Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

نقد و بررسی سریال The Sandman – کابوس صدساله

سندمن (The Sandman) سریال 10 قسمتی نت‌فیلیکس است که از روی کامیک‌هایی از دنیای DC با همین اسم نوشته‌ی «نیل گیمن» Neil Gaiman ساخته شده است. تهیه‌کنندگان این سریال DC Entertainment و Warner Bros هستند. در ادامه با نقد و بررسی سریال The Sandman نت فلیکس همراه گیم‌نیوز باشید.

سندمن کیست؟

سندمن یک شخصیت افسانه‌ای در باور عامهٔ اروپای شمالی و غربی است که انسان را به خواب می‌برد و با پاشیدن ماسه‌ای جادویی در چشم افراد، خواب‌هایشان را شیرین می‌کند. اما شخصیت کامیک سندمن که با نام‌های دریم (Dream) و مورفیوس (Morpheus) نیز شناخته می‌شود، کمی بیشتر از یک رویا‌پرداز است. سندمن یا دریم یکی از هفت اندلس (Endless) است که دنیای خواب‌ها را پادشاهی می‌کند. او تولید کننده همه رویاها و کابوس‌های ماست. به گفته کامیک‌ها وقتی انسان به خواب می‌رود به دنیای رویاها سفر می‌کند که پادشاه و کنترل‌کننده یا شاید بهتر است بگوییم سازنده آن سندمن است. حالا اگر او نباشد چه می‌شود؟

داستان از جایی شروع می‌شود که یک جادوگر در شهر لندن بعد از مرگ پسرش قصد داد مرگ (Death) را به دام بیاندازد، ولی به اشتباه دریم با بازی تام استوریج (Tom Sturridge)‌ به دام او می‌افتد. اگر دنیای رویاها خراب شود، چه می‌شود؟ چه کسی خواب‌های مارا کنترل می‌کند؟

نقد و بررسی سریال The Sandman

بعد از به دام افتادن دریم توسط جادوگری به اسم «رودریک برجس»، سه وسیله‌ی با ازرش او توسط این جادوگر به سرقت می‌رود. این جادوگر از او می‌خواهد که در ازای آزادی‌اش به او منفعتی بدهد؛ مانند قدرت،‌ جاودانگی یا ثروت ولی او سکوت می‌کند. دریم سال‌ها در زیر‌زمین خانه رودریک در زندانی شیشه‌ای وسط یک طلسم در سکوت می‌نشیند. بیش از صدسال خبری از پادشاه رویاها نیست. انسان‌هایی به خواب فرو رفته و هیچ وقت بیدار نشدند، انسان‌هایی دیگر خواب ندیدند و کابوس‌های ناتمام.

این سریال را از نظر تغییر موضوع می‌توان به دو بخش تقسیم کرد:

cain abel sandman

بخش اول: انتقام

قسمت اول، داستان ۱۰۰ سال اسارت دریم و در انتها فرار او است. در واقع ماجرا از قسمت دوم شروع می‌شود. دریم بعد از آزادی به دنبال وسایلش می‌رود؛ به دنبال کلاه عجیبش، ماسه جادویی‌اش و البته یاقوت پر قدرتش. در قسمت اول می‌بینیم که ابزار او که در اختیار رودریک بود توسط معشوقه او، اتل دی (Ethel Dee) دزدیده می‌شود. در این اینجا چند اسم آشنا و جذاب شنیده می‌شود: هابیل و قابیل (Cain and Able) یا به گفته خودشان اولین قاتل و مقتول که دریم به کمک آن‌ها کمی از قدرتش را بازمی‌گرداند. و جوهانا کنستانتین (Johanna Constantine)، اسمی آشنا برای همه طرفداران دنیای کامیک:

از لندن تا جهنم

دریم برای بازیابی ابزارش اول به سراغ ماسه‌های جادویی‌اش می‌رود که به کمک کنستانتین آن را بازیابی می‌کند و بعد سفری کوتاه به جهنم، به مرکز فرمانروایی لوسیفر دارد تا کلاهش را پس بگیرد.

constantine in sandman

این قسمت جذابیت‌های بسیار بسیار بالایی دارد؛ از جذابیت‌های بصری زیبا و ترسناک با طراحی‌های خلاقانه گرفته تا اطلاعات ریز در مورد دریم و البته دیدن لوسیفر مورنینگ‌استار با بازی گوئندولین کریستی (Gwendoline Christie). از لحظه‌ای که دریم وارد جهنم می‌شود ما به زیرکی او پی می‌بریم. او می‌داند که لوسیفر بسیار قدرتمند و زیرک است ولی دریم نیز بازی خودش را خوب بلد است. در این قسمت معلوم می‌شود که چرا بازیابی ابزارش از ماسه شروع، سپس به کلاه و در انتها به سراغ یاقوت می‌رود. مفهومی‌ترین سکانس، رقابت لوسیفر و دریم است. جالبی این رقابت این است که آن‌ها با کلام خود یکدیگر را مورد هدف قرار می‌دادند، نه با شمشیر و نیزه. کلام قدرتش بیشتر از چاقو است.

 آن‌ها خودشان را معرفی کرده و با کلام‌شان یکدیگر را زخمی می‌کنند. جالب است که آن‌ها صرفا با بیان کلمات آسیب فیزیکی می‌بینند. در دنیای واقعی نیز ما با بیان کلمات دردناک به یکدیگر آسیب‌های فیزیکی سخت وارد می‌کنیم. در کل این قسمت بیشتر دیالوگ محور است تا اکشن.

اگر کامیک‌ها را نخوانده باشید در اینجا سوالی برایتان مطرح می‌شود. آن زن که دریم را در جهنم شناخت چه‌ کسی بود؟ نادا، نقشه دیزایر برای آسیب زدن به دریم. نادا و دریم زمانی عاشق و معشوق بوده‌اند و نادا دریم را رها می‌کند.

ولی سوال اصلی که در اینجا مطرح است استفاده نکردن از (Tom Ellis)‌ به عنوان لوسیفر است. در کامیک‌های سندمن، شخصیت لوسیفر، همان لوسیفری است که در لوس‌آنجلس صاحب بار لاکس است؛ همان شخصیت سریال لوسیفر. شاید علت این‌کار این بوده که لوسیفر در ابتدا از شبکه فاکس پخش می‌شد. ولی از فصل ۴ تا ۶ توسط نت‌فلیکس منتشر شد. یا شاید با تغییراتی در شخصیت‌پردازی‌ها هدف ایجاد جاذبه بیشتر بوده است. به هر حال لوسیفر در این فیلم زن زیبا و بلند قامتی است.

lucifer morningstar

رویا

دریم، در جهنم لوسیفر را در برابر کل شیاطین شکست می‌دهد و با کلمات او را تحقیر می‌کند در این میان چندین دیالوگ عالی بیان می‌شود. از جمله آخرین حرکت دریم که باعث پیروزی او می‌شود :

من امید هستم، خب لایت برینگر، نوبت توعه، چی امید رو می‌کشه؟

و اما لحظه تحقیر لوسیفر توسط دریم:

– لوسیفر: میلیون‌ها لورد جهنمی مقابلت ایستاده‌اند، به ما بگو چرا باید بذاریم تو با کلاه‌ یا بدون اون بری، تو اینجا قدرتی نداری، رویا چه قدرتی در جهنم داره ؟

– دریم: میگی من اینجا قدرتی ندارم، شاید درست میگی، ولی وقتی میگی رویا تو جهنم قدرتی ندارد، پس به من بگو لوسیفر مورنینگ‌استار، جهنم چه قدرتی خواهد داشت، اگر کسانی که در اینجا زندانی هستند قادر به رویا پردازی درباره بهشت نباشند؟

به گفته کلاغِ دریم، رویا هیچ‌وقت نمی‌میرد. مگر می‌شود کسی رویایی نداشته باشد. بله ولی آیا او دیگر یک انسان زنده است؟
محبوبیت دریم به این است که همیشه کلاغی وفادار در کنارش دارد. یکی از جذابیت‌های ریز این سریال کلاغ جدید او، متیو است.

دنیای صاقانه

در قسمت ۵،‌ پسر اتل‌دی، جان‌ دی (John Dee) که حالا صاحب یاقوت دریم است وارد یک رستوران می‌شود. آرزوی او ساخت دنیایی صادقانه و بدون دروغ است. این قسمت کاملا در همان رستوران اتفاق می‌افتد. یکی از شاهکارهای این سریال به تصویر کشیدن وقایع و داستان‌های این غذاخوری کوچک است. علت جذابیتش را می‌توان عمیق بودن این قسمت، شخصیت‌پردازی‌های آن و البته نشان دادن روابط و درون افراد دانست. در این مکان کوچک یک آشپز، یک گارسون، یک زوج که صاحب شرکتی بزرگ هستند و یک زن و مرد جوان به همراه جان دی حضور دارند که زندگی شخصی‌شان و افکارشان را در دقایقی کوتاه، تحت کنترل جان و یاقوت بیان می‌کنند.

در انتهای قسمت ۵، دریم موفق می‌شود که قدرتش را پس بگیرد. او متوجه می‌شود که او به ابزارش قدرت داده است نه ابزارش به او. به راستی که ما به ابزار کارمان زیادی قدرت می‌دهیم، درحالی که در نهایت ما هستیم که با آن‌ها شاهکاری را خلق می‌کنیم!

در قسمت ۴ و ۵ بحث صداقت و اهمیت آن بیان می‌شود ولی داستان فقط صداقت نیست، جان به دنبال دنیای بدون دروغ است؛ دنیایی صادقانه اما او در حال کنترل کردن افراد است، کنترل کردن که صادقانه نیست. درست است بدترین کاری که در حق کسی می‌توان کرد، دروغ گفتن به اوست ولی آیا خود جان به خودش دروغ نمی‌گوید؟ به دنبال صداقت و باور به قدرتمندی،‌ درحالی که قدرتش از یاقوت دریم است؛ از یاقوتی که به مقصودی دیگر ساخته شده، سو‌ءاستفاده می‌کند.

 

sandman john dee

«رویا با صداقت فرق دارد»، صداقت بد نیست ولی یاقوت برای برآورده کردن رویاهاست نه صداقت. جان رویاهای دردناکی را برآورده کرد و نه صداقت را. در آن رستوران افراد رویاهایشان و هرآنچه در ذهن‌‌شان بود را بیان کردند. شاید همه افکار ما درست نباشد اما مهم، دانستن فرق بین صداقت، دروغ و رویا است. به گفته دریم رویاها به انسان‌ها انگیزه می‌دهند، ولی اگر رویاها را از آن‌ها بگیری و اگر امیدهایشان رو بدزدی، مرگ می‌شود واقعیت بشریت.

این قسمت ارتباط افراد، ترس‌ها و قضاوت‌های روزمره دنیای ما را نیز نشان می‌دهد. برای مثال گارسونی که با همه خوب است چون می‌خواهد که دوست داشته شود. آیا ما به دیگران محبت می‌کنیم و با آنها خوب هستیم که از نظرشان دوست‌داشتنی باشیم و دوستمان بدارند؟ آیا ما ترس از دوست نداشته شدن از سمت دیگران داریم؟ در آخر نیز دریم به این موضوع اشاره می‌کند که جان از یاقوت برای التیام زخم‌هایش استفاده کرده؛ زخم‌هایی که هیچ‌وقت پیدا نبودند و التیام پیدا نکرده بودند. در واقع تمام مدت، جان به دنبال حقیقت در مورد زندگی خودش بوده نه یک دنیای صادقانه.

یار قدیمی

در آخر قسمت ۵، دریم انتقام خودش را گرفته و انگار ماجرا تمام می‌شود. پس ۵ قسمت دیگر حاوی چیست؟ در قسمت ۶ ما شاهد اطلاعات بیشتر در مورد دریم هستیم. اندلس‌ها چه کسانی هستند و پشت این چهره سرد و بدون احساس دریم چیست؟

 The Sandman Death

اندلس‌ها به غیر از دریم کسانی‌اند چون: «مرگ» با بازی Kirby Howell-Baptiste خواهر بزرگتر دریم که در قسمت ۶ حضور دارد؛ «اشتیاق» (Desire) با بازی Mason Alexander Park که اولین حضورش در پایان قسمت ۵ است؛ خواهر دوقولوی دیزایر یعنی «ناامیدی» (Despair)  که به نظر می‌رسد وابسته و تحت کنترل دیزایر باشد و او را با بازی Donna Preston در ابتدای قسمت ۷ می‌بینیم؛ Destruction که به نظر می‌رسد گم شده است البته در سریال او را با نام Prodigal یاد می‌کنند و «سرنوشت» (Destiny) و «دیوانگی» (Delirium)‌ که هیچ گونه اطلاعاتی از‌ آن‌ها به جز بیان شدن اسم‌شان در این سریال نیست. شاید در فصل بعد شاهد حضورشان باشیم.

به نظر می‌رسد که دیزایر و دریم یک اختلاف قدیمی باهم دارند. دیزایر باور دارد که رویاها انعکاس خواسته‌ها و ناکامی‌های انسان‌ها هستند و دریم فکر‌ می‌کند که از آن‌ها برتر است. او در پی این است که دریم را به نحوی آزار دهد.

 

desire sandman

 

قسمت ۵ در همان ابتدا یک درس بزرگ دارد: انتقام آنقدر‌ها هم خوش‌آیند نیست. دیریم برای خواهرش مرگ می‌گوید که فکر می‌کرده بعد از انتقام خوشحال خواهد بود اما احساس پوچی می‌کند. از دیگر پندهای این قسمت دیدن انسان‌هایی است که مرگ برایشان سخت است. دریم می‌گوید چرا انسان‌ها مرگ برایشان انقدر سخت است؟ مرگ هم مانند تولد یک اتفاق کاملا طبیعی است. حقیقتی که باورش برای ما دل‌باختگان دنیا سخت است. در قسمت ۵ ما با دوست قدیمی دریم نیز ملاقات می‌کنیم؛ دوستی که یک انسان است. با آن‌ها به گذشته و شکل‌گیری دوستی‌شان سفر می‌کنیم. حتی شکسپیر و دوباره کنستانتین را نیز ملاقات می‌کنیم. دریم فقط پادشاه خواب‌ها نیست، او می‌تواند آرزوهای ما را نیز بر‌آورده کند مثل جاودانگی.

از قسمت ۶ به بعد کل موضوع و فضا تغییر می‌کند. فضا کمی رنگارنگ‌تر می‌شود و موسیقی‌های جذاب‌تر. انسان‌های بیشتری با سبک‌های متفاوت و حتی کمی عجیب وارد داستان می‌شوند، انگار که وارد بخش دیگری می‌شویم!

بخش دوم: تغییر

یکی از شخصیت‌های اصلی این سریال کورنتین (Corinthian)، کابوسی ساخته دریم است که از دنیای رویاها فرار کرده و تبدیل به قاتلی بر روی زمین شده است. یک کابوس بدون چشم،‌ که می‌خواهد همه را مثل خودش بدون چشم کند. از همان اول سریال با او آشنا می‌شویم ولی نقش او از قسمت ۷ پر رنگ‌تر می‌شود.

 

 

بخش دوم از داستان رز واکر آغاز می‌شود که بعد از جداشدن مادر و پدرش به همراه مادرش به شهری دیگر می‌رود درحالی که برادر کوچکترش پیش پدرش می‌ماند. بعد از این‌که پدر و مادرش فوت می‌کنند، او به دنبال برادرش می‌گردد و داستان اصلی از این‌جا کلید می‌خورد.

دریم در این بخش به دنبال سه ساخته خود، یک مکان و دو کابوس می‌گردد که به دنیای انسان‌ها فرار کرده‌اند. در ۴ قسمت پایانی شاهد درگیری دریم با کارکنانش هستیم؛ با یارانش و این که همه چیز تغییر کرده است به غیر از دریم. دریم یاد می‌گیرد که تغییر امکان‌پذیر است و یک کابوس می‌تواند تبدیل به یک رویای شیرین شود. دریم نیز در آخر سریال در لحظات پایانی به این موضوع اشاره می‌کند که همه چیز می‌تواند تغییر کند. خوب می‌تواند بد و بد می‌تواند خوب شود. شانس دوباره می‌تواند یک رویا را به حقیقت تبدیل کند.

یکی از شخصیت‌های این سریال که تاثیر زیادی بر دریم دارد، کتابدار یا به عبارتی دست راست اوست. این شخصیت در کمیک‌ها جنسیت مذکر دارد ولی در اینجا یک زن سیاه‌پوست است. از دیدگاه ما این یک تغییر دل‌انگیز است ولی بعضی طرفداران از آن استقبال نکردند.

 

ورتکس

رز واکر، ورتکس است. به گفته دریم ورتکس پدیده‌ای است که هر چند صد‌سال رخ می‌دهد و باید نابود شود. در غیر این صورت دنیای انسان‌ها نابود‌ می‌شود. ورتکس توانایی دریم را دارد؛ او می‌تواند خواب‌ها را کنترل کند ولی او یک انسان است. خود دریم هم نمی‌داند علت این پدیده چیست ولی در قسمت آخر، «فیلدرز گرین» مکان رویایی که از دنیای رویاها به زمین آمده یک تئوری جذاب را بیان می‌کند

وقتی یک انسان در مرکز قلمروی رویا قرار می‌گیرد، فقط به این دلیل نیست که بهمون یاد‌آوری کنه که ما وجود داریم چون انسان‌ها خواب می‌بینند، خود معجزه‌ی بشریت باید همیشه برای ما واضح‌تر از هر قدرت شگفت‌انگیز دیگری باشد.

بچه

در ادامه متوجه می‌شویم که رز واکر، ورتکس واقعی نبوده است. درواقع ورتکس اصلی، مادربزرگ مادرش بوده که روزی که دریم به دام رودریک می‌افتد به خواب فرو رفته و دیگر بیدار نمی‌شود تا روزی که دریم آزاد می‌شود. دیزایر به او تجاوز و در خواب او را صاحب بچه‌ای می‌کند و ورتکس بودن به نوادگان او منتقل می‌شود.

 

 

دریم در اینجا متوجه نقشه دیزایر که قصد داشته دریم را وادار به کشتن فرزندی از خاندان خودشان کند، می‌شود. رز و برادرش فرزندان اندلس هستند. البته یک کودک دیگر که به دنیای دریم تعلق دارد نیز روی زمین است. دوست رز که سوگوار مرگ همسرش است در خواب همسرش را می‌بیند و با او زندگی می‌کند. در خواب حامله می‌شود و در کمال تعجب در دنیای واقعی نیز حامله است. دریم متوجه می‌شود که همسر او یک روح است که وارد دنیای رویاها و باعث خرابی شده. می‌گوید که فرزند او متعلق به دنیای رویاها است. اما در این فصل اتفاقی رخ نمی‌دهد و شاید در فصل‌های بعدی شاهد قدرت‌های شگفت‌انگیز این کودک رویایی باشیم!

کلکسیونر‌ها

قسمت آخر به نوبه خودش یک شاهکار و یک هشدار است: کنفرانس قاتلینی که در نهایت توسط دریم مجازات می‌شوند. این قسمت نشان می‌دهد انسان تا چه حد می‌تواند بی‌رحم شود.
و اما وعده فصل بعد، آخرین سکانس‌ها مربوط به دیزایر و خشمش نسبت به دریم و طراحی نقشه‌ای از طرف شیاطین و لوسیفر برای حمله به قلمرو دریم است. دیدن دریم در فصل بعد در مقابل خانواده و شیاطین باید جذاب باشد. البته هنوز به طور حتمی فصل دوم آن تایید نشده است.

کلام‌ آخر

یکی از  موضوعاتی که شاید طرفداران را کمی ناراحت کرد و باعث شد تحسین‌ها به اندازه انتظار نباشد، اختلاف‌های سریال با کمیک‌هاست. با این حال، این سریال دارای نکات ریز و درشتی است که هرکدام می‌تواند یک شاهکار و در عین حال یک ایراد باشد. طرفداران حق دارند که بخواهد یک کپی دقیق از کتاب ببینند ولی شاید آنقدرها هم جذاب نباشد! گاهی برای جذابیت بیشتر باید تغییراتی ایجاد کرد؛ شخصیت‌ها کم و زیاد شوند تا بتوان یک مجموعه کتاب را در قالب یک سریال تولید کرد. تا اینجا که تغییرات توانسته یک فضای نسبتا دارک و در عین حال رویایی را به سریال بدهد. بیشتر صحنه‌های این سریال با چشم بازی می‌کنند و دقیقا انگار در یک رویا هستید؛ یک رویای عجیب.

این سریال بیشتر دیالوگ‌های جذاب و مفهومی دارد تا صحنه‌های اکشن به سبک کامیک‌. پس اگر به دنبال این هستید که نسبت به هستی، جهان و‌ آفرینش دچار شک شده و عمیقا به آن‌ها فکر کنید و در کنارش کمی خشونت، عشق، دعوای خانوادگی و موجودات عجیب ببنید، قطعا این سریال گزینه مناسبی است. اما اگر به دنبال صحنه‌های اکشن کامیک و جنگی هستید، شاید این سریال برای شما خسته‌کننده خواهد بود.
1 نظر
  1. نسیم می‌گوید

    به نظرم قسمت ۵-۶ ابن سریال معرکست ولی جا داشت یکم اخر قوی تری داشته باشه تقریبا سبک فیلمای ایرانی همه چی خوش و خرم تموم شد

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.