قسمت پنجم سریال قورباغه دوشنبه گذشته از طریق سرویس نماوا منتشر شده است. داستان هنوز حول محور انگشت قطع شدهای که رامین به آن و قدرتش دست پیدا کرده میچرخد. در این قسمت مثل دیگر قسمتهای این سریال شاهد یک اثر فوقالعاده حرفهای در بخشهای بصری و فنی هستیم و سکانسها و قابهایی را میبینیم که خارج از چارچوب و عرف سریالهای ایرانی دیگر است. اما همچنان فیلمنامه پر از حفرههای ریز و درشت است. در ادامه با بررسی قسمت پنجم سریال قورباغه با گیمنیوز همراه باشید.
در گیمنیوز بخوانید: نگاهی به قسمت چهارم سریال قورباغه – انگشت اشاره
درست است که این سریال مشکلات زیادی به ویژه در فیلمنامهاش دارد اما باید گفت هومن سیدی در حال نشان دادن استاندارد جدیدی در ساختن سریال در ایران است. در این پنج قسمت او ثابت کرده که سریالی ساخته که چندین سر و گردن از درامهای آبکی دیگر بالاتر است. او کسی است که با الهام از سینمای جهان و غرب و ترکیب آن با مسائل اجتماعی داخلی نشان داده که میتواند به موفقیت برسد و حالا پس از سینما او این فرمول را در تلویزیون و شبکه خانگی پیاده کرده است.
با وجود نقدهایی که به آن وارد است نمیتوان سریال قورباغه را دست کم گرفت.
طبق معمول همیشه، باید بار دیگر فیلمبرداری کم نظیر و قابهای زیبایی که بسته میشود را ستود. داستان در این قسمت به شدت کند پیش میرود و تا اواسط آن خسته کننده میشود. اما فیلمبرداری درست و به جایی که تا کنون در هیچ سریال ایرانی دیگری دیده نشده باعث میشود تا دیدن سریال جذاب باشد. حرکتهای سریع دوربین و فیلمبرداری روی دست در سکانسهای پر تنش بسیار خوب از آب درآمده و به خوبی حس استرس را به مخاطب انتقال میدهد. بنابراین همچنان میتوان گفت کیفیت فنی و بصری سریال به خوبی آن را سرپا نگه داشته است.
هومن سیدی در قسمتهای گذشته ما را با تعداد زیادی بازیگر جدید و البته درجه یک آشنا کرده که بسیار حرفهای کار خود را انجام دادند. اما بازیگرانی که در نقش پلیس بازی میکنند نتوانستند به خوبی از پس آن برآیند و بسیار مصنوعی این نقشها را ایفا میکنند. که البته بسیار عجیب است. در واقع سکانسهایی که در پاسگاه پلیس و خودرو فیلمبرداری شدهاند تا حد زیادی باورپذیر نیستند و جدیت لازم را ندارند.
داستان این قسمت ما را با بخش دیگری از گذشته رامین آشنا میکند. بالاخره سحر دولتشاهی با نام «فرانک» وارد سریال میشود که شخصیت او در گذشته با رامین در رابطه بوده اما انگار به خوبی پیش نرفته و خاطرهای بد به جای گذاشته است.
بازی زوج صابر ابر و سحر دولتشاهی بسیار خوب از آب درآمده و تنش و احساسات این دو به خوبی به مخاطب منتقل میشود.
اینجاست که بالاخره گره جدیدی به داستان کند سریال اضافه میشود. فرانک رودست بزرگ به رامین میزند و در پایان ما با یکی زیباترین سکانسهای ممکن که برخلاف دیگر سریالهای ایرانی جلوههای ویژه بسیار جذابی دارد رو به رو میشویم. هومن سیدی به مخاطب میفهماند که با سریالی فانتزی رو به رو هستیم و خب این موضوع میتواند برخی حفرههای ریز فیلمنامه را پر کند.
در آخر نیز این قسمت پیامی واضح را در قالب یک دیالوگ به مخاطب میرساند و آن هم این است که «شیطنتهای کوچک در گذشته میتونن باعث جنگ در آینده بشن و تو هم یک اسیر جنگی».