نقد و بررسی فیلم Crimes of the Future – تحمل زندگی در جهانی بدون درد

دیوید کراننبرگ را میتوان یکی از تلخاندیشترین کارگردانهای ژانر وحشت دانست. او هیچگاه از نمایش تیرهروزی آدمها نهراسیده و هرگز مطیع سلیقهی عمومی نشده است. فرقی نمیکند که فیلمهای او مهوع و دلبههمزن باشند یا متعادل و مطبوع، چون همیشه در غبار چرک خودویرانگری فرورفتهاند. انگار که دوربین در دستهای کراننبرگ تیغ جراحی است. چشمهای ما را میشکافد و پرتو سهمگین حقیقت را بر آنها جراحی میکند. حالا، و با داشتن چشمهایی خونآلود، بهتر میتوان غروب انسانیت را به نظاره نشست. در نقد فیلم Crimes of the Future (جنایتهای آینده) اثر دیوید کراننبرگ همراه گیمنیوز باشید.
نکات ابتدایی در نقد فیلم Crimes of the Future
فیلم جنایتهای آینده، حدود یک ماه پیش در جشنوارهی کن 2022 به نمایش درآمد و تحسین منتقدان را برانگیخت. اما نخستین تریلر این فیلم در تاریخ هشتم ماه می انتشار یافت که نوید بازگشت دیوید کراننبرگ به ریشههای خود در ژانر وحشت بدنی را میداد و همینطور هم بود. جنایتهای آینده توسط شرکت بل مدیا تولید شده و چهارمین همکاری کراننبرگ با ویگو مورتنسن پس از تاریخچهی خشونت، قولهای شرقی و روش خطرناک است. علاوه بر مورتنسن، بازیگران نامآشنای دیگری مانند کریستین استوارت و لیا سیدو هم در این فیلم حضور دارند.
بیشتر منتقدان معتبر سینما، فیلم جدید کراننبرگ را اثری عمیق و جسورانه برشمردهاند. پیتر بردشاو، جنایتهای آینده را فیلمی در سبک بالاردی (منتسب به جی جی بالارد) با فضایی حماسی و اپراتیک دانسته. منتقد اسکرین دیلی هم آن را با شباهت کامل (1988) و سور عریان (1991) که هر دو از فیلمهای شاخص کراننبرگ هستند، مقایسه کرده است.
جنایتهای آینده، فیلمی در ژانر Body Horror یا وحشت بدنی است. ژانری که بیش از هر چیز به تحولات جسم آدمی نظر دارد و با چهار مولفهی اضمحلال جسم، انتقال جسم، تصاحب جسم و افزونی جسم (مانند فیلم مگس) وحشتآفرینی میکند. در این زیرگونهی ژانر وحشت خبری از ارواح، اجنه، جادو، شیاطین یا مخلوقات و هیولاهای فراطبیعی نیست. اینجا همهی ماهیتها در سیطرهی بدن است که گاهی دچار جهش میشود، گاهی در اثر حوادث گوناگون تحلیل میرود، گاهی رفتار منحرفانه از خود نشان میدهد و گاهی با ابتلا به بیماریهای ناشناخته فرومیپاشد.
کراننبرگ همچنان به دوردستها مینگرد
داستان فیلم در آیندهای نامعلوم میگذرد. بدن انسانها به کمک علوم و فناوریهای مدرن به تکامل رسیده و با پیشرفت بیسابقهی علم پزشکی، درد و عفونت از بین رفته است. در این جهان تخیلی، لذت جنسی و تجربهی ارگاسم نه از راه کامجویی و مغازله بلکه به وسیلهی شکافتن پوست و جراحی روی بدن میسر میشود. در نتیجه، دیگرآزاری و اروتیسم به عنوان دو عنصر کلیدی در فیلم جنایتهای آینده رخ مینمایند. مفاهیمی که هرچند میتوان ردپای آنها را کم و بیش در تمام آثار کراننبرگ پیدا کرد، اما در آخرین فیلم او نقش و حضور پررنگتری دارند.
شخصیتهای اصلی فیلم، دو هنرمند آوانگارد به نامهای سائول و کاپریس هستند که به اجرای نمایشهایی در سبک تئاتر-جراحی میپردازند. به این صورت که سائول درون دستگاه بزرگی میخوابد و کاپریس با هدایت چنگکهای آن، بدن تالمناپذیر سائول را میشکافد. محتوای کار آنها چیزی به جز نمایش امعا و احشای سائول نیست، اما همیشه با استقبال فراوانی روبهرو میشود. این یک جور هرزهنگاری مدرن است که مردم بر پیشانیاش برچسب هنر زدهاند. به نظر میرسد که این بار تیغ انتقادهای کراننبرگ به سمت هنر اجرایی یا همان پرفورمنس آرت (Performance Art) است. او این هنر نوظهور را به عنوان آشکارترین مظهر مدرنیته در عصر حاضر به باد تمسخر میگیرد. همانطور که پیش از این در فیلم اگزیستنز هم چنین رویکردی را در قبال بازیهای ویدئویی برگزیده بود.
کجا باید گریخت؟
اصولا نگاه کراننبرگ به مظاهر و نشانههای زندگی معاصر نگاهی بدبینانه و ضد اجتماعی است. پدیدههای فراگیری مانند رسانه و تکنولوژی، در فیلمهای او کارکردی به جز انهدام ارزشهای انسانی ندارند و در پس ظاهر خوش آب و رنگ آنها حقیقت تلخی نهفته است. این نگاه بدبینانه در برخی از فیلمهای کراننبرگ به اوج میرسد. و گاهی در شکل افراطیاش به ناتوانی بیننده در تماشای تصاویر منجر میشود که بهترین نمونهی آن را در فیلم جنایتهای آینده شاهدیم.
در سینمای کراننبرگ، بحرانهای فلسفی و زیستی آدمها به تباهی یا در خوشبینانهترین حالت (!) به تیرهروزی آنها ختم میشوند. هیچ راهی برای غلبه بر سرنوشت محتوم شخصیتها نیست. و هیچکس نباید از آنچه جبر تاریخ برایش رقم زده بگریزد. تاسفبارتر این که حتا نمیتوان عاقبت خوشی برای نوع بشر متصور بود یا در این میان به کورسوی امیدی نظر گشود. این تفکر جبرگرایانه در سرتاسر فیلم جنایتهای آینده قابل پیگیری است، اما بهویژه در صحنهی آخر آن نمود بیشتری مییابد. یعنی همانجا که شخصیت سائول میپذیرد به جای غذا با پلاستیک، شکم خود را سیر کند. بهواقع تراژدی بزرگی است. انسان از درد گریختهی آینده که تمام مرزهای علم و تکنولوژی را درنوردیده است، اکنون قادر به تناول غذا نیست و باید ضایعات و پسماندههای صنعتی خودش را مصرف کند تا اینگونه از گرسنگی تلف نشود. آیا این هم یکی از وجوه تکامل بشر است؟
تنها چارهی کار نابودی است
کراننبرگ در ادامه، یک قدم فراتر میگذارد و کاری میکند که گشایش گرههای مضمونی داستان از این هم سختتر شود. تا اینجا، فیلم اساس کار خود را به طور کلی بر دوگانهی بدن/ ماشین بنا نهاده بود. یعنی سعی داشت که علاوه بر ویژگیهای زیستی، ویژگیهای دیگری هم برای بدن انسان در نظر بگیرد که آن را به یک ماشین بیروح با انگیزههای نامتعارف و مکانیکی تبدیل کردهاند (ساخت غدههای بزرگ سرطانی که بیشباهت به عملکرد دستگاههای تولید اجرام نیست).
اما بعدتر دوگانهی دیگری هم به فیلم اضافه میشود که در یک سوی آن بقا و در سوی دیگرش نابودی گونهی بشر است. وقتی متوجه میشویم که نسل بعدی انسانها به لحاظ بدنی هیچ شباهتی با نسلهای پیش از خودش ندارد، تازه چشمهایمان به روی حقیقت باز میشود. تازه میفهمیم که چرا یکی از شخصیتهای ابتدای فیلم مادرانگی را از یاد برد و زندگی را بر جگرگوشهی خود حرام کرد. زمانی که تغییر جسم بشر از مرحلهی تکامل گذشته و دارد او را به هیولایی با امیال غیرانسانی تبدیل میکند، شاید بهترین راه حلْ نابودی او باشد (البته چنین ایدهای در فیلمهای کراننبرگ بیسابقه نیست و پیشتر نمونهی آن را در صحنهی پایانی فیلم مگس هم شاهد بودیم).
جمعبندی نقد فیلم Crimes of the Future
همانطور که انتظار میرفت، فیلم جنایتهای آینده پر از ایدههایی است که طرفداران کراننبرگ را به یاد شاخصترین آثار این کارگردان میاندازد. آثاری که عمدتا مربوط به دورهی اول فیلمسازی او هستند. در نهایت نمیشود از بازی خوب بازیگران بهویژه ویگو مورتنسن و موسیقی خلسهآور هاوارد شور (یار همیشگی کراننبرگ) حرفی نزد. امیدوارم که جنایتهای آینده آخرین فیلم استاد نباشد که بدجور مشتاق تماشای فیلم بعدیاش هستم.
نظر شما دربارهی این فیلم چیست؟ آیا فکر میکنید که در به تصویر کشیدن ایدههای فلسفی خود موفق بوده است؟ برای ما بنویسید.