چند ماه پیش نخستین پوستر رسمی از سریال ارباب حلقهها (که حالا میدانیم با اسم The Lord of the Rings: Rings of Power در حال ساخت است) منتشر شد و به جزئیات زیادی در خصوص سریال دست یافتیم. در میان همه جزئیات، دو درخت توجه بیشتری به خود جلب کردند. دو درخت طلا و نقره که میدرخشند و انگار نقش مهمی هم در داستان دارند. در این مقاله میخواهیم با این دو درخت آشنا شویم؛ ببینیم که چه نام دارند، از کجا آمدهاند و چه نقشی در قصههای سرزمین میانه دارند.
شما در این پوستر نه تنها میتوانید ذهنیتی کلی از منطقه همان تصویر به دست آورید -که در Ezellohar واقع است- بلکه میتوانید شهری که در پوستر نشان داده شده را هم بشناسید. این شهر والمار نام دارد و اسم منطقه نیز والینور است، تصویر عصر هنگام را نشان میدهد و احتمالا بانو گالادریل جوان نیز رو به شهر ایستاده است. رشته کوههایی هم که میبینید پلوری نام دارند و نقش بسزایی در سرزمین میانه ایفا میکنند. همه این اطلاعات صرفا با دیدن درختان والینور به دستمان میرسد؛ درختانی که روی تپه Corollairë ایستادهاند؛ درختانی که در اتفاقات دوران اول، دوم، سوم و حتی چهارم نقش مهمی ایفا میکنند و اهمیت بالایی دارند.
درخت اول Telperion نام دارد که با اسمهای Silpion یا Ninquelótë هم شناخته میشود. در کتاب سیلماریلیون از این درخت با ضمیر He نام برده میشود، پس اگر قرار بر جان بخشی باشد میتوانیم Telperion را مذکر بدانیم. تلپریون برگهایی دارد که رویشان سبز تاریک است و زیرشان نقرهای رنگ؛ و از دیگر درخت قدیمیتر و بزرگتر است. در وصف تلپریون نوشته شده که گلهای زیادی نیز دارد و سایهای از بازتاب برگهای درخشان و نقرهایاش بر روی زمین میگستراند.
درخت دوم Laurelin اسم دارد و با نامهای Malinalda یا Culúrien نیز شاخته میشود. این درخت که از تلپریون جوانتر است، برگهای سبزی دارد که لبههای طلایی دارند و سایهاش گرمتر از درختِ برادر است؛ گرمای این درخت به گرمای آفتاب تشبیه شده. در سیلماریلیون از لاورلین با ضمیر She یاد شده، پس میتوان او را مونث دانست. در وصف لاورلین نوشته شده که گلهایی زرد دارد که شمایل شاخ به خود گرفتهاند.
درختان والینور خیلی قبلتر از بهوجود امدن ماه و خورشید نقش این دو را داشتهاند. تلپریون و لاورلین را میتوان اولین منبع نور و درخشش در دنیای آردا دانست. گفته میشود که آفتاب و مهتاب خود بازتابی از نور این دو درخت را نشان میدهند و نور در اصل از این درختها تشعشع پیدا میکند. تلپریون نقش ماه را دارد و لاورلین نیز نقش خورشید. حال سوالی که پیش میآید این است: اگر خورشید و ماه بازتاب درختان والینور هستند و برای تفلید قدرت آنها خلق شدهاند، پس چه کسی درختها را خلق کرده است؟!
قصه خلق درختها از یاوانا شروع میشود. یاوانا با توصیفات فراوانی شناخته شده: بخشنده میوهها، همسر آئوله که دورفها را خلق کرد و عاشق تمام چیزهایی که از زمین میرویند. با تمام این توصیفات به راحتی میتوانیم بفهمیم که یاوانا بوده که دانه درختها را میکاشته و در نتیجه مسئول کاشته شدن دانته درختان والینور هم بوده. اما چه کسی به آنها آب داده؟
در وهله اول شاید فکر کنید والاری مثل اولمو که مسئول آبهاست به آبیاری درختان پرداخته، اما سخت در اشتباهید. نیهنا بود که به درختها آب داد. او همیشه غمگسار بود، همیشه گریه میکرد و حتی قبل از خلقت هستی، برای سختیها و بدبختیهای آینده موجودات زنده نوحه میسرایید و اشک میریخت. اشکهای نیهنا از روی امید، ناراحتی، مهربانی و محبت بودند، و این چنین شد که درختان والینور را آب داد و با چشمان خیسش به آنها جان بخشید. این گونه شد که با ترکیب قدرت یاوانا و نیهنا، درختان والینور چشم به جهان گشودند.
در کنار دروازه غربی والمار در والینور، تپهای قرار داشت با نام Ezellohar. یاوانا عاشق این تپه بود و ان را دوست داشت. روزی از روزها روی تپه شروع به خواندن آوازی کرد. آوازی که در کتاب سیلماریلیون آن را با اسم ترانه قدرت شناختهاند.
همزمان با آواز یاوانا، نیهنا نیز روی تپه نشست و با چشمانی گریان به ترانه گوش داد. اشک های نیهنا زمین را خیساب کردند و به دانهها جان بخشیدند. دیگر والار نیز در مجمع ماهاناکسار گرد آمده، به تماشای آنان پرداختند. آواز در دنیا میپیچید و اشکها نیز روی زمین میریختند. آن موقع بود که دو شاخه باریک از زیر زمین سر برآوردند. شاخهها با گذر زمان بزرگ و بزرگتر میشدند تا اینکه تبدیل به گلهایی شدند کنار هم. آواز یاوانا و گریهها نیهنا ادامه پیدا کردند تا اینکه درختان والینور بهوجود آمده، زیبایی، زمان و نور را به دنیای آردا هدیه دادند.
این دو درخت برای والار بسیار باارزش بودند و دوستداشتنی؛ و چون نور از آنها ساطع میشد، مورد تنفر ملکور (موگوث)، ارباب حقیقیِ تاریکی و استاد سارون بزرگ نیز قرار داشتند. ملکور میخواست این درختها را نابود کند و برای این کار به همدستی نیاز داشت، همدستی که مثل خود او از تاریکی باشد و برای تاریکی کار کند؛ و چه کسی بهتر از اونگولیانت، عنکبوت باستانی و پلید که جد بزرگ شیلاب نیز هست.
اونگولیانت از نور و روشنایی متنفر بود و از خود چیزی ساطع میکرد با اسم غیرنور. چیزی که حتی از تاریکی نیز تاریکتر بود و هیچ چشمی توانایی دیدنش را نداشت. روزی از روزها که در والینور جشنی بر پا بود و والار نیز برای پایکوبی در آن جشن حضور پیدا کرده بودند، ملکور به کمک اونگولیانت در تاریکی او پنهان شد و به والینور رسید. این دو همکار خبیث به ریشه درختها رسیدند و پرده از خود برداشتند. ملکور با بیرحمی تمام به ریشه و هسته درختان حمله برد و آنها را شکافت. شیره درختها به پایین ریخت و اونگولیانت هر آنجه نور در انها وجود داشت را تا انتها مکید تا دیگر نوری باقی نماند. ملکور و خادم تاریکش پا به فرار گذاشتند و غمی جبران ناپذیر بر پیکره دنیای آردا و علی الخصوص والار وارد شد.
والار برای جبران این خسارت ماه و خورشید را خلق کردند تا نقش درختان والینور را داشته باشند؛ کرچه این جایگزین اصلا به بینقصی درختهای والینور نبودند. گفته میشود یکی از سیلماریلهای فئانور نیز نور درختان را از خود ساطع می کند و موهای طلایی بانو گالادریل نیز بازتابی از نور آنهاست. بعدها یاونا درختی خلق کرد با اسم Galathilion تا یاد و خاطر تلپریون را زنده نگاه دارد.
حال با دانستن تمام اینا میتوانیم به راحتی حدس بزنیم که بخش اعظمی از سریال در دوره دوم جریان خواهد داشت. قطعا و بدون شک درختان والینور نیز در سریال حضور پررنگی خواهند داشت و امیدواریم که داستان نابودی آنها نیز همانطور که به شاعرانهترین شکل ممکن در کتابها نوشته شده، در سریال نیز به تصویر کشیده شود.