A Spark Story (2021)
مخاطب در نخستین مواجهه با این مستند حس غریبی خواهد داشت. درون پیکسار مانند نسخهی دیگر نورلند (Neverland) است؛ هر طرف پر از شخصیتهای کارتونی. مثل یک بوم بزرگ نقاشی که بر چهار گوشهاش رنگ غلیظ تخیل پاشیدهاند.
در جایی از مستند، مصاحبهکننده نظر آنها را دربارهی انیمیشنهای Spark Shorts و دلیل پیوستنشان به این مجموعه میپرسد. واقعا دلیل پذیرش چنین مسئولیت سنگینی چیست؟ در یک سو، انجام این کار برای گونزالس به معنای فرصت بینظیری است که او را پس از دو دهه به جایگاهی که همیشه لایق آن بوده میرساند. در سوی دیگر اما برای کوربین شبیه پیمودن مسیری سنگلاخ در شبی تاریک و بدون چراغ است.
مستند A Spark Story به کارگردانی «لین دیر» و «جیسون استرمن» محصول استودیوی پیکسار و درباره خالقین انیمیشنهای متفاوت این استودیو موسوم به SparkShorts است. این فیلم در سال 2021 در شبکه دیزنی پلاس به نمایش درآمده و در ادامه به معرفی آن میپردازیم.
استودیو پیکسار خالق شماری از معروفترین انیمیشنهای بیست سال گذشته است؛ در جستوجوی نمو، کارخانهی هیولاها، وال-ای، شگفتانگیزها، پایپر (کوتاه) و انیمیشنهای دیگری که آگاهی از چند و چون ساخته شدن آنها میتواند بسیار پرفایده و جذاب باشد. ولی داستان اسپارک تنها به روند ایدهپردازی و ساخت این انیمیشنها نمیپردازد، بلکه میکوشد به زندگی شخصی و احوال درونی دو تن از انیماتورهای خلاق استودیو هم نزدیک شود.
نام این دو نفر «لوییس گونزالس» و «افتون کوربین» است. گونزالس یکی از اعضای مجرب و باسابقهی پیکسار و کوربین جزء جوانترین انیماتورهای آنجاست. داستان اسپارک به کمک مجموعه گفتوگوهایی که با گونزالس و کوربین انجام میدهد از تمامی یاسها، امیدها، شکستها، کامیابیها و دغدغههای انسانیشان پرده برمیدارد و کاشف حقیقت وجودی آنها میشود. در معرفی مستند A Spark Story همراه گیمنیوز باشید.
سفری به درون پیکسار
مخاطب در نخستین مواجهه با این مستند حس غریبی خواهد داشت. درون پیکسار مانند نسخهی دیگر «ناکجا» (Neverland) است. هر طرف پر از شخصیتهای کارتونی. مثل یک بوم بزرگ نقاشی که بر چهار گوشهاش رنگ غلیظ تخیل پاشیدهاند. اما تخیل در آنجا مترادف تصنع و پندارهای بیهوده نیست که اگر بود، شخصیتهای تخیلیاش چنین زنده و واقعی به نظر نمیرسیدند. همهی آنها برآمده از حقیقت نهفتهای هستند که در تک تک لحظات زندگی خالقانشان ریشه دوانده است.
داستان اسپارک به جستوجوی این حقیقت نهفته میپردازد و برای پیدا کردناش به سراغ خاطرات کودکی و نوجوانی سوژهها میرود. خاطراتی که هرچند نکات مشترکی هم در آنها وجود دارد، اما بسیار با یکدیگر متفاوتاند.
مثال واضح آن را در همان ابتدای مستند میبینیم: لوئیس گونزالس میگوید در یکی از محلههای فقیرنشین غرب آمریکا بزرگ شده. جایی که یافتن شغل مناسب شبیه معجزه است (تعجبی ندارد اگر یاد کشور خودمان بیافتید!) و این موجب شده که او همیشه از ترسِ ناکامی در آینده به خود بلرزد. در مقابل اما خاطرات افتون کوربین از دوران نوجوانیاش اینطور نیستند. مشکل او در آن سالها هراس از پذیرفته نشدن در جامعه بوده و نه ناکامی در رسیدن به شغلی دلخواه. و این موضوع را میتوان در نقاشیهایی که پیش از ورود به حرفهی انیمیشنسازی کشیده هم دید. (یکی از همان نقاشیها نیز الهامبخش او در ساخت انیمیشن Twenty Something میشود.)
دغدغهها و اندیشههای گوناگون
تفاوت نگاه گونزالس و کوربین را در سطح دیگری هم خواهیم یافت. به عنوان مثال، توجه کنید به خاستگاه غریزی و ناخودآگاه فکرها و تصوراتی که در نهایت به رویکرد اصلی فیلمهایشان تبدیل شدهاند. کوربین در انیمیشن کوتاه خود کوشیده تا مشکلات یک نوجوان در مواجهه با بلوغ را دستمایهی خلق اثر کند. و این بسیار متفاوت است با رویکرد گونزالس در انیمیشن Nona که هدفاش پرداختن به موضوع جدیتری مثل شکاف نسلها و فاصلهی عاطفی کودکان و بزرگسالان بوده است. علت چیست؟
پاسخ این سوال را در گفتوگوی صمیمانهی کوربین و دامی شی (کارگردان انیمیشنهای قرمز شدن و بائو) پیدا میکنیم. او میگوید همهی کارگردانهای اینجا راوی احساسات و عواطف خود هستند. و شاید به همین خاطر است که گونزالس و کوربین هم در ساخت فیلمهایشان به دستاوردهای منحصربهفردی رسیدهاند (مثالها فراواناند، بهتریناش ایدهی کودکانی است که با سوار شدن روی هم به هیئت انسانی بالغ درمیآیند) و البته که سیاستهای انعطافپذیر پیکسار هم در نتیجهی کار آنها بیتاثیر نبوده (پیت داکتر در این مستند میگوید که ما جلوی قصه گفتن هیچ هنرمندی را نمیگیریم.)
یکی از بهترین مستندها دربارهی پیکسار
در جایی از مستند، مصاحبهکننده نظر آنها را دربارهی انیمیشنهای Spark Shorts و دلیل پیوستنشان به این مجموعه میپرسد. واقعا دلیل پذیرش چنین مسئولیت سنگینی چیست؟ در یک سو، انجام این کار برای گونزالس به معنای فرصت بینظیری است که او را پس از دو دهه به جایگاهی که همیشه لایق آن بوده میرساند. در سوی دیگر اما برای کوربین شبیه پیمودن مسیری سنگلاخ در شبی تاریک و بدون چراغ است. او هنوز تجربهی کمی دارد و با وجود اشتیاق فراواناش به نظر نمیرسد که آمادهی این کار باشد.
در عین حال اگر با موفقیت از این آزمون دشوار بگذرد و تمام ایدههای خلاقانهاش را در فیلم خود به تصویر بکشد، یعنی در همین ابتدای راه توانسته قلههای دستنیافتنی حرفهی انیمیشن را فتح کند. برگ برندهی داستان اسپارک در بیان این نکتههاست و همین هم آن را به یکی از بهترین مستندها دربارهی استودیو پیکسار تبدیل کرده است.
اگر مستند A Spark Story را دیدهاید، نظر شما دربارهی آن چیست؟ برای ما بنویسید.