زمانی که نام فیلم Green Book به عنوان برندهی جایزهی اسکار بهترین فیلم خوانده شد، «اسپایک لی» کارگردان و نویسندهی BlacKkKlansman که به خاطر فیلمنامهی این فیلم بالاخره اولین اسکار عمر هنریاش را هم برنده شد، از جای خود برخاست و پشت به صحنه ایستاد. حرکت نمادین اسپایک لی شاید در نظر ما یک اعتراض ساده یا بچهگانه باشد (هر چه باشد ما به تازگی بچهبازی همایون غنیزاده در اختتامیهی جشنواره فجر را از سر گذراندهایم) اما این به خاطر حافظهی تاریخی ضعیف ماست. لی، خود بهتر از هر کسی در خاطر دارد که برنده شدن Green Book در اسکار 2019 تکرار تاریخ هالیوود است، و چرا.
در مراسم اسکار 2019 خاطرهای برای لی زنده شد که شاید در خاطر هیچکدام از ما نبود. او به خاطر داشت که -چه قدر عجیب!- در شصت و دومین مراسم اسکار در سال 1990، هم باخته بود. لی در آن سال سومین فیلم خود با نام Do The Right Thing را ساخته و به خاطر فیلمنامهی آن در بخش بهترین فیلمنامهی اوریجینال نامزد دریافت اسکار شده بود. اگرچه باخت اصلی اسپایک لی اینجا نبود، بلکه زمانی اتفاق افتاده بود که نامزدهای بهترین فیلم اعلام شده بودند. خبری از Do The Right Thing نبود. فیلمی که سالها بعد در لیست «بهترین فیلمهای تاریخ» قرار گرفت و تنها 9 سال بعد از این مراسم به خاطر دستآوردهای «فرهنگی، هنری و تاریخی» خود در فهرست فیلمهای ملی آمریکا در کتابخانهی کنگره جا خوش کرد.
فیلمی که به عقیدهی بسیاری از تماشاگران، حتا بیشتر از Driving Miss Daisy آنها را متوجهِ تبعیض نژادی میکرد. فیلم برندهی آن سال اما Driving Miss Daisy است که در کمال تعجب در آن، یک سفید پوست و یک سیاه پوست با ماشین راهی سفری میشوند! Green Book امسال با همان فرمول، شاید بسیار قویتر و هنرمندانهتر و البته عامهپسندتر از سال 1989 توانست اسکار بهترین فیلم را از آن خود کند. با این تفاوت که فیلم اسپایک لی این بار نامزد دریافت جایزه هم شده بود.
او در کنفرانس خبری بعد از مراسم، دربارهی واکنشش به برنده شدن Green Book گفت که «من دیدم داور یک تصمیم اشتباه گرفت.» (لی عاشق بسکتبال است و طرفدار تیم نیکس نیویورک) و بعد اضافه کرد که «انگار هر بار که یک نفر رانندگی میکند من میبازم». تاریخ برای لی تکرار شد، اما او واکنش یکسانی به این تکرار تاریخ نداشت. او تصمیم گرفت مثل فیلمهای خود بایستد و بیانیه صادر کند. و این کار را به نمادینترین شکل ممکن انجام داد.
وقتی اسکار بهترین فیلم به Driving Miss Daisy داده شد، لی نه محبوبیت و نه شهرت حال حاضرش را داشت. او که حالا با عجیبترین رفتارها هم مقبول و پسندیده است و فیلمش را بیش از همیشه جدی میگیرند، در سال 90 حتا فرصت ابراز نارضایتی از نامزد نشدن فیلمش را هم نداشت. حتا بسیاری از منتقدین و اهالی رسانه هم فیلم Do The Right Thing را لایق جایزهی اسکار نمیدانستند. و شاید هنوز هم نمیدانند. و مطمئنا بسیاری از شما هم این فیلم را ندیدهاید. اما BlacKkKlansman سر و صدای زیادی کرد. و حالا که لی به اندازهی کافی شناخته شده، میتواند به آغوش ساموئل ال جکسون بپرد و در آخر پشت به صحنهی اسکار بایستد و آرزوی توقف چرخش زمین را داشته باشد.
فیلم Driving Miss Daisy در حالی برندهی اسکار بهترین فیلم شد که جوایز «بهترین کارگردانی» و «بهترین تدوین» را فیلم دیگری برده بود. الیور استون با فیلم «متولد چهارم جولای» در آن سال برای همهی کارگردانهای امریکایی خط و نشان میکشید و خیلیها منتظر بودند که در سالی که استون باز هم وودی آلن را شکست داده و با یک فیلم تاثیرگذارتر برگشته است، فیلمش هم برندهی اسکار شود. کارگردانی این صحنه اما به اندازهی فیلم «رانندگی برای خانم دیزی» خوب نبود و اسکار بهترین فیلم به دست متولدین چهارم جولای نرسید. سال 2019 تکرار تاریخ بود. در حالی که Green Book جایزهی بهترین کارگردانی را نبرد و در بخش بهترین تدوین هم اصلا شانسی نداشت، با یک اسکارِ بهترین فیلمنامه و یک اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (برای بازیگر رنگینپوستش) به یکی دیگر از فیلمهایی تبدیل شد که در آن یک سیاه پوست و یک سفید پوست با ماشین راهی سفری میشوند و در آخر تهیهکنندگان فیلم اسکار میگیرند.
در حالی که اسپایک لی به عنوان نمادی از ستیزه با نژادپرستی در هالیوود سالهای سال است که برای حقوق همرنگان خود میجنگد و راه را برای دیگران باز میکند، شاید فیلمهای او پیامهای مهمِ ضد هالیوودی دارند که به مذاق اعضای آکادمی خوش نمیآید. شاید حرفِ بزرگتری میزنند که هنوز تحمل آنها را نداریم. شاید هنوز وقت آن نرسیده که رادیکالیسم موجود در نگاهِ اسپایک لی به زندگیِ خود و همنوعانش را بفهمیم و از آن تقدیر کنیم. هنوز نوبت به فیلمهای او نرسیده اگرچه نسبت به سی سال پیش پیشرفتهایی حاصل شده است! لی بالاخره اسکار میگیرد و روی صحنه فرصت دارد تا متنی را قرائت کند و از رنجهای خود بگوید. بعد از سی سال به هر حال به رسمیت شناخته میشود و این بازیگر فیلمش نیست که اسکار میگیرد که خودش است. رییس خانواده. مردِ جذاب و دیوانهی هالیوود که به صحنهی اسکار پشت میکند و خیال ایستادن زمین از چرخش را دارد.
اگرچه واضح است که نوبتِ اسپایک لی هم خواهد رسید و روزی فیلم او اسکار بهترین فیلم را خواهد گرفت، او در مراسم اسکار امسال بازندهی قطعی نبود. اسپایک لی این بار سکوت نکرد. بلکه واکنشی نشان داد که خیلی از نگاهها را معطوف او کرده و به تیتر اخبار در سراسر دنیا تبدیل کرده است. اسپایک لی هوشمندانه صحنهی بازی را عوض کرد. زمانی که همه فکر میکردند با جایزهی بهترین فیلمنامه، آن عکسالعمل شاداب هنگام روی سن رفتن و آن متن طولانی پس از دریافت جایزه دیگر اسپایک لی راضی به خانه خواهد رفت و دردسری برای Green Book و جایزهی اصلی نخواهد ساخت. اما اشتباه میکردند. او حاضر بود که همه چیز را فراموش کند تا اسکارِ Green Book حتا چند ساعت هم در ذهن مخاطبین نماند و همه فقط از رفتار اسپایک لی بگویند. نابغهی خوشذوق کوتاه قامت، این بار در همان لحظه از خود و فیلمش دفاع کرد و جایزهی Green Book را هم با خود به خانه برد.
اسپایک لی در سال 2006 در مصاحبهای با مجلهی نیویورک گفته بود: برنده شدن فیلم دیگر [Driving Miss Daisy] که اساسا مجموعهای کلیشههای محافظهکارانهی رایج است برای او دردناکتر از این بوده که فیلم خودش حتا نامزد دریافت جایزه نشده باشد.
مجموعهای از کلیشههای رایج شاید اکنون در سال 2019 توصیف دقیقتری برای فیلم Driving Miss Daisy باشد (هرچند در زمان ساخت، این فیلم به خاطر فیلمنامهی خود تحسین شده بود و حتا نویسندهی آن برای نمایشنامهاش دو جایزهی تونی و یک پولیتزر گرفت) اما آیا به همان اندازه برای فیلم Green Book مناسب نیست؟