The Exterminating Angel (1962)
فیلم The Exterminating Angel یکی از ساختههای پر حرف و بسیار ظریف لوئیس بونوئل است. کارگردانی که به جرات میتوان گفت آثار مشابه بسیار کمی دارد و در هر فیلم خود تلاش کرده تا به جنبهای متفاوت از زندگی انسانها و امیال آنها بپردازد، اگرچه برخی از مضامین تکرار شونده را میتوان به راحتی در فیلمهای ساخته شده توسط او پیدا کرد.
پی بردن به اینکه بونوئل هوشمندانه شخصیتها و اخلاقیات آنها را انتخاب و جایگذاری کرده کار دشواری نیست، اما توجه به نقاط ضعف و قوت هر شخصیت و کنار هم قرار دادن آنها برای پیدا کردن یک الگوی کامل رفتاری کمی بیشتر نیاز به فکر کردن دارد.
فیلم The Exterminating Angel یا «ملکالموت» محصول 1962 واقعهای عجیب و سورئال را از دریچهی دوربین یکی از مهمترین کارگردانان تاریخ سینما یعنی «لوئیس بونوئل» روایت میکند. در این فیلم که داستان یک میهمانی عجیب را روایت میکند، میتوان ظرافتهای بسیاری را یافت که بهتر است خودتان آنها را کشف کنید. در ادامه با معرفی اجمالی این فیلم از سینمای لوئیس بونوئل همراه گیمنیوز باشید.
سینمای لوئیس بونوئل مملو از نشانهها و صحنههای سورئالی است که خود پایهگذار اصلی آن محسوب میشود. پس از موفقیت فیلمهایی همچون «فراموششدگان» و «ویریدیانا» بونوئل که از کار در کشور خود محروم شده بود، دست به ساختِ فیلمی انتقادی از دولتِ ژنرال فرانکو زد. نتیجه یکی از شاهکارهای سینمای سورئال و یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما است که با دقت بسیار سعی در ارائهی تصویری استعاری از وضعیت حکومت اسپانیا در آن دوران دارد. زمانی که بونوئل را مجبور کرد برخی از فیلمهای خود را سانسور کند و بالاخره او را از زادگاهش راند.
نگاه بونوئل در بسیاری از فیلمهایش ممکن است نگاهی سیاسی تعبیر و تلقی شود، اما بدون شک ملکالموت یکی از بهترین نمونهها محسوب میشود. او به هر حال برای انتخابهای خود دلیلی داشته و وقتی همهی تکههای پازل، که اتفاقا در فیلم The Exterminating Angel به سختی پیدا میشوند را کنار هم میگذاریم، میتوانیم این تصویر را به وضوح تماشا کنیم. تصویری که به جرات میتوان گفت یکی از جذابترین روایتهای سورئال سینما را ساخته است. در این مطلب برای جلوگیری از لوث شدن داستان فیلم توضیح بیشتری در این باره نخواهیم داد و سعی میکنیم به زودی در مطلبی جداگانه به نقد فیلم و بررسی این نشانهها بپردازیم، اما با کمی دقت میتوانید همه چیز را خودتان دریابید.
فیلم از ابتدا تا انتها با شخصیتهای خود و واکنش آنها به موقعیت بحرانی پیش آمده جلو میرود. اگرچه گاهی دوربین بونوئل از اتاق حبس میهمانان خارج میشود و از بیرون به وقایع نگاه میکند، جهتگیری کارگردان کاملا مشخص اوست. بونوئل تلاش میکند بدون برجای گذاشتن ردپایی از خشونت، وضعیت خشن آدمهای بحرانزده در کنار هم را به تصویر بکشد. او برای این کار یک دلیلِ سورئال نیاز دارد و نشانهها و لمسهایی از سورئالیسم که همواره در سینمای او قابل رصد هستند. این نشانهها این بار اما به شکلی دیگر نمود پیدا میکنند و کلیت داستان را شکل میدهند، در حالی که ممکن است در بسیاری دیگر از فیلمهای ساخته شده توسط بونوئل، آنها را در حاشیهی رویدادها و نهایتا در کنار اتفاقات اصلی در نقش مکمل ببینیم.
آنچه در این وضعیت اهمیت پیدا میکند رفتار آدمها و تلاش آنها برای رهایی است. پی بردن به اینکه بونوئل هوشمندانه شخصیتها و اخلاقیات آنها را انتخاب و جایگذاری کرده کار دشواری نیست، اما توجه به نقاط ضعف و قوت هر شخصیت و کنار هم قرار دادن آنها برای پیدا کردن یک الگوی کامل رفتاری کمی بیشتر نیاز به فکر کردن دارد. در حالی که در فیلم The Exterminating Angel بیش از همیشه انسانها درگیر با یک مسئلهی واحد هستند، هیچکدام از آنها که اتفاقا از یک طبقهی اجتماعی و به ظاهر همفکر هستند یکسان فکر نمیکنند و این تفاوت در اندیشیدن و عمل کردن است که اصل موضوع را شکل میدهد.
فیلم The Exterminating Angel یکی از ساختههای پر حرف و بسیار ظریف لوئیس بونوئل است. کارگردانی که به جرات میتوان گفت آثار مشابه بسیار کمی دارد و در هر فیلم خود تلاش کرده تا به جنبهای متفاوت از زندگی انسانها و امیال آنها بپردازد، اگرچه برخی از مضامین تکرار شونده را میتوان به راحتی در فیلمهای ساخته شده توسط او پیدا کرد. خیلی ساده میتوان گفت که The Exterminating Angel یک شاهکار سینمایی است که در هر سکانس خود، ابزاری برای پیدا کردنِ واقعیت موجود در جامعهاش را پنهان کرده که تماشاگر با یافتن و دسترسی به آن ابزار موفق به نزدیک شدن به هدف کارگردان میگردد.
ایدهی فیلم ملکالموت یک ایدهی بکر و مخصوص بونوئل است و اجرای آن، به غایت هنرمندانه صورت گرفته و به همین خاطر آن را ماندگار کرده است. استفادهی بونوئل از نشانهها و دستیازیدن به نقشهای متفاوت انسانها و ایجاد انتظار در مخاطب در بهترین سطح ممکن قرار دارد، اگرچه برخی گافهای تصویری و ایرادات جزئی ممکن است تصویر نهایی را خدشهدار جلوه بدهند و تماشاگر دقیق را کمی آزار دهد. وقتی همه چیز در پایان با یک راه حل ساده اما هوشمندانه به حالت اول برمیگردد، مخاطب متوجه میشود که کارگردان دقیقا به دنبال چه چیزی در بین این آدمها میگشته و چطور با ایجاد یک مانع بزرگ، آنها را در مخمصهای غیر قابل حل گیر انداخته تا خود واقعیشان را نشان دهند و از پشت نقابهای زیبا و تجملاتی اجتماعیشان بیرون بیایند.