بررسی نقش حیوانات در سینمای بونوئل با تکیه بر «فراموششدگان»
بونوئل نه تنها اولین فردیست که از صدا در جهتی مدرن استفاده کرد، بلکه شاید اولین فرد در سینما باشد که از حیوانات هم در این جهت استفاده کرده. از همان “سگ آندلسی” که الاغها بر روی پیانو قرار گرفته وکشیده شدند و مورچههایی که از سوراخی در کف دست بیرون میآمدند تا شترمرغ خیرهی “شبح آزادی”، استفاده از حیوانات، بزرگترین موتیف و مشخصهی سینمای بونوئل است که همگی به عقاید فرویدیِ او برمیگردد. معروفترین استفادهی بونوئل از حیوانات و حشرات، آن نمای معروف از فیلم”جذابیت چنهان بروژوایی” است که در آن هنگام شکنجهی یک زندانی سوسکهایی بر روی پیانو میافتند (ارجاع به سکانس الاغ در “سگ آندلسی”). در نوشتهی زیر قصد دارم به صورت مختصر نقش حیوانات در فیلم “فراموش شدگان” را بررسی کنم. دلیل انتخاب این فیلم این بود که به نظر من بونوئل در این فیلم بیشترین و بهترین استفاده را از این موتیف خود کرده. بونوئل کاراکترهای فیلمش را به گونهای شخصیت پردازی میکند تا از حیوانات هم پستتر به نظر برسند و تنها راه رهاییشان مرگ و نابودیست.
در ” فراموش شدگان ” حیوانات نقشی اساسی دارند, آنها تقریبا در همه ی اتفاقات مهم فیلم حضور دارند و در واقع این حیوانات هستند که باعث به وجود آمدن این اتفاقات و تشکیل ساختار فیلم میگردند. هر کجا عنصر تصادف باشد, حیوانات هم آنجا اند. هنگامی که مرد کور مورد آزار و اذیت قرار میگیرد, یک مرغ میآید و دماغش را نوک میزند و زمانی که پدرو کشته میشود , یک مرغ بر روی صورتش میایستد یا یک الاغ با آمدن کنار پنجره ی کاراکتر مِچه , او را از مرگ پدرو خبردار میکند و …
در ” فراموش شدگان ” حیوان ها را میتوان عنصری برای مشخص کردن اندک روشناییِ موجود در سیاهی ای نامید که زیر پوست درخشان پایتخت ها و شهرهای بزرگ قرار دارد. برای مثال در صحنهای از فیلم که پدرو و خایبو در تلاش هستند تا شیر الاغی را بدوشند، ولی قطرهای شیر هم نصیبشان نمیشود اما کنار آنها کاراکتر ریز چشم از پستانهای الاغی جرعه جرعه شیر میخورد و یا وقتی که پدرو تصمیم میگیرد فرد خوبی باشد, مرغش جوجه میگذارد .
برای فهمیدن حس موجود در رابطه ی بین پدرو و مادرش میتوان به رابطه ی مرغهای آنها نگاه کرد, پدرو مرغ مادرش را با سنگ میزند و بعد از تخم گذاشتن مرغ پدرو, مرغش شروع به ضرب و شتم مرغ مادرش میکند و مادرش هم مرغ پدرو را به همین خاطر میکشد
بونوئل در بعضی صحنه ها باعث میشود تا ما حیوانات را با مردم فقیر نشین مقایسه کنیم , فقیران وقتی زورشان به همدیگر نمیرسد بر سر حیوانات تلافی میکنند و این ظلم به ضعیفتر از خود را میرساند. یعنی همان کاری که بروژوا ها با آنها میکنند. وقتی پدرو در اردوگاه کار با بچهها درگیر میشود و آنها در را بر روی او میبندند, او شروع به کشتن مرغ ها میکند. در صحنهای دیگر ما میبینیم که از سگها برای پول درآوردن استفاده میشود یعنی همان کاری که با کودکان انجام میدهند .
در این فیلم هرکس حیوان خاصی همراهش است و این انتخابها دیالکتیک هستند. برای مثال: جولیان, در رویای پدرو, کنار کبوتری سفید نشان داده میشود که کنار جسدِ او در حال پرپر شدن است. پدرو و مادرش مرغ همراهشان است و وقتی هم که خایبو میمیرد , در شعاعی رویایی بالای سرش, سگی هار در حال دویدن است .