۱۰ نکتهی فیلمسازی که میتوان از فیلمهای آکیرا کوروساوا آموخت
وقتی به تماشای فیلمی از آکیرا کوروساوا مینشینید، مانند این است که دارید با داستان و شخصیتها مدیتیشن میکنید. همچنین فیلمهای او دارندهی برخی از زیباترین نماهایی هستند که تا کنون دیدهاید. کوروساوا یک کارگردان و فیلمنامهنویس ژاپنی بود که در طول پنج دهه 30 فیلم را نویسندگی و کارگردانی کرد. از او به عنوان یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین فیلمسازان تاریخ سینما یاد میشود.
شاگردان آکیرا کوروساوا همهجا هستند. چنان که هر فیلمساز مدرنی از فیلمهای کوروساوا و اصول زیباییشناختی حاکم بر آنها آموخته است. این کارگردان در طول دههی 1950 و اوایل دههی 1960 تقریبا یک فیلم در هر سال کارگردانی میکرد. مانند زیستن (1952)، هفت سامورایی (1954) و یوجیمبو (1961). همهی این فیلمها شامل درسهای ارزشمندی برای کارگردانها در سطوح گوناگون فیلمسازی هستند.
10 نکتهی فیلمسازی از آکیرا کوروساوا
اما اگر تماشا کردن فیلمهای سینمایی اکنون برای ما هزینه کمی دارد، چرا این هزینه اندک را به یک فرصت ارزشمند برای یادگیری تبدیل نکنیم؟ اگر شما هم دوست دارید با تماشای آثار مهم و برتر تاریخ سینما درباره فیلمسازی بیاموزید، آثار کوروساوا از بهترین منابع هستند. درسهایی که میشود از فیلمهای این کارگردان ژاپنی در باب فیلمسازی آموخت بسیار زیادند. اما در ادامه ده درس مهم که از او میآموزیم را میخوانید:
یک. مهمترین وظیفهی نویسندگان، تحمل کار سخت و کسلکنندهی نوشتن است.
نوشتن ممکن است کمی سخت باشد، ولی نگارش کلمات روی صفحه برای هر فیلمسازی لازم و ضروری است. ما اغلب خودمان را با سرعت انجام کارها قضاوت میکنیم. این درست نیست. چون تنها چیزی که اهمیت دارد این است که چقدر کارمان را خوب انجام دادهایم.
دو. انتخاب فیلم برای ساختن مانند کاشت بذر است. بسته به زمان و موقعیت اجتماعی، برخی از دانهها جوانه میزنند. شما نمیتوانید آنها را مجبور کنید.
هیچ پروژهای را بهاجبار قبول نکنید. صبور باشید و عاقلانه دست به انتخاب بزنید. ساختن یک فیلم بیکیفیت به دلیل این که میتواند سریع اتفاق بیفتد، انگیزهی خوبی برای ورود به این حرفه نیست. چون باعث میشود که شما در مدت کوتاهی کارتان را رها کنید. بنابراین پروژهای را که برای شما مهم است، رشد دهید.
سه. ساخت فیلم هزینهی زیادی دارد، ولی تنها ابزاری که برای نوشتن فیلمنامه نیاز دارید یک قلم و کاغذ است.
این نکتهای است که احساس میکنم باید به همهی فیلمسازان مشتاق بگویم. نیازی نیست حرفهای بنویسید، ولی حداقل باید سعی کنید قلم را روی کاغذ بیاورید. ساختار و شخصیتپردازی را بیاموزید تا بتوانید هر آنچه را که در ذهن دارید، وارد کاغذ کنید. نیز به یاد داشته باشید که شکست رایگان است!
چهار. موضوع بهتنهایی تمام جزییات حساس در احساسات انسانی را توضیح نمیدهد.
تم یا موضوع یکی از آن چیزهای فریبندهای است که باید در طول راه پیدا کنید. بیان هدف یا پیام فیلم، قبل از ساخت آن، ضد خودش عمل میکند. بنابراین باید آن را در فیلمنامه شناسایی کرده، سپس تلاش کنید تا به بیان دیدگاه خود از طریق روشهای منحصربهفرد بپردازید.
پنج. وقتی در حال بالا رفتن از کوه هستید، اولین چیزی که به شما میگویند این است که به قله نگاه نکنید.
نوشتن نیز همینطور است. مانند کوهنوردی، باید از پایین شروع کنید و قدم به قدم پیش بروید. این را بدانید که همه در صفحهی اول فیلمنامه با یک صفحهی خالی شروع میکنند. حتا بزرگترین فیلمنامهنویسهای دنیا چنین هستند. پس به صفحهی 100 نگاه نکنید، به صفحهی یک نگاه کنید.
شش. به جزییات توجه کنید. مخاطب ممکن است متوجه همه چیز نشود، ولی قطعا آن را احساس خواهد کرد.
همیشه تا جایی که میتوانید، همه چیز را در هر صحنه لایهبندی کنید. ببینید چه جزییاتی را میتوانید به پسزمینه، دیالوگها و شخصیتی که در محوریت موضوع و داستان فیلم قرار دارد، اضافه کنید؟ چگونه میتوانید به مخاطب این احساس را بدهید که کنترل حواس او را در دست دارید، بدون این که آشکارا دربارهی آن صحبت کنید؟
هفت. خلق از حافظه نشات میگیرد. شما نمیتوانید از هیچ، چیزی خلق کنید. از آنچه تجربه میکنید یا میخوانید، خاطره بسازید.
اگر تصاویر و کلمات شما تکههایی از تجربهی انسانی شما باشند، کارتان همیشه به اندازهی کافی تاثیرگذار خواهد بود. سعی کنید با دانستن این که کدام قسمتهای تجربیات شما در صفحهی نمایش قرار دارد، انگیزهها و داستان درک کنید. این را هم در نظر بگیرید که چگونه با شخصیتهای داستان همذاتپنداری میکنید.
هشت. همیشه به پروژهی بعدی خود فکر کنید. چون مردم شما را با آن به یاد خواهند آورد.
ساخت فیلم تجارتی پرفراز و نشیب است. بهسختی کار کنید تا اثر بعدی را بهتر بسازید. اثر بعدی خود را طوری بسازید که بهوضوح هدف شما را به عنوان یک فیلمساز مشخص کند. روی هر پروژه سخت کار کنید، ولی بیشتر از همه برای پروژهی بعدی که قرار است بسازید.
نه. وقتی مینویسید، تا آخر بنویسید. اگر حتا یک بار تسلیم شوید، تسلیم شدن عادی میشود.
من همیشه میگویم چیزی را ننویسید که پایان آن را نمیدانید. اگر به این توصیه عمل نکنید، ممکن است در میانهی راه گم شوید. اگر فقط چیزی روی کاغذ دارید و نمیدانید به کجا میرود، احتمال دارد که آن را بهیکباره رها کنید.
ده. شخصیتها، طرح داستانی و دیالوگها را با زندگی واقعی تطبیق دهید.
همهجا یک دفترچهی یادداشت به همراه داشته باشید. اسامی افراد، تکههایی از گفتوگو با آنها و اقدامات گوناگون آنها را یادداشت کنید. از آنچه در زندگی میبینید، استفاده کنید. اینگونه شخصیتهای شما طبیعی به نظر میرسند و رفتارهایی خواهند داشت که ما درک میکنیم. در نتیجه شما میتوانید هر داستانی را در واقعیت پایهگذاری کنید.