نقد و بررسی فیلم Doctor Strange 2 – جادهای به درازای مولتی ورس
فیلم سینمایی Doctor Strange in the Multiverse of Madness محصول سال 2022 آخرین فیلم منتشر شده از دنیای سینمایی مارول است. یک اکشن ماجرایی 2 ساعته که به اندازه کافی اتفاق و هیجان دارد، و به میزانی که انتظار داشتیم هم از فرمولهای مارولی پیروی میکند. در ادامه به نقد و بررسی این محصول میپردازیم و برای جلوگیری از طولانی شدن جملات، آن را با عنوان فیلم Doctor Strange 2 یاد میکنیم. با نقد و بررسی فیلم Doctor Strange 2 همراه ما باشید.
دکتر «استیون استرنج» یکی از چند شخصیت خوششانس کمیکهای مارول است که فیلمِ مخصوص به خودشان را دارند. در فیلم قبلی دکتر استرنج، با ریشههای شکلگیری این شخصیت آشنا شدیم. اگرچه از پیشزمینههایی که این فیلم برای داستان اصلی و شخصیتِ استرنج ترسیم کرده بود در حضورهای بعدی او در آثار مارول از جمله فیلمهای اونجرز استفاده چندانی نشد. این پتانسیل تقریبا نادیده گرفته شده بود. میتوان گفت حتا در چند فیلم اخیر و به ویژه با آغاز فاز چهارم مارول، داستانِ شخصی استرنج به فراموشی سپرده شد.
وقتی استرنج و امریکا در جهانهای مختلف به حرکت در میآیند، Doctor Strange 2 به خود حالت فیلم جادهای میگیرد. آنها با دیالوگهای مفسر از مسیرهای مختلف عبور میکنند و در هر ایستگاهی یک واقعیت جدید را از نظر میگذرانند.
به همین خاطر، و به رسم دیگر قهرمانپردازیهای مارول، وقتی در اوایل فیلم استرنج به عروسی عشق قدیمیاش قدم میگذارد، چند دقیقهای زمان میبرد تا اطلاعات قبلی را بازیابی کنیم. تا به خاطر بیاوریم که «کریستین» که بوده و دقیقا آخرین بار چه زمانی او را ملاقات کردهایم. با اینکه مدت زیادی از پایان فیلمِ اول تا شروع فیلم دوم گذشته است، تنها در صورتی میتوانید دنبالهی اتفاقات و داستانهای شخصیتها را بگیرید که بلافاصله بعد از فیلم اول به سراغ این دنباله بروید.
از سوی دیگر اما مارول شما را مجبور میکند که پیش از تماشای فیلم Doctor Strange 2 سریال WandaVision را ببینید. البته با شروع مکالمهی گنگ «واندا ماکسیموف» و «استرنج» در ابتدای فیلم، این موضوع را درمییابید. چه اتفاقاتی برای واندا افتاده است؟
برای درک آنچه بر واندا گذشته است، باید نه تنها آخرین فیلم اونجرز را که باید سریال بیکیفیت وانداویژن را هم دیده باشید. به همین سبب فیلم توضیح درستی از این اتفاقات نمیدهد. بخشی مهم از فیلمنامهای که به خاطر پیوستگی آثار مارول در یک جهانِ سینمایی وسیع و کاملا در هم تنیده نادیده گرفته شده است. این احتمالا شیوهی جدیدی از فیلمنامهنویسی است که مارول آن را ابداع کرده و به نویسنده اجازه میدهد بخشهای مهمی از توضیحات مورد نیاز برای بسط داستانی را حذف کند یا نادیده بگیرد. و احتمالا تنها در چنین مجموعهای است که میتوانیم این ایراد بزرگ را کنار بگذاریم و با لبخند به ادامه ماجرا چشم بدوزیم.
فیلم Doctor Strange 2 چند مفهوم مهم را وارد دنیای سینمایی مارول میکند. ابتدا کتاب موسوم به «دارک هولد» که واندا آن را دستمایه آخرین تلاش خود برای رسیدن به دنیای موازی دلخواهش قرار میدهد. کتابی جادویی که رمز و رازهای سیاه و شیطانی را در بر دارد. با استفاده از این رمز و رازها، «اسکارلت ویچ» این فرصت را به دست میآورد تا با قدرت فراطبیعی خود، در جهانهای موازی به حرکت در آید و برای رسیدن به اهدافش تلاش کند. طبیعتا آنچنان که باید و شاید به دارک هولد و نویسندهاش پرداخته نمیشود. با این حال، پرداخت دارک هولد و اسکارلت ویچ و مبارزهاش با استرنج بهتر از هر مفهوم دیگری در فیلم جا میافتد. اساسا زمان بیشتری را هم به خود اختصاص میدهد.
در نهایت آنچه نیاز است از دارک هولد برای مخاطب شرح داده شود و از فدرت اسکارلت ویچ از طریق این کتاب به تصویر کشیده شود، اتفاق میافتد. کم، اما کافی.
مفهوم دیگر حرکت بین جهانهای موازی است. فیلم یک توضیح جالب برای اثبات وجود جهانهای موازی به استرنج و وانگ دست و پا میکند و با آن از طریق باور دکتر استرنج تا پایان ادامه میدهد. «امریکا چاوز» تنها یک وسیله برای جابجایی بین جهانهای موازی است و با اینکه پرداخت او تا همین حد سطحی و بیمایه است، به مهمترین شخصیت فیلم تبدیل میشود. ناگهان همه تلاش میکنند امریکا را نجات دهند. و هدف فیلمنامه تغییر میکند: امریکا باور کند که توان کنترل و به کارگیری هدفمند قدرتش را دارد.
وقتی استرنج و امریکا در جهانهای مختلف به حرکت در میآیند، Doctor Strange 2 به خود حالت فیلم جادهای میگیرد. آنها با دیالوگهای مفسر از مسیرهای مختلف عبور میکنند و در هر ایستگاهی یک واقعیت جدید را از نظر میگذرانند. مسیری که در نهایت به رسیدن به «ایلومیناتی» در زمین-838 منجر میشود. و اتفاقات نهایی برای استرنج در این زمین میافتند.
کارگردان برای زنده نگه داشتن شخصیتها در بطن روایت، آنها را با هم درگیر میکند. ساخت این درگیریها خلاقانه و به تصویر کشیدهشدن آنها هیجانآور است.
اسکارلت ویچ یکی از بدلهای خود (واندا) در این زمین را به دنبال استرنج و امریکا میفرستد. در حالی که میبینیم او اعضای ایلومیناتی و حتا قدرتمندترین آنها (پروفسور ایکس) را هم شکست میدهد، بعد مجبور میشود با پای آسیب دیده مسافتی طولانی را کشانکشان به دنبال استرنج، چاوز و پالمر بپیماید. واندا همانطور که میدانیم میتواند در یک چشم به هم زدن از یک نقطه به نقطه دیگر برود. یا با قدرتهایی که دارد، روی هوا شناور و جابجا شود. اما در اینجا به دلیل اثر دراماتیک باید حتما راه برود، تا استرنج به انتهای راهرو برسد و از آنجا ادامه داستان را ببینیم.
نکته دیگری که عجیب است محدود شدن توجیه ناپذیر قدرتهای واندا در برابر قدرت از پیش محدود جادوگران است. وقتی که میدانیم او توانسته با نفوذ به ذهن سربازان کامارتاج سد دفاعی آنها را بشکند و با پروفسور ایکس که به ذهن واندا نفوذ کرده هم مقابله کرده و پیرمرد بینوا را از پا در آورده است، چه دلیلی دارد که این قدرتش در بقیه رویاروییها محدود شود؟
در حالی که هیچ جوابی برای این سوالات پیدا نمیکنیم، فیلم مسیر خود را طی میکند و از صحنهای جذاب به صحنهی جذاب دیگری منتقل میشود. همانقدر که فیلمنامه Doctor Strange 2 ایراد دارد، به کارگردانی هم نقد وارد است. اما نه آنچنان که فیلم را از تک و تا بیاندازد. در سالهای اخیر بارها شاهد بودهایم که آثار ابرقهرمانی موفق به شکل دادن چارچوبی برای روایت قصهی خود و استفاده از شخصیتها میشوند، اما در نهایت نمیتوانند سکانسهای متناسبی خلق کنند. نمونهاش را هم بارها در آثار مارول دیدهایم. مثل فیلم Black Widow یا Eternals که بیش از همه در کارگردانی ناموفق بودند. اما قصهی Doctor Strange 2 فرق میکند.
کارگردانی فیلم و ریتمی که نگه میدارد و با آن سعی میکند ایرادات فیلمنامه را کمتر جلوه بدهد، بسیار قابل ستایش است. روندی که فیلم برای روایت داستانش انتخاب کرده و چینش درست صحنهها پشت هم، حکایت از یک نگرش درست از سمت کارگردان دارد.
به علاوه کارگردان برای زنده نگه داشتن شخصیتها در بطن روایت، آنها را با هم درگیر میکند. ساخت این درگیریها خلاقانه و به تصویر کشیدهشدن آنها هیجانآور است. به هر ترتیب، «سم ریمی» در مقام کارگردان موفق میشود از یک فیلمنامه ضعیف، یک فیلمِ سر پا و با جذابیتهای فراوان خلق کند. این شاید مهمترین اثر ریمی بر فیلم Doctor Strange 2 باشد و دلیل نقد مثبت فیلم.
از آنجا که فیلم بسیار به جلوههای ویژه وابسته است، نمیتوان نقش آنها در فیلم را نادیده گرفت. اگرچه به نظر میرسد جلوههای ویژه این فیلم با خلاقیت کمتر و زرق و برق بیشتر در یک زمان محدود خلق شده و آنطور که باید مجذوب کننده نیستند، همچنان در بسیار صحنهها خیرهکنندهاند. نه تنها برای شما باورپذیر و واقعی به نظر میرسند بلکه از قدرت نفوذ زیادی هم برخوردارند. به طوری که شما به طور خاص اثر آنها در تصویر را احساس میکنید.
در پایان نقد فیلم Doctor Strange 2 باید گفت که این فیلم نه در ردهی بهترین آثار سال، و نه در بین بدترین فیلمها قرار نمیگیرد. فیلم بدون شک یکی از فیلمهای خود مارول است. داستان جذابی روایت میکند و در این روایت از کارگردانی ژست و کارامد بهرهمند میشود. بازیگران خوبی دارد و از آنها به اندازه کافی استفاده میکند. سکانسهای جذابی خلق میکند و با صحنههای درگیری و اکشن هیجانانگیز، موفق میشود اوقات خوبی را برای تماشاگر ایجاد کند.
اگرچه در نهایت فیلم Doctor Strange in the Multiverse of Madness به عنوان مهمترین فیلم فاز چهارم مارول موفق نمیشود همه دریچههای جدید این جهان را باز کند، یک پنجره کوچک به آینده این جهان سینمایی میگشاید.