نیازی به گفتن نیست که Fez بازی فوقالعادهای است و حتما باید آن را تجربه کنید. وقتی Fez در سال 2012 منتشر شد جوایز متعددی هم برد و توانست تبدیل به یکی از بهترین آثار مستقل در صنعت ویدیو گیم شود، طوری که هر جا سخن از بازیهای برتر مستقل است، نام Fez نیز میدرخشد.
اما 10 سال از انتشار بازی میگذرد و آخرین باری که ما نیز تجربهاش کردیم به چندین سال قبل بر میگردد. الان که هیچ سر و صدایی دور بازی نیست، کسی در موردش حرف نمیزند و جایی در موردش نمینویسند ما میخواهیم در مورد Fez با شما صحبت کنیم، چرا که بهترین زمان برای حرف زدن در مورد بازی همین الان است.
فکر نکنید که در این مقاله میخواهیم بگوییم که Fez بعد از 10 سال دیگر چنگی به دل نمیزند و کهنه شده و به درد زمان خودش میخورد؛ دقیقا بر عکس همین ماجرا! امروز میخواهیم از شگفت انگیزی Fez صحبت کنیم و ببینیم که چرا بعد از گذشت یک دهه، این بازی هنوز هم حس تازگی دارد و طوری است که انگار همین امسال منتشر شده.
آن آسمانهای آبی و چمنهای مشابه بازی ماریو هنوز هم خاطرهانگیز هستند. پیکسلهای بازی هنوز هم زیبا به نظر میرسند. طراحی جهانهای بازی هنوز هم آنقدری جذاب هستند که انگار به یک گالری تعلق دارند. و البته سیستم اصلی بازی که چرخاندن دنیای دو بعدی بود – که در اصل یک جهان سه بعدی بود که با چرخاندنش مکانهای مخفیای آشکار میشدند که در حالت عادی پیدا نمیشدند – هنوز هم فوق العاده است. هنوز هم که هنوز است با دیدن این مراحل و طراحی دنیای Fez متعجب میشوم، حتی بعد از اینکه بازیهای دیگر هم نمونههای مشابهاش را امتحان کردند، برای مثال Monument Valley که تقریبا همان ایده را اجرایی میکرد، اما هنوز هم هیچکدام به گرد پای Fez نمیرسند.
اما تمام این چزهایی که حرفشان را زدیم در اصل ظاهر ماجرا هستند. وقتی بازی را شروع میکنید این سیستم را نیز میفهمید و مدتی با آنها سرگرم میشوید، به نظر میرسد که Fez حول همین قضیه میچرخد که اصلا چیز بدی نیست. بازی هنوز هم دوست داشتنی است و میتواند شما را مشغول نگه دارد. اما کم کم علاماتی و نشانههایی داخل بازی میبینید که از آنها سر در نمیاورید، علاماتی که قابل فهم نیستند و این باعث اذیتتان میشود. هر چه بیشتر بازی میکنید این نشانههای آزار دهنده هم بیشتر میشوند و از اینکه آنها را درک نمیکنید، بیشتر اذیت میشوید.
سپس دفترچه یادداشت به شما داده میشود و بالاخره چیزهایی دستگیرتان میشود؛ یادتان میافتد که در تصاویر بازی دیده بودید که کاربران مختلفی این دفترچه را در دست گرفتهاند و از دریافت آن ابراز خوشحالی میکنند، انگار که رازهای Fez را کشف کردهاند و دیگر کاری برای انجام ندارند. وقتی برای اولین بار این دفترچه را به دست آوردم با خودم میگفتم من که دیگر نیازی به آن ندارم، بازی تقریبا صد در صد کامل شده و احمقانه است که «حالا» بخواهم راهنمایی دریافت کنم. اما چیزی که احمقانه بود نه دفترچه، بلکه ذهنیت من بود، چرا که Fez در حالت صد در صد تازه شروع میشود!
برای مثال باید بگویم که کامل کردن Fez به این شکل است: وقتی شما بازی را صد در صد میکنید Fez خیالش راحت میشود و میگوید «خب، به اندازه کافی سرگرم شدید و حالا نوبت کسانی است که واقعا دنبال چالش هستند.» و اینجاست که چالشهای واقعی برای بازیکنانی که «واقعا» دنبال دردسر هستند شروع میشود. در این مقطع، تمام مراحلی که قبلا گفته بودید بعدا سراغشان میروم یا مراحلی که قادر به حلشان نبودید جلوی چشمتان ظاهر میشوند و بازی تغییر فاز میدهد: Fez دیگر یگ عنوان آرام و کودکانه نیست.
شاید ساعتها به آن ناقوس بزرگ فکر کرده باشم. دهها باز سراغش برگشتم تا شاید بتوانم با حرکت دادنش چیزی بفهمم یا اتفاقی در دنیای بازی بیفتد. در اوایل بازی با آن ناقوس مواجه شده بودم و علاماتی که آنجا وجود داشتند را هم یادداشت کردم، اما در طول بازی و در دیگر مراحل هیچ علامت مشابه به آن ندیدم. بازی کامل شده بود و هنوز هم فایده این ناقوس را نمیدانستم، آنقدر مستاصل شده بودم که به خودم گفتم شاید ناقوس سطح آب را کنترل میکند و با به صدا در آمدنش، سرزمینهای غرق شده از زیر آب سر بیرون آورند!
ساعتها با تلسکوپ کار کردم و به آسمان خیره شدم، تصاویر و اشکال مختلفی در آسمان میدیدم که احساس معما بودن میدادند، اما نمیتوانسم حل کنم، چرا که چیزی برای حل کردن نبود. نقشه بازی هم دقیقا همین منطقه را علامت گذاری کرده بود و میدانستم که در این بخش یک معما وجود دارد، اما نمیدانستم چطور و چگونه آن را کشف کنم.
Fez عاشق این است که به شما سرنخ بدهد و به گیج شدنتان بخندد. چیزهایی دور و برتان میگذارد که آنها را نمیفهمید اما میخواهید حلشان کنید. در ابتدا انتظار داشتم یک آیتم دریافت کنم که همه معماها را کشف کند تا بتوانم راه حل آنها را بیابم، بازیهای دیگر همین شکلی هستند، اما Fez اصلا!
در این مرحله با خودتان فکر میکنید که در یک بن بست گیر افتادهاید و دور خودتان میچرخید، که ناگهان به ایدهای میرسید و با تئوری جدیدی که به ذهنتان خطور کرده راهی که قبلا امتحان نکردهاید را میروید، و ناگهان متوجه میشوید که معما حل شده و بعد از ساعتها توانستهاید آن از سد آن بگذرید. لایه جدیدی از Fez برداشته شده و شما بیش از پیش مسحور این بازی هستید.
این روند میتواند خسته کننده و طاقتفرسا باشد، چرا که مدام باید به جایی که قبلا بودید برگردید و بدون اطلاع از درهای مخفی که برای کمک به شما طراحی شدهاند راههای مختلف را امتحان کنید. اما چیزی که در این میان بسیار خارق العاده به نظر میرسد این است که چگونه بازی میتواند ناگهان تغییر فاز دهد و از شما بخواهد که بیشتر تلاش کنید، و چگونه بدون تغییر دادن محیط، کاری می:ند که همان مراحل تکراری حس تازگی داشته باشند و شما را مجذوب خود کنند. Fez بر خلاف بسیاری بازیهای دیگر، در وهله اول همه چیز را آرام پیش میبرد، به شما اجازه تنفس میدهد و میخواهد تمام جزئیاتی که متوجهشان نبودید را ببینید و از آنها لذت ببرید.
وقتی اولین بار بازی را تمام میکنید بازی به شما یک عینک میدهد که با گذاشتن آن روی چشمهای خود میتوانید دنیا را به شکل سهبعدی و از زاویه اول شخص ببینید. این کار نه تنها حس فوق العادهای دارد، بلکه به شما کمک میکند برخی معماهای سختتر را حل کنید و البته؛ این بار با زاویه جدیدی زیباییهای بازی را ببینید و از آنها لذت ببرید. دنیای Fez دستساز و شگفت انگیز است، تمام جزئیات با حساسیت بالا طراحی شدهاند و هیچ چیز به شکل اتفاقی آنجا قرار داده نشده. به تمام ابعاد بازی فکر شده و هر ذره کوچکی که میبینید، دلیلی برای وجود خود دارد. و زمانی که شروع به حل معماهای سختتر میکنید و متوجه ارتباطشان با جهان بازی و جامعهای که آنجا زندگی میکنند میشوید، بیش از همیشه به عمق Fez پی میبرید.
در این نقطه است که نمیتوانید به چیزی جز این فکر کنید که چه کسی این بازی را ساخته. محصولی که انگار یک پروژه کاملا «شخصی» پر از عشق و اشتیاق است. از نظر من در این اثر، بازیساز و بازی نمیتوانند از هم جدا حساب شوند، و سازنده نیز کسی نیست جز فیل فیش (Phil Fish).
اما اولین چیزی که با فکر کردن به فیل فیش به ذهنمان خطور میکند مشکلاتی است که درگیرشان شده بود. مشکلاتی که باعث شدند او صنعت گیم را ترک کند، مشکلاتی که در نهایت باعث لغو توسعه Fez 2 شدند. وقتی به فیش فکر میکنیم یاد احساسات ناراحتکنندهاش در فیلم Indie Game: The Movie میافتیم، که هر بار جلوی دوربین ظاهر میشد در مورد مشکلاتی صحبت میکرد که حین توسعه Fez با آنها درگیر بوده. شاید بتوان گفت ساختن Fez باعث نابودی فیل فیش شد. با در نظر گرفتن همه اینها چطور میتوان پیروزی بازی را جشن گرفت؟ پیروزیای که باعث نابودی خالق خودش شده و نفر اصلی این پروژه را روی زانوهای خود انداخته.
خیلی مشتاقم که بدانم فیل فیش هماکنون کجاست و چه کار میکند. امیدوارم زندگی آرامتری داشته باشد و مشکلاتش نیز رفع شده باشند. برخی گزارشها در مورد فیش وجود داشتهاند که خبر از حال نسبتا خوبش میدادند، اما هیچ خبر یا گزارش موثقی از این مورد نداریم و نمیدانیم حال دقیق او چطور است. مشتاقم بدانم که الان چقدر به بازیهای ویدیویی علاقه دارد و اصلا آنها را دنبال میکند یا نه. در Indie Game: The Movie فیش میگفت که از چهار سالگی دوست داشته بازیساز شود، اما بعد از اینکه به آرزوی خود رسید و دید چه نقطه تاریکی است، هنوز هم به آرزویش فکر میکند؟ مشتاقم بدانم که اصلا به یاد دارد که Fez ده ساله شده است؟ وقتی به این فکر میکنم با خودم میگویم اصلا چطور ممکن است که 5 سال بازی بسازی و آن را فراموش کنی!
خیلی دوست دارم بدانم که آیا دوست دارد باز هم بازی بسازد یا نه، شاید اگر جواب آری است روزی یک بازی مستقل بسازد و آن را به دو سه نفر از نزدیکان خود نشان دهد. اما اگر افراد دیگری نباشند که قدر ساختههایش را بدانند شوقی برای بازیسازی خواهد داشت؟ شاید او اقدام به ساخت Fez 2 هم کرده باشد اما آن را به هیچ کسی نشان نداده؟ فکر نکنم چنین باشد، و به دلایلی امیدوار هستم که هرگز هم این کار را نکند.
Fez به هیچ دنبالهای نیاز ندارد، همانطور که هیچوقت نیاز نداشته. هیچ چیزی نمیتواند در بار دوم آن حس تازگی را در خود جای دهد. فراتر از آن، هیچ چیزی نمیتواند برای بار دوم آنقدر پرجزئیات، خلاقانه و کامل باشد؛ برای این کار باز هم نیاز به قربانی خواهد بود، قربانی زندگی یک انسان، که قطعا هزینه کمی نیست و ارزش ساخت یک بازی ویدیویی را ندارد.
و این است Fez، شگفت انگیز اما آسیبدیده، غیرقابل تکرار و یگانه! دلیلی برای شادی و در عین حال دلیلی برای سوگواری. مسئلهای که همیشه آفت جان بازیهای مستقل خواهد بود.