معرفی فیلمساز: شین کاروث و سینمای پیچیدهاش
شین کاروث در سال 1972 در کشور آمریکا به دنیا آمد. او فارغالتحصیل رشتهی ریاضی و شغل اصلی او طراحی نرمافزار برای سیستمهای شبیهسازی پرواز است. شین اولین فیلم خود را با نام “پرایمر” در سال 2004 با بودجهی هفت هزار دلار ساخت. علاوه بر کارگردانی، او تهیه کننده، نویسنده، بازیگر اصلی، ویرایشگر و آهنگساز این فیلم نیز است. این فیلم هفتاد و هفت دقیقهای به سرعت طرفداران پر و پا قرص خود را پیدا کرد. با وجود اینکه فیلم پرایمر به خاطر پیچیدگیِ عجیبش مورد توجه جدی عموم مردم قرار نگرفت، اما چهرهی شین کاروث را به عنوان فیلم سازی با استعداد، مستقل و نابغه به دنیای سینما معرفی کرد. پس از پرایمر، طرفداران شین کاروث بیصبرانه منتظر اثر بعدی او بودند. در این مدت او موفق به جذب کمپانیهای فیلم سازی نشد و با هیچ کدام از آنها به توافق نرسید. بنابراین دومین پروژهی خود را به نام اِ توپیری با هزینهی شخصی شروع کرد. اِ توپیری داستان چند کودک است که به دنبال خلق موجودی هوشمند به کمک اِلِمانهای سادهی مکانیکی هستند. این پروژهی چندین ساله تا به حال به نتیجه نرسیده است و علارغم هزینهی زیادی که شین کاروث متحمل شده است، به نظر میاید تمایلی به اتمام آن ندارد. قسمتی از تصاویر این فیلم به عنوان یک فیلم تبلیغاتی در صحنهای از رنگ سرچشمه دیده میشود. در تابستان سال 2011 ایدهی ساخت فیلم “رنگ سرچشمه” به ذهن شین کاروث خطور میکند و چنان او را تحت تاثیر قرار میدهد که او به سرعت مراحل فیلمنامه نویسی، انتخاب بازیگر و تصویر برداری فیلم را انجام میدهد. فیلم با بودجهی شخصی او و با کمک والدین شین ساخته میشود. شین در این فیلم علاوه بر کارگردان، تهیه کننده، نویسنده، بازیگر نقش اول مرد، آهنگ ساز، تصویربردار و تدوینگر فیلم نیز است. فیلم در مدت چهل روز فیلم برداری شده، کل مدت ساخت آن کمتر از یک سال و هزینه ی ساخت آن چیزی کمتر از 100 هزار دلار است . شین وظیفهی توزیع فیلم در آمریکای شمالی را نیز بر عهده گرفت . شین کاروث با تعریف ژان رنوار از یک مولف , بسیار مطابقت دارد، البته برای بررسی مولف بودن یک کارگردان بیشتر از دو فیلم لازم است، اما بهرحال کاروث با همین دو فیلمش خودش را به عنوان یک مولف کمکار در سینمای امروز مطرح کرده . استیون سودربرگ به مجله «سرگرمی هفتگی» گفت: “به نظر من شین به عنوان فرزند خلفی از دیوید لینچ و جیمز کامرون است.” . پیچیدگی های منحصر به فرد و ساختار رواییِ عجیبِ فیلم های او طرفداران زیادی برای او به وجود آورده , به همین دلیل , فیلم های او مثال خوبی بر مفهوم کالت در سینما اند .شین کاروث از این نظر که هیچ اطلاعاتی به تماشاگر نمیدهد و سعی در گیج کردن او دارد، خیلی به استنلی کوبریک شبیه است.
پرایمر/ primer
فیلم هایی از این دست بسیار کمیاب اند, شاید بهترین نمونه ی آنها “مالهلند درایو” باش, فیلم هایی که ساختارشان به گونه ای بنا شده تا به پیچیده ترین حالت خود برسند, فیلم هایی که نیازمند تماشای چند باره و کنار هم قرار دادن قطعه های پازل در فیلم اند. بیست دقیقهی آخر فیلم، آنرا تبدیل به مسالهای میکند که هیچکس قادر به حلاش نیست، البته تا قبل از این هم از دیالوگهایی که کاراکترها میگویند عملا در نگاه اول چیزی سر در نخواهید آورد. “پرایمر” فیلمی برای نابغههاست، برای کسانی که تا از چیزی سر در نیاورند وِلکن آن نیستند، برای کسانی که از ساختارهای سادهی کلاسیک خسته شدهاند و دنبال یک چیز جدید میگردند. چیزی که باعث میشود به شین کاروث ایمان بیاورم این است که او این فیلم را با هفت هزار دلار ساخته ولی به هیچ وجه تا این حد ارزان به نظر نمیرسد , این یکی دیگر از وجهه های نبوغ این استعداد بزرگ و این کارگردان مولف است . من برای این فیلم وقت زیادی گداشتم و چندین بار آن را مورد بازبینی قرار دادم و مهم ترین چیزی که متوجه شدم این است که این کار ها لازم نیست، لازم نیست وارد عمق پازلِ دست نیافتیِ فیلم شوید، چون به معنای واقعی کلمه در آن غرق میشوید. همان که نگاهی کلی به فیلم داشته باشید کافیست. همین که بفهمیم فیلم دارد به ما نشان میدهد سفر در زمان چقدر میتواند پیچیده باشد و تغییر در تاریخ باعث به وجود آمدن پارادوکس و چرخههای غیرقابل حل میشود, کافیست. با این حال من داستان فیلم را که پازلی تقریبا سرهم شدست, در پایین مینویسم .کسانی که فیلم را دیدهاند میتوانند از آن استفاده کنند.
داستان فیلم بین دوشنبه و پنج شنبه اتفاق می افتد :
دوشنبه :
وقتی اِیب ماشین زمان را میسازد با آن به عقب بر میگردد بر روی سقف ساختمان, آنجا اولین باریست که ما اورا بر سقف میبینیم. او آرون را میبرد و طرز کار ماشین را به او نشان میدهد و بعدش اورا میبرد به روبروی جایی که ماشین زمان قرار دارد و به او, ایِبِ قبلی را نشان میدهد و حقیقت را معلوم میکند .
سه شنبه:
آن دو با هم ماشین سومی میسازند و آن ها همراه ماشین 1 و 3 به گذشته سفر میکنند(ماشین دوم توسط آرون برداشته شده و به چند اتاق آنورتر منتقل شده ) آن ها به صبح سه شنبه برمیگردند و روز را صرف تجارت میکنند و عصر میروند و خودِ قبلیشان را وقتی داشتهاند سوار ماشین میشدند را تماشا میکنند. در همان شب آرون ایده ی کتک زدن رئیسش را مطرح میکند .
چهار شنبه :
آن ها دوباره سوار ماشین میشوند و وقتی بیرون می آیند گوش آرون شروع به خونریزی میکند و در این روز است که رابرت خبر می آورد: دوست پسر سابق ریچل با شاتگان وارد تولد رابرت شده .
پنج شنبه :
ماشین ها تا الان حدود 72 ساعت کار کرده اند. در همین روز است که با زنگ خوردن موبایل آرون, تقارن به هم میخورد و آن ها توانستند تاریخ را تغییر بدهند. در نیمه شب پنج شنبه است که آنها با صدای آژیری که توسط چند بچه به صدا درمی آید از خواب بیدار میشوند. آن های تصمیم میگیرند که ایده ی آرون را اجرا کنند, یعنی اینکه بروند و رئیس را کتک بزنند و به گذشته برگردند تا خودشان را از انجام این کار باز دارند . آنها راه حلشان این است که برگردند به گذشته و جلوی آن بچه ها را بگیرند تا آژیر ماشین را به صدا در نیاورند در نتیجه آن دو از خواب بیدار نمیشوند و سراغ کتک زدن رئیس هم نمیروند. آن ها در راه از جلوی خانه ی آرون عبور میکنند و ماشین پدر ریچل را میبینند که جلوی خانه ی او پارک است و توماس ( پدر ریچل ) درون آن است. اِیب به خانه ی توماس زنگ میزند و میبینند که او در خانه اش است پس نتیجه میگیرند که توماس به گذشته سفر کرده ولی چون مدت زمان زیادی در ماشین زمان بوده , در کما فرو رفته , آن ها نمیفهمند که توماس چرا آمده و چگونه از راز آنها خبردار شده ولی میدانند که حتما موردی اورژانسی بوده که آنها رازشان را فاش کرده اند. این چیزی که الان میخواهم بنویسم در فیلم به هیچ وجه نشان داده نمیشود: میتوان برداشت کرد که آن دو وقتی رئیس را کتک میزنند یا دستگیر میشوند ویا اینکه در راه تصادف میکنند(آمدن خون از گوش) و به توماس راز خود را میگویند تا به گذشته بر گردد و مانع این کار شود .اِیب وقتی میبیند که کار به اینجا کشیده شده, تصمیم میگیرد به گذشته برگردد, به روی پشت بام, و مانع معرفی ماشین زمان به آرون توسط خودش شود. برای همین برمیگردد و خود قبلی اش را بیهوش میکند و به روی سقف سختمان میرود. ولی او یک چیزی را نمیداند و آن این است که آرون ماشین زمانی را برای خود مخفی کرده. آرون هم به گذشته برگشته و این بار با آرونی که روی نیمکت میبینیم دعوا راه می اندازد و شکست میخورد و آنجا را ترک میکند. آرونِ اول از موضوع خبردار میشود و برای همین است که وقتی اِیب غش میکند آرونی که روی نیمکت نشسته, دارد به صحبت های ضبط شدهی اِیب گوش میدهد. آنها با هم صحبت میکنند و تصمیم میگیرند دوست پسر قبلیِ ریچل را در آن جشن تولد دستگیر کنند. آنها به جشن تولد میروند و دوباره با ماشین زمان برمیگیدند و بار ها آن حرکت را تکرار میکنند تا بتوانند به بهترین شکل ممکن اورا خلع سلاح و دستگیر کنند. فردای آن روز ما دو مرد را در فرودگاه میبینیم, آنها احتمالا همان اِیب و آرونی هستند که بیهوش شدند. آرون تصمیم گرفته به یک جای دور برود و اِیب هم میخواهد از اِیب و آرونِ اولیه محافظت کند تا ماشین زمان را نسازند. بعد از آن سکانس پایانی فیلم را میبینیم که در آن آرون در فرانسه دارد یک ماشین بسیار بزرگ میسازد و این است اعتیاد به سفر در زمان !
رنگ سرچشمه / upstream color
در بعضی مواقع درک لحظه ای یک فیلم بهتر از درک کلی آن است, یعنی اگر سعی نکنیم خود را کامل در اختیار داستان بگذاریم, میتوان خیلی چیزها از فیلم یاد بکیریم. “رنگ سرچشمه” از بهترین مثالها برای اینگونه فیلمهاست. در واقع در فیلم های مانند “رنگ سرچشمه”, “بزرگراه گمشده” و “درخت زندگی” روایت و گذر زمان اهمیت خاصی ندارند و این درک لحظهایست که مهم است. در فیلم متوجه چرخه ای شدم: کاراکتری که در فیلم با او به عنوان دزد آشنا میشویم کرمهایی از گلدانهایی به نام e+p exotics بیرون میآورد و آنها را در بدن قربانی هایش میگذارد و کنترل آنها را به دست میگیرد(شخصیتی که به نظر میرسد برادر دزد است به دوستش نوشیدنی ای را که از کرم ساخته شده میدهد و باعث کنترل حرکات او میشود). قربانیهای او پیش مردی به نام سمپلر میروند و او کرم ها را به عنوان تکه ای از روحشان از بدن آنها بیرون می آورد و به بدن یک خوک منتقل میکند. هنگامی که سمپلر خوکچهی آن خوک را به دریاچه میاندازد, ماده ای آبی رنگ از بدن او خارج میشود و آن ماده باعث رشد کردن چندین گل ارکیده میشود و زنی آن گلها را میبرد و درون گلدانی به نام e+p exotics میگذارد و این همان چرخهای است که میگفتم. مصاحبه ای از شین کاروث تماشا کردم که میگفت: “فیلم من درباره حلقه ای تشکیل شده از کرم-خوک-ارکیده است که در پایان پاشیده میشود”. در واقع این چرخهای است که هویت آنها را به دست میگیرد و آزادیِ آنها را منع میکند، و همین چرخه است که باعث میشود آنها به دنبال هویت خود بروند، به همین دلیل این چرخه از هم پاشیده میشود(چیزی شبیه به این را قبلا در “نمایش ترومن” دیدهایم).
چند سالیست فیلم هایی اکران میشوند که نه تنها از صدا بلکه از تصویربرداری های خلاقانه , رویایی و مولکولی هم در جهتی مدرن استفاده میکنند. شاید بتوان ترنس مالیک با “درخت زندگی” اش را بهترین نمونهی آنها نامید . فیلمِ شین کاروث, تصویربرداری و صداگذاری اش که در جهت تقویت مفهوم والای آن است, توجه بیننده ها را به خود جلب کرده. شین کاروث میگوید که فیلمش به دنبال ترسیم دقیق و والای مساله است تا ارائهی جواب و برای همین هم است که فیلمش به هیچ وجه شعار گونه به نظر نمیرسد. او سعی کرده با استفاده از اسلوب آندره بازن, صورت سوال را به نحوی شاعرانه نمایش دهد و جواب را به عهده ی خلاقیت بیننده بگذارد. شباهت او با مالیک صرفا از جهت استفاده از تکنیکهای سینمایی در جهتی مدرن است.
فیلمِ او را میتوان فیلمی در جستجوی هویت دانست, کاراکتر سمپلر اصوات دور و برش را امتحان میکند, از صدای دری آهنی گرفته تا صدای افتادن سنگ. جف و کریس هم هنگام عشق بازی با هم, خودشان و دور و برشان را بار ها لمس میکنند, گویی در تلاش برای شناخت خود و محیط دور و برشان اند. آنها انسانهای اند که هویت خود را فراموش کرده و سعی در جستجوی آن دارند. شین کاروث فیلم دومش را با بودجه ای کمتر از 100 هزار دلار ساخته. او فیلم را با کمک برادر، پدر و مادر خود ساخت. او همه کاره ی فیلم است, از کارگردان گرفته تا فیلمبردار و تهیه کننده. تماشای این دو فیلمِ او باعث میشود تا بیصبرانه منتظر فیلم سومش باشم .
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت “گیم نیوز” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت گیم نیوز، ممنوع بوده و شامل پیگیرد قانونی می شود.
سلام توضیح کامل و جامع فیلم در سایت http://www.qntm.org/primer
ممنون ازشما ونویسنده تون… خیلی پیچیده تراز دارکه….
توصیه میکنم وقتتون رو با دیدن این فیلم هدر ندید واقعا بی سر ته هستش
متاسفانه شما درکی از اینجور فیلمها ندارید
سلام. فیلم primer رو دوبار دیدم بنظرم لازمه واسه بار سوم هم ببینم.نقدتون رو خوندم.اگ میشه در خصوص این فیلم بیشتر توضیح بدین. داستانش رو با جزئیات بیشتری توضیح بدین. خیلی از سکانسهاش گیج کننده هست مخصوصا اخرش ک با هندزفری صدا بصورت تکراری شنیده میشه. مرسی
متاسفانه نویسندهی این مطلب مدت زیادیه که از ما جدا شدند و دیگه با هم همکاری نداریم. سوال شما رو هم ایشون میتونند جواب بدن.