Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

جوکر و خنداننده شو به عنوان برنامه‌های طنز چگونه مخاطب را دست می‌اندازند؟ – گزارش

2

در هفته‌های اخیر، برنامه‌های به ظاهر کمدی با هدفِ مکثر «خنداندن مخاطب» به هر قیمتی، شدت گرفته‌اند. از برنامه‌ی کپی شده‌ی «جوکر» به تهیه‌کنندگی احسان علیخانی گرفته تا فصل جدید مسابقه‌ی بی‌مزه‌ی «خنداننده شو» برنامه رامبد جوان. آیا این برنامه‌ها موفق شده‌اند طنزی خلق کنند که مخاطب را لحظه‌ای از واقعیت زندگی خود دور کند، بخنداند و سپس او را به همان واقعیت برگرداند و نهیب بزند که وضعیت بالاخره تغییر خواهد کرد؟ یا با نهایت همت، مخاطب را دست انداخته و به مسخره گرفته‌اند؟

برنامه‌ی جوکر، با حضور بازیگرانی که طنزشان در کارهای قبلی گاهی به استاندارد نزدیک شده، یک کپی موفق قلمداد شده است. اما در این برنامه تنها مجموعه‌ای از اداها و اکت‌های تصنعی برای به ظاهر خندیدن را دیده‌ایم و بس. یاسر نوروزی در این باره نوشته است:

خلاصه جوکر را بگویم؟ پنج شش نفر می‌آیند، با دهان صدا درمی‌آورند، ما نمی‌خندیم و بعد این بیچاره‌ها را می‌نشانند که رابه‌را بگویند: «بابا من اینجاش هلاک شدم از خنده»، «آخه اونجاش خیس شدم از خنده»، «دیگه جر واجر شدم از خنده».

و در واقع چیزی هم جز این نیست. کارگردانی سرگردان و تقطیع نامتوازنی که نامش را تدوین گذاشته‌اند هم تنها به این کمک کرده که کسی در نهایت به دنبال طنز نگردد. همه چیز در همان لحظه‌ی تصنعی خندیدن و خنده گرفتن از مخاطب خلاصه شده است. نه تنها برنامه ایده‌ای برای خلق کمدی ندارد، بلکه بازیگران هم به ترفندهای سخیف، تاریخ‌گذشته و مبتذل روی آورده‌اند برای به زور خنداندن.

سیامک انصاری هم دلش را بگیرد ولو شود روی مبل و ما بگردیم ببینیم واقعا کجای موضوع خنده‌دار بود؟ … اینکه همین‌طور یلخی چند بازیگر و نویسنده و هنرمند بیچاره را بریزی توی اتاق،‌ دست‌شان را زیر بغل‌شان بگذارند، صدای باد درآورند، شد خنده‌دار؟

البته که این وضعیت هم علتِ بدبختی فرهنگی این روزها است و هم معلول آن. چند سالی هست که با به حاشیه رانده شدن هنرمندان واقعی و از بین رفتن نیروهای متخصص در برنامه‌سازی، دیگر هیچ شو و برنامه‌ی بکری تولید نمی‌شود. کپی‌های دست چندم مدیری و علیخانی و جوان، در نهایت به چیز بهتری ختم نمی‌شوند.

نوروزی در یادداشت خود ادامه داده است:

البته من چهره‌های دعوت‌شده در این برنامه را مقصر نمی‌دانم. اتفاقا طنز بعضی از آن‌ها (خارج از این برنامه) را بسیار دوست دارم. منتها وقتی دست‌اندرکاران یک برنامه ایده‌ای، فکر تازه ای ندارند، همه چیز می‌شود ابتذال.

ابتذال جاری در برنامه‌ای همچون جوکر، که در غیاب برنامه‌سازهای دیگر و در حالی که آزادی رسانه‌ای و فرهنگی عملا وجود ندارد، غیرقابل کتمان است. شاید بازیگران خودشان هم ندانند که برنامه درگیر چنین ابتذالی است، اما مخاطب پس از آن‌که ترند این روزها گذشت، متوجه می‌شود. هر چقدر صحنه‌های بکر طنزهای دهه‌های هفتاد و هشتاد در ذهن ماندگار شده‌اند و تکه‌کلام‌ها هنوز هم استفاده می‌شوند و شخصیت‌ها هنوز هم آشنا هستند، همان‌قدر ساخته‌های امروزی بی‌هویت، بی‌اثر و گذرا هستند که در ذهن نخواهند ماند.

خنداننده شو

در برنامه‌ی خنداننده شو نیز همین اتفاق در جریان است. اگر رامبد جوان، حسن معجونی و امیرمهدی ژوله می‌گویند یک چیزی خنده‌دار بود، مخاطبین برنامه باید باور کنند. در حالی که نود و پنج درصد از اجراها، اصلا کمدی نیستند. متن‌های تکراری، در لایه‌ای از بی‌مایگی اجرا می‌شوند که نه لایق تشویق و خنده‌های جمعی حاضرین در استودیو، که بیشتر لایق هو کردن و بووو کشیدن هستند. من اگر در یک سالن به انتظار یک اجرای استنداپ کمدی نشسته بودم و با این سطح از لودگی، تکرار، بی‌سوادی و آماتوری روبرو می‌شدم، صندلی را به سوی صحنه پرتاب می‌کردم.

اگر در ادامه نقدی هم بر ماهیت این اجراها و برنامه‌ها وارد باشد، آن را نوروزی در یادداشت خود به خوبی بازتاب داده است:

بهانه‌شان هم این است که حال روانی مردم خوب نیست، مشکلات زیاد دارند، باید بخندیم، بخندانیم و خنداننده شو! ولی خب واقعیت این است پول به جیب بزن، دارنده شو! افسردگی مردم اتفاقا از همین کارهاست. کثافت مملکت ما دورویی، نفاق و رنگ و ریاست.

اگر این برنامه به مخاطب خود می‌گوید بخند تا مشکلاتت کمتر حس شوند، چون چاره‌ی دیگری ندارد. همه چیز در سطح شعار برگزار می‌شود، هیچ درون‌مایه‌ای موجود نیست. همه چیز سطحی و دروغین است. جمله صریح است چون معنایی پشت آن نیست. بخندید، به زور هم که شده بخندید. اما این خندیدن کجا و خندیدن حاصل از شوخی‌های مبتکرانه، هوشمندانه و دقیق، اصولی و زهرآگین کمدینهای بزرگ دنیا کجا؟

علت اصلی، فقدان آزادی در تمام زمینه‌هاست. زمانی هم که آزادی را گرفتی، آنچه بالا می‌گیرد، بوی نفاق و ریاست. در عوض اما چه می‌کنند؟ به یک آدم بیمار، مورفین می‌زنند. برای همین مَثَلِ «خنده بر هر درد بی‌درمان…»، اینجا «دوا» نیست. چرا؟ چون طنز درست و درمانی نیست که شبیه به دارو عمل کند. در واقع بزنیم پس کله‌ی هم بخندیم، «دوا» نیست برادر من؛ کراک است، شیشه، دراگ.

این جور خندیدن، افیون است. برای کسی که روزها زیر بار مشکلات له می‌شود و امروز باید بیشتر از دیروز و کمتر از فردا بدود تا یک زندگی عادی را لب مرز فروپاشی نگه دارد، این طور خندیدن افیون است. یک ساعت هست، و بعد که اثرش پرید، دوباره به دز بیشتری از آن نیاز است. که دوباره یک ساعت باشد و همین‌طور تا آخر…

شما برنامه جوکر و فصل جدید خنداننده شو را تماشا کرده‌اید؟ نظرتان درباره آن‌ها چیست؟

2 نظر برای این مطلب
  1. Ehsan می‌گوید

    کثافت مملکت ما دورویی، نفاق و رنگ و ریاست.

    عالی بود.

  2. نوبا می‌گوید

    به عنوان کسی که از روی اجبار این برنامه‌ها رو موقع شام میبینم و متاسفانه مورد پسند والدینم هست بنابراین توی خونه پخش میشه باید بگم صد در صد موافقم، به غیر از لودگی‌ای که ذات برنامه داره تا سلیقه‌ی مخاطب رو شکل بده و ذهنش رو به این سمت سوق بده، فرهنگی جا انداختن که از کارهای مسخره‌ی هم تعریف های شاخ‌دار میکنن تا شما هم باور کنید، باید باور کنید، چرا؟ چون سابقا کارهای خوبی از معجونی یا مدیری یا جوان یا… دیدید.
    بخندید و بخندید، از زیر ماسک های شفافی که نیش بازتون رو نشون میده تا بگید ما اختیاری تو انتخاب نداریم، هر مضخرفی بذارن خنده داره و ما تبعیت میکنیم.

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.