استودیوی Hanger 13 را کمکم باید جایی برای هدر شدن روایتهای ظریف و گاهی خارقالعاده در بطن خالی گیمپلی پراشتباه به حساب بیاوریم. آنچنان که در ساخت بازی «مافیا 3» این استودیو یک روایت مدرن و متقاطع را با ماموریتهایی تکراری و گاهی بی دلیل به یک بازی -در بهترین حالت- متوسط تبدیل کرده بود. و حالا بازسازی عنوان مافیا (Mafia: Definitive Edition) را از میراث ارزشمند یک ژانر محبوب در دنیای بازیهای ویدئویی و سینما و تلویزیون به یک اتفاق تراژیک برای طرفدارانش تبدیل کرده است. نقد و بررسی بازی Mafia Definitive Edition را در ادامه میخوانید.
خواندن ادامه این متن بخشهای مهمی از داستان سری مافیا را لوث میکند.
ویتو، با اسلحهی پرقدرت خود سر میرسد و پس از مطمئن شدن از هویت تامی انجلو، ماشه را میچکاند. تامی در حالی روی علفهای سبز جلوی خانهاش به قتل میرسد که با پشت پا زدن به همه چیز و همه دوستانش، تنها برای خوشبختی و امنیت خانواده خود به این سرنوشت شوم رضایت داده بود. این سکانس پایانی بازسازی مافیا است. یک بازی کلاسیک و به یادماندنی که در سال 2002 عرضه و در ایران نیز به شدت محبوب شد. قسمت اولی که هرگز همتایی برای آن عرضه نشد و دنبالههایش حتا موفق به بازسازی لحظههای جذاب آن هم نشدند.
مافیا، یک شماره 1 اصیل و بیهمتا است. نه آنچنان بدون ایراد و تکمیل که بشود اسمش را شاهکار گذاشت و نه پرنقص که آن را متوسط یا بد قلمداد کنیم. اما عرضه این بازی در سال 2002 بسیاری چیزها را تغییر داد. مافیا نه تنها در دنیای بازیهای ویدئویی، که در سینما و تلویزیون هم پیروانی را پیدا کرد. ورود جذاب یک زیرژانر کلاسیک به دنیای بازیهای ویدئویی به خودی خود یک اتفاق مهم محسوب میشد، اما این بازی در خود چیزهای بیشتری هم داشت. بازی «سرگرمی» را ارائه میداد و داستان آن، با رعایت همه اصول نوشتههای مافیایی، به یکی از قدرتمندترین روایتهای آن دوران تبدیل شد. تجربه مافیا، برای بسیاری از همنسلان ما به همین خاطر یکی از لذتبخشترین و بهیادماندنیترین تجربههای ممکن بود.
چه چیزی بازی را متفاوت کرده بود؟ پاسخ دادن به این سوال امروز کار بسیار دشواری است. با گذشت زمان، تاثیر آن تجربه کمرنگ شده و دیگر موشکافی آن ممکن نیست. از طرف دیگر، تجربه بازسازی آن، به قدر کافی این جهان را تکان داده است که اثری از آن اصالت و ندرت نیست.
پس بهتر است بدون ترتیب دادن مجلس عزا برای بازی چند نسل پیش، سوال دیگری را مطرح کنیم. اینکه بازی Mafia: Definitive Edition بازی خوبی است؟ چقدر در هدف خود موفق است؟ آیا گیمپلی آن راضی کننده است؟ و از این قبیل سوالها. چون به نظر میرسد که با هر نگاه و رویکردی هم به سراغ سوال «آیا بازسازی مافیا 1 بازسازی موفقی است؟» برویم پاسخ منفی است.
بازی Mafia Definitive Edition را از چند جهت میتوان بررسی کرد. اول از همه داستان بازی است. روایت جذاب یک عضو مافیا، که به شکلی ناخواسته وارد ماجرایی کثیف میشود، از زبان خودش، برای افسر پلیسی که آخرین پناه او و خانوادهاش محسوب میشود.
به خودی خود، این شیوه روایی از جذابیت بالایی برخوردار است. داستان، به قدر کافی به زندگی و ماجراهای اعضای باندهای مافیایی ایتالیاییتبار در آمریکای دهه 30 میلادی مسلط است. یک دون (سالیری) که میخواهد از رقیبش (مورلو) پیشی بگیرد. یک گروه از خلافکارهای خردهپا که زیر بیرق دون هستند و خردهجنایتها را به دستور او انجام میدهند. پلیسها و سیاستمداران فاسدی که با مافیا همکاری میکنند چون سبیلشان چرب نگه داشته میشود. و در طرف دیگر، پلیسها و سیاستمداران سالم که یا قربانی میشوند و یا کنار میروند چون خطر مرگ همیشه در کمین آنها است.
بازی تلاش میکند که در روایت کردن این داستان به چیزهایی جز نبرد دستهای آغشته به خون انسان حریص هم بپردازد. اما مطلقا موفق نیست.
تنها بارقهای از پرداخت درست به مضامین را نشان میدهد و به سرعت از آنها گذر میکند. نه تنها در نمایش تتمهی شرافت در سکانسهایی چون دزدی الماسها (که بعدا مشخص میشود کوکائین بوده) و واکنش «پالی» و دیگران موفق نیست، بلکه در پرداختن به مفاهیمی که اصولا در داستانهای مافیایی بیشترین بها به آنها داده میشود هم ناموفق است. مفاهیمی همچون «وفاداری» و «خیانت». که در بازی بخشهای مشخصی از داستان برای آنها روایت میشوند. اما به دلیل ضعف در شخصیتپردازی و ساده رد شدن از ویژگیهای جزئی آدمها، فضا و دیالوگها، به هدر میروند.
و یا مفهوم عشق و «خانواده» که محور اصلی روایت تامی آنجلو از روزهای جنایتکاریاش است. بازی نه به اندازه کافی به تامی فرصت میدهد که در کنار خانوادهاش باشد و نه به شخصیت سارا میپردازد. سارا، عملا تا پایان یک تیپ باقی میماند. فردی که شاید بیشترین تاثیر را در تصمیمات تامی داشته است، چه پیش از ازدواج و چه پس از آن و در کنار دخترش، دو بعدی و بدون خاصیت است. بازی در ساخت و پرداخت فضای «خانواده» به معنا و مفهوم مافیاییاش هم ناکام میماند. هیچ اثری از حرفهایی که درباره تصور خانواده بودن در میان اعضای گروه مافیای دون سالیری زده میشود در رفتار آنها و روابطشان نیست. در چنین شرایطی، همهی دیالوگهای مرتبط با این مفاهیم هم در سطح شعار باقی میمانند. در بسیاری از موارد، اشاره به این مضامین در دل روایت بازی، اثر منفی هم دارد.
موقعیتهایی که در داستان بازی خلق میشوند بیشتر برای پیشبرد روایت هستند تا چیز دیگر. بازی در مجموع هیچ هدف دیگری را دنبال نمیکند و در تحقق خواستههای خود در شکل عمیق دادن به روایت هم ناکام است.
یکی دیگر از ایرادات اصلی داستان بازی ورود شخصیت تامی به سطح بالای تشکیلات مافیایی دون سالیری است. پس از اینکه به جان تامی سوء قصد میشود، او در کنار «سم» و «پالی» که سالها است در کنار دون سالیری هستند، قرار میگیرد. سالیری هم با او همانگونه رفتار میکند که با سم و پالی و به سرعت با آنها ملاقات میکند. در حالی که شان یک رییس مافیا، بیشتر از این است، و داستان به آن توجهی نمیکند. در عوض، شخصیت «فرانک» در سایه باقی میماند، تا زمانی که نوبت به حذف او میرسد. حذفی که تامی مامور آن میشود، اما در لحظهی آخر از آن صرف نظر میکند. درست در یکی از معدود لحظاتی که انسانیت و شرافت در روایت بازی جاری میشود و به چشم میخورد.
داستان هر چقدر هم که بالا و پایین داشته باشد، قویترین بخش بازی است. در مقابل گیمپلی بازی Mafia Definitive Edition که ضعیفترین بخش آن است. و مهمتر اینکه، هماهنگی اندکی بین این دو بخش وجود دارد.
در گیمپلی بازی مدام لحظاتی را تجربه میکنید که متعلق به چند نسل پیش هستند. یکی از مهمترین ایرادات بازی اینجا است که بدون عنایت به بازیهای ساخته شده طی ده سال اخیر، سادهترین رویکرد را برای هر سکانس داستانی استفاده کرده است. سازندگان بازی ظاهرا انتظار دارند که بازیکنندهای که بازیشان را در سال 2020 میلادی تجربه میکند، چشمش را به روی تجربههای پیشین خود ببندد. به همین خاطر از مکانیکهای سادهانگارانهای استفاده کردهاند که تقریبا همهی آنها به ویژه در نسل هشتم کنسولها پیشرفت داشتهاند. از گانپلی بازی که ابدا لذتبخش و دقیق نیست گرفته تا چینش سکانسهایی که شما را روی خطوط از پیش تعیین شده حرکت میدهند تا یک میانپرده یا اتفاق مشخص بیفتد.
بازی در فضایی اتفاق میافتد که امکان دسترسی به انواع سلاحها و ادوات جنگی وجود دارد. بازی ابدا از این ظرفیت استفاده نمیکند و شما به تعداد محدودی سلاح دسترسی دارید. در عوض، تنوع ماشینها در خیابانهای بازی بیشتر از آن است که بتوانید همه آنها را در مدت زمانی که به بازی میپردازید امتحان کنید. به همین خاطر ممکن است رانندگی با بهترین ماشین شهر را هرگز تجربه نکنید. مگر اینکه تمایل داشته باشید بازی را بیش از یک بار تجربه کنید یا به بخش Free Ride بازی بروید. که در هر دو حالت، کار عاقلانهای نیست، چون سرگرم نخواهید شد.
گیمپلی بازی آنقدر ایراد دارد که اگر بخواهید داستان بازی را نادیده بگیرید بهتر است اصلا سراغش هم نروید. چه رسد به اینکه برای گذران وقت و یا به هر دلیل دیگری بخواهید وارد شهر شوید و در خیابانهای بهشت گمشده رانندگی کنید.
حتا رانندگی بازی هم -در هر دو حالت حرفهای (شبیهسازی) و معمولی- آنقدر که باید خوب نیست. عناوینی همچون GTA که افسانهاند، رانندگی در بازی حتا به اندازه L.A. Noire هم جذابیت ندارد. نه تنها هوش مصنوعی ضعیف و پلیسهای بیخاصیت، که نوع رانندگی مسخره، دو کانال رادیویی محدود، صحنههای تکراری در خیابانهای شبیه به هم و فرمان آزاردهندهی ماشینها هم مانع از تبدیل شدن رانندگی به کاری لذتبخش در جهان بازی Mafia Definitive Edition میشوند. اگر حالت شبیهسازی را هم انتخاب کرده باشید (که به صورت خودکار، گزینه پیشفرض درجه سختی بالای بازی است) با چنان افتضاحی مواجه میشوید که خیلی زود، به جای تمرین و تکرار برای عادت کردن به شیوه راندن، قیدش را خواهید زد و دست از تلاش برای قلقگیری برمیدارید.
اما همهی مشکلات بازی این نیست. مراحل بازی به گونهای طراحی شدهاند که مجبور میشوید فاصله بین هر دو چکپوینت را بارها تکرار کنید. نه هوش مصنوعی درک درستی از موقعیت دارد و نه مهارت شما در طول بازی اضافه میشود. تنها کاری که از دست سازندگان برآمده، ایجاد یک توهم هوشمندی است. به محض اینکه شما به سر دشمنان نشانه میروید، سرشان را میدزدند. هدشات کردن در بازی به همین خاطر دشوار است، اما ثمر بخش هم نیست. بارها خواهید دید که شلیک به سر دشمنان هم موجب کشته شدن آنها نمیشود. در چنین شرایطی، شما یا باید همیشه از سلاح قدرتمندی مثل شاتگان استفاده کنید (که کند و دست و پا گیر است و مهماتش کم) و یا با سلاحهای دیگر فقط به فکر رگبار (اسپری) بستن به سوی دشمنان باشید. در این حالت هم عمده فشنگهای شما هدر میروند.
علاوه بر این، محیطهای بازی طراحی درست و متناسبی با مرحلهای که در آن هستید ندارند. شما عمدتا وارد مکانی میشوید که از هر طرف باز است و هیچ جایی برای محافظت از خود ندارید.
بارها تا اینکه به جایی برای پناه گرفتن برسید به مشکل خواهید خورد. بارها باید تکرار کنید تا بهترین استراتژی را بر اساس شیوه حضور دشمنان در محیط و مکانهای مناسب برای پناه گرفتن پیدا کنید. و همچنین باید هر بار احتمال برخورد با باگ یا رفتار غیرمنتظره را هم در نظر بگیرید. در این صورت، باز هم ممکن است مجبور شوید همان چکپوینت را تکرار کنید، چون سلاحی که در دست دارید به اندازه کافی قدرت ندارد، یا چند تا از فشنگهایتان خطا رفته است و حالا برای جبران زمان و جان کافی را ندارید. خود این چکپوینتها هم گاهی به معضلی برای شما تبدیل میشوند. چون جایگذاری آنها بدون نقص نیست. بازی تنها در لحظات خیلی حساس خطی، و با ورود شما به یک سکانس جدید ذخیره میشود که اغلب نامناسب است. از طرف دیگر، زمان انتظار طولانی برای بارگذاری هم شما را آزار خواهد داد.
اینها همه بخشهایی از تاریخ گذشته بودن بازی در مواردی هستند که اکنون استانداردی برای بازیسازی محسوب میشوند.
بازیهای جدید همواره در حال ذخیره پیشروی شما هستند تا مشکلی برای ادامه از هر جا که شکست خوردید نداشته باشید. خبری از لودینگ در بسیاری از بازیها نیست و سازندگان در تلاش هستند تا زمان انتظار بازیکننده را تا جای ممکن کم کنند. بهانهی محدودیت سختافزاری هم با وجود دستآوردهایی همچون God of War پلی استیشن 4 و اسپایدرمن پذیرفته نیست. بازی Mafia Definitive Edition در حالی در آخرین سال نسل هشتم کنسولها عرضه شده است که هیچ نشانی از یک بازی نسل هشتمی ندارد.
این اتفاق برای این بازی یک شکست تمام عیار را رقم زده است. علاوه بر گیمپلی و تجربه کلی بازی که ابدا به این نسل تعلق ندارد، گرافیک بازی هم نسل هشتمی نیست.
بازی پر زرق و برق و جذاب است. وارد هر محیطی از بازی که میشوید، درخشندگی بافتها و صیقلی بودن اجسام شما را خیره میکند. اما گرافیک در نسل هشتم بازیها، در گرو کیفیت بافتها نیست. در حالی که ری-تریسینگ به عنوان استاندارد جدید گرافیکی بازیها معرفی شده است، بازی Mafia Definitive Edition بیشترین تلاش را برای تبدیل شدن به چیزی شبیه به یک بازی پشتیبانی کننده از این فناوری انجام داده است. نتیجه اما اصلا راضی کننده نیست. بازتابها در محیط بازی، به ویژه در هوای بارانی تکراری و مصنوعی هستند. علاوه بر آن، دیدن بازی با این حالت به صورت مداوم چشم شما را خسته میکند.
احتمالا به همین خاطر، در بازی با موارد زیادی افت نرخ فریم و اجرای شکسته تصویر مواجه میشوید. شکستگی تصویر در محیطهای شلوغ به وفور اتفاق میافتد، و این در حالی است که ما در همین نسل با دستآوردهایی نظیر بازی Hitman برای محیط شلوغ روبرو بودهایم. تجربهی بازی مافیا با لود شدن دیرهنگام تصویر دورنما، شکستگی تصویر، افت نرخ فریم و انیمیشنهای بیکیفیت تجربهی خوشایندی نیست.
به ویژه اگر نمایشگر بزرگی در اختیار داشته باشید و بازی را با کیفیت فول اچ دی در یک صفحه عریض تجربه کنید، بیشتر متوجه کمکاری سازندگان در این بخش خواهید شد.
در حالی که اولین تصاویری که از بازی دیدیم، خیرهکننده بودند و در تبلیغات این بازسازی مدام شاهد کیفیت خارقالعاده گرافیکی بودیم. تنها پوستهی بازی نو شده است و از درون با یک اثر کرمخورده مواجه هستیم. در نهایت، این بازی شاید آن بازی موعود برای طرفداران مافیا باشد -که نیست- اما ابدا یک بازی نسل هشتمی محسوب نمیشود. نه تنها از استانداردهای لازم برخوردار نیست، بلکه در اجرا، سازندگان حتا شهامت لازم برای نزدیک شدن به این استانداردها را هم از خود نشان ندادهاند.
در حالی که صداپیشگی و موسیقی بازی تنها دو بخش با کیفیت و اصیل بازی محسوب میشوند، ناهماهنگی اجزای بازی بسیار آزاردهندهتر از آن است که تاثیر اینها به چشم بیاید.
موسیقی بازی تاثیرگذار و متناسب است. تکرار قطعات دلنشین آن میتواند شما را به بازی علاقهمند کند، و فضای دلنشینی را هم خلق کند. قطعاتی که از رادیو پخش میشوند هم به اندازه خود در شکل دادن به اتمسفر تاریخی و جغرافیایی بازی تاثیرگذار هستند. این البته برای سازندگان بازی کافی نبوده است. به همین خاطر آنها بخشهایی از تاریخ را از زبان مجریهای رادیو و اخبار آن روایت کردهاند. این قطعات اخبار البته به اتفاقات درون بازی هم اشاره میکنند که در شکل دادن به یک فضای واقعگرایانه کمک میکند.
در نهایت اما این موسیقی هم درست زمانی که از گیمپلی بازی خسته و عصبانی هستید آنقدر تکرار میشود که اثر خود را از دست میدهد. گاهی هم البته -بسته به حال خودتان- ممکن است اثر منفی از خود به جای بگذارد.
اما در هر حال، اجرای نقشهای این بازی جذابیت زیادی دارد. بازیسازها برای نزدیک کردن تجربه بازیشان به یک فیلم یا سریال مافیایی نهایت تلاش را کردهاند. از جمله این تلاشها در کنار شکل روایت و فضاسازی دهه سی میلادی محلههای ایتالیایی نشین، شخصیتها هستند. نقشهایی که به خوبی جا افتادهاند، درست اجرا میشوند ولی به دلیل ضعف در شخصیتپردازی، به بازی هیچ کمکی نمیکنند. سازندگان بازی باید بدانند که در این سالها، شخصیتها و رفتارشان مهمتر از جزئیات چهره است. شما میتوانید رستنگاه ریشهای صورت پالی را با جزئیات در تصویر مشاهده کنید، یا کوکهای روی کلاه تامی را که انگار یک خیاط دقیق دوخته است. اما شخصیت در یک بازی ویدئویی در این زمان نیازمند چیزی بیشتر از این است.
به طور کلی میشود گفت که انگار بازی روح ندارد. 18 سال از انتشار بازی مافیا 1 میگذرد. این بازی پیر و قدیمی، برای احیا شدن نیاز به روح تازهای داشت.
شاید دستیابی به استانداردهای بازیسازی در نسل هشتم، طراحی مراحل فکرشده و ساخت اجزای بازی در هماهنگی با هم، میتوانست این بازی را نجات دهد. اما حالا، اینطور نیست.
اگر بازی مافیا 1 را بازی کردهاید و با آن خاطره دارید، بهتر است به دنبال تجربه این بازسازی نروید. اگر میخواهید با تصورات و تجربیاتتان از دیگر بازیهای نسل هشتم به سراغ Mafia Definitive Edition بروید، بدانید که چیزی جز یک بازی متوسط در انتظارتان نیست. یک بازی متوسط که گاهی اصلا لذت بخش نیست و شاید ارزش وقت شما را ندارد.