و نقد و بررسی Outer Wilds همراه باشید تا ببینیم چگونه استدیو مستقل و شش نفره‌ی موبیوس بجای یک بازی فضایی دیگر، توانست با خلق تجربه‌ای منحصر به‌فرد کاری را به سرانجام برساند که بسیاری از شرکت‌های بزرگ ناتوان در انجام آن هستند.

بازی‌ها همیشه به عنوان بخشی از مدیوم سرگرمی که اکثر افراد آن را جدی نمی‌گیرند شناخته می‌شوند. می‌توان گفت داستان‌های تکراری و عدم تلاش برای برقراری ارتباط درست بین گیم‌پلی و پیام بازی، بخشی از دلیل این نگاه هستند. اکثر بازی‌ها حتی در نگاه سازنده‌های خود صرفا یک بازی برای سرگرمی هستند. اما گاهی بازی‌ها فراتر از چند ساعت سرگرمی‌اند. گاهی فراتر می‌روند و با تنظیم درست پیام زیر متنی داستان و فراهم کردن حسی که پیش از این وجود نداشته تبدیل به یک تجربه شخصی و بخشی از مخاطب می‌شوند. برای من Outer Wilds یک بازی از همین جنس بود، نه یک بازی بلکه تجربه‌ای از جنس تغییر نگاه به زندگی در موقعیتی که نیازش داشتم.

بازی، با باز شدن چشمان شخصیت اصلی رو به آسمانی که بی‌نهایت بنظر می‌رسد شروع می‌شود. بازی با این شروع دو پیام کوچک و ابتدایی ولی مهم برای مخاطبش دارد. اول به مخاطبش یادآوری می‌کند که دنیایی عظیم و زیبا منتظر او برای کشف شدن است تا او همیشه به آسمان نگاه کند. س‍پس بعد از نگاه کردن به پایین مخاطب جلوی خود آتش کوچک دوستانه‌ای می‌بیند که او را دعوت به کباب کردن مارشمالو روی خود می‌کند. اینجا دومین پیام بازی نمایان می‌شود، آرامش و قبول کردن، پیامی که در حقیقت تم اصلی و حتی پایان بندی بازی را تشکیل می‌دهد.

شخصیت اصلی که به‌خاطر سیاره‌ محل زندگی‌اش تیمبر هارت (Timber Heart) به عنوان یک Hearthian شناخته می‌شود، جدیدترین خلبان پروژه‌ی فضایی سیاره است. هدف اصلی این پروژه، افزایش دانش نسبت به منظومه شمسی و کشف رازهای به جا مانده از نژاد بسیار هوشمند نومای که قبلا در این جا زندگی می‌کردند است. بعد از یادگیری مکانیک‌های اصلی در امنیت و آرامش تیمبر هارت و یک تجربه‌ی عجیب با یک مجسمه نومای در موزه، وقت پرواز کردن با سفینه رسیده است. سفینه‌ای که از نگاه من قلب بازی است. سفینه شبیه به یک خانه‌ی کوچک است، مهم نیست کجا باشید یا چقدر از اکسیژنتان باقی مانده باشد، سفینه همیشه آن تکیه‌گاه محکمی بنظر می‌رسد که می‌شود به آن اتکا کرد و با آن به همه‌جای این منظومه‌ی شمسی رفت.

وقتی بالاخره با سفینه‌‌تان از تیمبر هارت خارج می‌شوید و برای اولین بار نگاهتان به گستره‌ی کامل این منظومه‌ی‌ شمسی می‌خورد، حس کنجکاوی و ماجراجویی تمام وجودتان را پر می‌کند. بازی برای کاوش کردن محیط به شما آزادی عمل کامل می‌دهد؛ هیچ دستورالعمل، راهنما یا نشانگری وجود ندارد.

ناگهان فقط شما و سفینه‌ی کوچکتان در برابر گستره‌ی ترسناک فضا قرار دارید؛ حس دست کم گرفته شده‌ی تنهایی ناگهان به شما هجوم می‌آورد، حس اضطراب‌ از این‌که هر لحظه امکان مردن در این دنیای وسیع وجود دارد و هیچ‌کسی قرار نیست برای کمک بیاید. این حس هوشمندانه نتیجه کنتراست بین دنیای امن تیمبر هارت و دنیای گسترده آزاد بیرون است.


کنترل سفینه در نبود جاذبه، حسی جذاب و بدون وزن دارد اما چالش واقعی کنترل سفینه در مقابل جاذبه‌ی بی‌امان و متفاوت سیاره‌ها و خورشید است. جایی که باید یاد بگرید هیچوقت به راننده‌ی خودکار سفینه‌تان اعتماد کامل نکنید. چون طبق گفته طراح سفینه در ابتدای بازی راننده‌ی خودکار سیستمی برای اجتناب کردن از خورشید ندارد و هر لحظه ممکن است کباب شوید!

سفینه شبیه به یک خانه‌ی کوچک است، مهم نیست کجا باشید یا چقدر از اکسیژنتان باقی مانده باشد، سفینه همیشه آن تکیه‌گاه محکمی بنظر می‌رسد که می‌شود به آن اتکا کرد و با آن به همه‌جای این منظومه‌ی شمسی رفت.

همان‌طور که گفتم شما از همان اولین پرواز خود آزادی عمل کامل برای گشت و گذار به هرکجا که دلتان خواست را دارید. اما احتمالا درست نمی‌دانید هدف واقعی بازی چیست. هدف واقعی بازی ۲۲ دقیقه بعد از اولین پروازتان جلوی شما ظاهر می‌شود. خورشید تبدیل به یک ابر نو اختر می‌شود و تمام منظومه‌ی شمسی شما را در خود می‌بلعد. بعد از بلعیده شدن توسط این ابر نو اختر (که از زیباترین صحنه‌هاییست که تا به‌حال در یک بازی دیده‌ام) تمام آنچه که تابه حال پشت سر گذاشته‌اید بصورت خاطراتی سریع از جلوی شما رد می‌شود و شما به ۲۲ دقیقه قبل و به آغاز بازی برمی‌گردید. جلوی آتش در حالی که به آسمان و ستاره‌ها نگاه‌ می‌کنید.

همه‌چیز درست مثل قبل بنظر می‌رسد اما این شکل نیست. شما دیگر مثل قبل نیستید. شما اطلاعات و دانش این ۲۲ دقیقه را با خود حمل می‌کنید و تشنه‌ی فهمیدن بیشتر این دنیا هستید. این لوپ ۲۲ دقیقه‌ای که تا انتهای بازی می‌ماند روش بازی کردن شما را شکل می‌دهد.

توجه به زمان‌بندی در گیم‌پلی یکی از مهم‌ترین نکات در نقد و بررسی بازی Outer Wilds است. خیلی از معماها و مکان‌های مختلف بازی با توجه به زمان و البته موقعیت مکانی سیاره‌ها قابل دسترس یا از دسترس خارج می‌شوند.

این نکته احتمالا در ابتدای بازی باعث اضطراب و گیج شدن شما می‌شود. چون با هربار رفتن به یک سیاره‌ی جدید متوجه می‌شوید که امکان ندارد بشود با یکی دوبار رفتن به آن سیاره به تمام رازهایش پی برد. پس تمام تلاش خود را می‌کنید که تا جای ممکن سریع و بدون اتلاف وقت تمام کارها را انجام دهید و رازها را کشف کنید. اما نکته این است که این کار غیر ممکن است. بازی می‌گذارد تا با هر بار شکست خوردن و مردن خودتان متوجه این نکته شوید و زمانی که بالاخره متوجه شدید، مفهوم پیام دوم در ابتدای بازی نمایان می‌شود: قبول کردن.

قبول این‌که نمی‌توانید تمام رازها را در یک روز کشف کنید و دنیا را نجات دهید. زمانی که این نکته را قبول کنید، آرامش چیزی است که بازی به شما هدیه می‌دهد. دیدن دنیای زیبا و خیره کننده‌ Outer Wilds با آرامش ناشی از قبول کردن آن، چیزیست کم یاب که نمی‌دانستید با عجله کردن برای حل معماهای آن در حال از دست دادنش هستید. وقتی به این مرحله رسیدید پایان لوپ ۲۲ دقیقه‌ای و دیدن خورشید در حال مرگ نه به معنای پیامی برای عجله کردن بلکه به منزله متوقف کردن همه چیز و گذراندن لحظاتی‌ برای ستایش زیبایی دنیاست.

اکثر بازی‌هایی که در فضا اتفاق می‌افتند به گستردگی دنیای خود افتخار می‌کنند. برای مثال No Man’s Land که میلیاردها منظومه و سیاره دارد که با هوش مصنوعی ساخته شده‌اند. اما مشکل اصلی این بازی‌ها دقیقا همین است که هوش مصنوعی سازنده این میلیاردها سیاره هیچوقت نمی‌تواند به پای طراحی دستی برسد.

طراحی تک تک سیارات در بازی Outer Wilds با چنان دقت و جزییات خارق‌العاده‌ای انجام شده که حتی اهمیت فیزیک، جاذبه و تاثیر زمان بر آن‌ها هم محاسبه شده است. زمانی که بالاخره به علم، منطق و سیستم پشت اتفاقات در حال افتادن در این سیارات پی می‌برید، آماده‌ی منفجر شدن مغزتان از شدت تعجب باشید.

پایان لوپ ۲۲ دقیقه‌ای و دیدن خورشید در حال مرگ نه به معنای پیامی برای عجله کردن بلکه به منزله متوقف کردن همه چیز و گذراندن لحظاتی‌ برای ستایش زیبایی دنیاست.

منظومه شمسی بازی از چندین سیاره و قمر و ایستگاه فضایی تشکیل شده ‌که هیچ‌کدام مثل هم نیستند. همه‌ی آن‌ها پر از مکان‌های برای کشف کردن، معماهایی برای حل کردن، خطرهای برای گذر کردن هستند و داستان‌هایی برای گفتن دارند. بازی سیستم‌های خارق‌العاده‌ای مثل سیاه‌چاله، اختلاف زمان، مدارهای سیاره‌ها و فیزیک کوانتوم معرفی می‌کند و با بررسی علمی و توضیح تک تک آن‌ها با سیستم منطق بازی، شما را شگفت زده می‌کند.

اما شگفت‌انگیز‌تر از همه چیز این است که تمام این‌ها در تمام مدت بازی بدون نیاز به کمکی از طرف گیمر به طرز دقیق و مرتبی کار می‌کنند و در هر لحظه از بازی با سر زدن به قسمت دلخواه خود از این منظومه می‌توانید ببینید که چگونه همه چیز به طرز دقیقی درحال انجام شدن در زمان دقیق خود است.


اما اساس گیم پلی بازی Outer Wilds چیست؟

بازی بر پایه‌ی جست و جو و حل معما با خواندن مکالمات باقی مانده‌ی نومای‌هایی که قبلا اینجا زندگی می‌کردند است. هرچه در بازی جلوتر می‌روید سوال‌هایتان بیشتر می‌شوند. با هر جوابی که می‌گیرید، چندین سوال به سوالاتتان اضافه می‌شود.

در ابتدا بنظر می‌رسد دنبال کردن این همه اطلاعت کار غیر ممکنی است. این‌جاست که کامپیوتر سفینه وارد می‌شود. در این کامپیوتر تک تک اطلاعات مهمی که راجع به هر مکانی پیدا کرده‌اید ثبت می‌شود و حتی بعد از مرگ هم می‌توانید به آن دسترسی داشته باشید و همه‌ی سرنخ‌های خود را مرتب کنید. البته بعد از چند ساعت اولیه روند بازی کاملا دستتان می‌آید و در چند ساعت آخر خودتان به‌راحتی شروع به کنار هم گذاشتن قطعات این پازل می‌کنید و به جواب‌های می‌رسید که هرگز فکرش را هم نمی‌کردید.

در این بخش از نقد و بررسی بازی Outer Wilds باید به موسقی خارق‌العاده‌ی اندرو پرالو برای این بازی اشاره کنم. موسیقی که از سازهای گرم و اکوستیک در تیمبرهارت شروع می‌شود، به موسیقی پیشرفته و محزون نومای‌ها می‌رسد و در نهایت با صداهای محو و روح گونه و اکو‌دار که موسیقی فضا را تشکیل می‌دهند پایان می‌یابد. تک تک موسیقی‌ها بخاطر استفاده‌ی به‌جا و درست به‌ یاد ماندنی‌اند‌‌.

حتی استفاده نکردن از موسیقی زمانی که در حال کاوش در فضای گسترده‌ی بین سیارات هستید، حس درست تنهایی و شگفتی را در شما فعال می‌کند.

 

با توجه به این‌که Outer Wilds یک بازی معمایی‌ است هرچه از داستان کمتر بدانید بهتر است. ادامه‌ی نقد و بررسی بازی Outer Wilds داستان را افشا می‌کند.

از نظر من شخصیت‌‌های اصلی بازی نومای‌های منقرض شده هستند. نومای‌هایی که هرگز در طی بازی (بجز یک بار) آن‌ها را ملاقات نمی‌کنیم ولی با خواندن مکالماتشان به شادی‌ها، اشتیاق‌ها، اندوه‌ها،‌ ترس‌ها، پشیمانی‌ها و خواسته‌هایشان پی می‌بریم و با آرزوها و کشفیاتشان آشنا می‌شویم. به شوخی‌ها و جک‌هایشان می‌خندیم و برایشان نگران می‌شویم. هرچه بیشتر و عمیق‌تر به کشفیات، اختراعاتشان و زندگی‌شان نگاه می‌کنیم بیشتر به آن‌ها علاقه‌مند می‌شویم.

بازی Outer Wilds این‌جاست تا کمک کند بپذیرید نمی‌توان دنیا را نجات داد و این مشکلی ندارد. نجات دنیا استعاره‌ی کوچکی است به زندگی خودمان.

نومای‌ها و کارهایشان پیش برنده‌ی داستان‌اند. آن‌ها با اختراعات باورنکردنی خود به دنیای بازی معنا و مفهوم می‌دهند و اصلا باعث بوجود آمدن خیلی از آن‌ها هستند. با جلوتر رفتن، شما به کشف‌های مهمی دست پیدا می‌کنید، از خواستگاه نومای‌ها تا اطلاعاتی راجع به نژاد و دلیل سفرشان به این منظومه‌ی شمسی برای کشف دانش هستی.

نومای‌ها به دنبال سیگنالی که از خود هستی قدیمی‌تر است به این منظومه آمده بودند. این سیگنال که بخاطر ظاهرش به چشم جهان شناخته می‌شود، یک ماده‌ی کوانتمی فراتر از درک و فهم هر موجودی است. اما این سیگنال از جایی نامعلوم از این منظومه می‌آید که نومای‌ها متوجهش نمی‌شوند. شما متوجه می‌شوید که دلیل تمام اختراعات و اتفاقات، حتی لوپ زمانی ۲۲ دقیقه‌ای، فقط و فقط بخاطر کشف محل دقیق چشم جهان بوده.

هرچه جلو‌تر می‌روید بازی بخش تاریک‌تر خود را به شما نشان می‌دهد. مکان‌هایی که قبلا شهر‌های با شکوه نومای‌ها بوده حالا تبدیل به خرابه‌هایی با استخوان‌های بجا مانده از آن‌ها شده‌اند. جایی که قبلا مکان بازی بچه‌ها بوده، حالا می‌توانید استخوان‌های کوچیکی در همه‌ی نقاط آن پیدا کنید. در ادامه کشف می‌کنید تمام آن‌ها توسط چیزی به نام ماده‌ی روح که توسط شهاب سنگی خارجی وارد منظومه‌ی شمسی شده درجا کشته شده‌‌اند. زمانی که می‌فهمید مرگ آن‌ها نه چند صد سال پیش بلکه ۲۷۰ هزار سال پیش اتفاق افتاده و خورشید و کل جهان در حقیقت نه به‌خاطر پروژه‌ی نومای‌ها بلکه به‌خاطر قدیمی بودن در حال نابود شدن هستند. این سوال برای شما پیش می‌آید که اصلا می‌توان این دنیا را نجات داد.

سوالی که حس تنهایی و ناتوانی در برابر اتفاقات را در وجود شما بیدار می‌کند‌. ناتوانی در مقابل حل کردن همه چیز، چیزی است که باید آماده‌ی پذیرش آن چه در بازی و چه زندگی باشید.

بازی Outer Wilds این‌جاست تا کمک کند بپذیرید نمی‌توان دنیا را نجات داد و این مشکلی ندارد. نجات دنیا استعاره‌ی کوچکی است به زندگی خودمان. بازی این‌جاست تا یاد‌آور شود حتی اگر بارها و بارها شکست بخورید بازهم فردا دوباره می‌توانید با نگاه به آسمان از خواب بیدار شوید و با علم و دانش روزهای گذشته ادامه دهید. حتی اگر همه چیز خارج از کنترل شما بود، لازم نیست نگران همه‌چیز باشید. این مشکلی ندارد که شما نمی‌توانید کاری برای تغییر اوضاع کنید. همین که تلاش خود را کرده‌اید کافیست. فقط یک روز دیگر هم زندگی کنید و این بار به ستایش تمام نکات خیره کننده‌ی آن در آرامش بنشینید.

زمانی که به این پذیرش رسیدید بالاخره متوجه پایان بندی شجاعانه‌ی بازی می‌شوید. زمانی که بالاخره شخصیت اصلی بازی به چشم جهان می‌رسد، متوجه واقعیتی مهم می‌شوید که همیشه جلوی شما بوده است. در تمام مدت، جهان در حال مرگ بوده و از مرگ هیچ راه فراری نیست.

بازی در حقیقت هیچوقت درباره‌ی نجات دنیا نبوده، دنیا نیازی به نجات پیدا کردن نداشته است. این پایان طبیعی دنیاست. در پایان شما با آرامش کامل در حالی که مرگ تمام ستارگان باقی مانده‌ی جهان را نگاه می‌کنید. در کنار آتش می‌نشینید و مارشمالویی کباب می‌کنید و از موسیقی آرامش بخشی که مسافران فضایی دیگر می‌زنند لذت می‌برید. چون در نهایت تمام بازی استعاره‌ای عجیب درباره‌ی قبول کردن مرگ است. قبول کردن سرنوشت بی‌بدیل هرکس و هرچیز و در نهایت پذیرشش به‌جای فرار و مقابله کردن با آن.

درحالی که پایان بازی به شدت تهی، دردناک و پر از نابودی بنظر می‌‌رسد؛ بازی در آخرین تصویر خود پس از نابودی جهان به شما یک قول کوچک می‌دهد: این که میلیاردها سال بعد، دوباره در گوشه‌ای از این جهان تازه متولد شده گروهی از کاوشگران دور آتش می‌نشینند، آهنگ می‌نوازند و مارشمالو کباب می‌کنند‌‌. چون این روش زندگی است.

نقد و بررسی شما از بازی Outer Wilds چیست؟ برداشت خود از این بازی متفاوت و عمیق را در دیدگاه‌ها بنویسید. همچنین نظر خود درباره نقد این بازی در گیم‌نیوز را باما در میان بگذارید.

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.