Thunderbolt and Lightfoot (1974)
فارغ از همهی نظراتی که پیرامون فیلم Thunderbolt and Lightfoot وجود دارد، باید گفت که این فیلم یک اثر مفرح و سرگرمکننده است و قطعا میتواند تجربهای بهیادماندنی را برای شما رقم بزند.
کلینت ایستوود در فیلم Thunderbolt and Lightfoot (تاندربولت و لایت فوت) نقش سارقی حرفهای به نام تاندربولت را بازی میکند.
دههی هفتاد میلادی در سینمای آمریکا یک دوران طلایی بود. دورانی که سبکهای سینمایی دگرگون شدند و کارگردانهای نوآوری ظهور کردند و در نهایت جنبشی به وجود آمد که امروز با عنوان هالیوود نو از آن یاد میشود. در ادامه به معرفی فیلم Thunderbolt and Lightfoot محصول 1974 میپردازیم.
یکی از معماران این بنای محکم و باشکوه در آن زمان، مایکل چیمینو بود. او مانند دیگرانی همچون کاپولا، اسکورسیزی و دی پالما در شکلگیری این جریان سینمایی نقش بسزایی داشت. آن هم تنها با دو فیلم شکارچی گوزن و دروازهی بهشت که هر دو از مهمترین فیلمهای آن دوران طلایی هستند. اما در اینجا قرار است به معرفی نخستین فیلم مایکل چیمینو بپردازیم که هرگز به اندازهی فیلمهای پیشگفته در تاریخ سینما حائز اهمیت نیست، ولی شاید یکی از بهترین فیلمها در کارنامهی بازیگری کلینت ایستوود باشد.
کلینت ایستوود در فیلم Thunderbolt and Lightfoot (تاندربولت و لایت فوت) نقش سارقی حرفهای به نام تاندربولت را بازی میکند. او که قبلا به صندوق دولتی مونتانا دستبرد زده و با پولهای آن گریخته است، اکنون با هویتی جعلی و در هیئت یک کشیش به زندگی ادامه میدهد. در این میان، گاهی سر و کلهی کسانی که تاندربولت را در این سرقت بزرگ یاری کرده بودند اما سرشان بیکلاه مانده هم پیدا میشود تا از او انتقام بگیرند. در ادامه، تاندربولت با جوانی به نام لایت فوت (جف بریجز) همراه میشود و این بار نقشهی سرقتی بزرگتر را میکشد.
یک زوج فراموشنشدنی
فیلمنامهی فیلم Thunderbolt and Lightfoot در یک بعدازظهر جمعه در سال 1973 به دست کلینت ایستوود رسید. چیمینو پیش از این هم تجربهی نگارش فیلمنامه را برای فیلم Magnum Force با نقشآفرینی ایستوود داشت، ولی او میخواست که این بار کارگردانی فیلم را هم بر عهده بگیرد. ایستوود فیلمنامه را در یک آخر هفته خواند و نظرش به آن جلب شد. سپس جف بریجز به جمع بازیگران اضافه شد که نسبت به بازی در این فیلم کمی مردد بود. بریجز میگفت «من نمیتوانم این شخصیت را بازی کنم» و چیمینو به او اطمینان میداد که بهترین بازیگر ممکن برای این نقش است.
به این ترتیب، ایستوود و بریجز به عنوان یک زوج سینمایی فراموشنشدنی در کنار هم قرار گرفتند. رفاقت این دو، تداعیگر عشق و صمیمیت میان کریستوفر واکن و رابرت دنیرو در فیلم شکارچی گوزن است. علاوه بر این، بسیاری از برجستهترین فیلمهای دههی هفتاد را به یادمان میآورد که داستانشان بر محور رفاقتهای مردانه و روابط همجنسخواهانه شکل گرفته (میتوان گفت که این مضمون بحثبرانگیز در فیلم Thunderbolt and Lightfoot پررنگتر هم هست) و گاهی به یک رابطهی پدر و فرزندی هم شباهتهایی پیدا میکند.
صحنهها و لحظات عجیب و کارتونی در فیلم Thunderbolt and Lightfoot کم نیست. صحنههایی که هم بسیار بامزه هستند و هم از نظر بصری چشمگیرند. علاوه بر این، فیلم با شوخیها و دیالوگهای ملیحاش اجازه نمیدهد که بیننده احساس خستگی کند. مهمتر از همه این که داستان منسجمی وجود دارد و این یکپارچگی تا پایان فیلم حفظ میشود. لوکیشنهای باطراوت غرب آمریکا هم ویژگی دیگری است که به جذابیت اثر افزوده و آن را دیدنیتر کرده است.
واکنش منتقدان
فیلم در نخستین اکراناش با واکنشهای متفاوتی روبهرو شد. منتقد مجلهی تایم عقیده داشت: حضور تاندربولت در جنگ کره (که طی گفتوگوی لایت فوت با یکی دیگر از شخصیتها به آن اشارهی کوتاهی میشود) همچون تفسیری بر ارزشهای آمریکایی در دههی هفتاد میلادی است. منتقد دیگری هم این فیلم را یک تهدید واقعی برای فرهنگ عمومی برشمرد. از دیدگاه او، دوستی و محبت میان دو شخصیت اصلی بسیار نامعمول است و بر زیرمتن همجنسگرایانهی فیلم دلالت میکند. ولی فارغ از همهی نظراتی که پیرامون فیلم Thunderbolt and Lightfoot وجود دارد، باید گفت که این فیلم یک اثر مفرح و سرگرمکننده است و قطعا میتواند تجربهای بهیادماندنی را برای شما رقم بزند. امیدواریم که از تماشای آن لذت ببرید.