Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

جیمز کان – از پدرخوانده تا سارق: ۱۱ فیلم مهم بازیگر فقید که باید حتما ببینید

y
0

بازیگر افسانه‌ای، جیمز کان چهارشنبه 6ام جولای در سن 82 سالگی درگذشت. او نیرویی پر بازده و خستگی‌ناپذیر بود که از اوایل دهه 60 میلادی تا به حال در فیلم‌ها به ایفای نقش پرداخت. افتخارات او بسیار است. او نامزد چندین گلدن گلوب، اسکار و امی شد و ستاره‌ای در پیاده‌رو مشاهیر هالیوود دارد. در تعدادی از بزرگ‌ترین فیلم‌هایی حضور داشت که تا به حال ساخته شده‌اند. کان هرگز در تسلط بر صحنه ناموفق نبود. در این جا به معرفی برخی از بهترین آثار جیمز کان می‌پردازیم:

آلن بوردیلیون تراهرن معروف به می‌سی‌سی‌پی در El Dorado (1961)

یکی از اولین نقش‌های مورد توجه او در وسترن هاوارد هاکس در کنار جان وین و رابرت میچوم بود. کان نقش تفنگ‌داری را بازی می‌کند که بعد از به قتل رسیدن پدر ناتنی‌اش به دنبال انتقام است. کان در ادامه به کول ثورنتون با بازی جان وین می‌پیوندد بعد از اینکه ثورنتون او را از مرگ نجات می‌دهد. با این که فیلم بهترین نمایانگر توانایی‌های بازیگری رو به رشد کان نبود، اما او را در کنار سه وزنه سنگین هالیوود قرار داد و توجه‌ها را به سمتش جلب کرد. بیشتر سکانس‌هایش با جان وین مشترک بود، جان وینی که مشهورترین بازیگر در تمام دنیا بود. از این بهتر نمی‌توانست باشد.

برایان پیکولو در Brian’s Song (1971)

این فیلم تلویزیونی، که ابتدا به عنوان فیلم برتر هفته در شبکه ABC منتشر شد، فیلمی است که اشکتان را در می‌آورد. این فیلم بر اساس داستان واقعی دوستی بین ستاره تیم فوتبال آمریکایی شیکاگو برز یعنی گیل سیرز (بیلی دی ویلیامز) و هم‌تیمیش برایان پیکولو است. تماشاگران با دیدن بازی اندوهناک کان به عنوان مردی مبتلا به سرطان که در اوج زندگیش در حال مرگ است عاشق او می‌شوند. آهنگ برایان یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های تلویزیونی و فیلم‌های ورزشی است که تا به حال ساخته شده است، و فیلمی بود که به مردان این حس را القا کرد که گریه کردن عیبی ندارد.

سانی کورلئونه در The Godfather (1972) 

با بازی نقش پسر ویتو کورلئونه‌ی مارلون براندو و برادر مایکلِ ال پاچینو، بی‌شک این نقش بزرگ‌ترین نقش کارنامه کان است. در ادامه او برای عملکردش به عنوان سانی خشمگین و خشن نامزد جایزه اسکار شد. در حالی که مایکل آرام و در کنترل احساساتش است، ما از هم پاشیدن و از کنترل خارج بودن سانی را می‌بینیم. همین موضوع در ادامه سبب یکی از دردآورترین و ماندگارترین صحنه‌های مرگ می‌شود که در آن سانی توسط چندین گنگستر به وحشتناک‌ترین حالت ممکن به گلوله بسته می‌شود. با این که شاید این سرانجامی درخور برای این شخصیت خبیث و تندخویی باشد، بازی کان باعث می‌شود آرزو کنیم ای‌کاش کشته نمی‌شد.

جان بگز جونیور در Cinderella Liberty (1973)

این داستان عاشقانه تلخ با بازی جیمز کان و مارشا میسن در پس انتشار نامزد چندین اسکار و گلدن گلوب می‌شود. در این جا کان نقش ملوانی را بازی می‌کند که با جواز سیندرلا لیبرتی می‌تواند پایگاهش را ترک کند، منوط به این که تا نیمه‌شب به پایگاه باز گردد. در این هنگام او در یک بار با فاحشه‌ای ملاقات می‌کند و با او دوست می‌شود. این زن پسری دونژادی دارد که معمولا او را در خانه تنها می‌گذارد. بگز با این پسر اخت می‌گیرد در حالی که به آرامی به مادرش علاقه‌مند می‌شود. این مثل داستان Pretty Women نیست. چیزی که این جا می‌بینیم داستانی تاریک‌تر است، اما دیدن کان در تعامل و تبدیل شدن به یک پدر جایگزین برای این پسر جوان که منتهی به پایانی خوش برای هردویشان می‌شود لذت‌بخش است.

اکسل فرید در The Gambler (1974)

در این جا کان نقش یک استاد زبان انگلیسی در نیویورک را بازی می‌کند که اعتیاد به قمار دارد و با جماعت نادرستی رفت و آمد دارد. این داستانی درباره رستگاری نیست، بلکه یک مطالعه شخصیت است. ما در بهت و ترس اکسل فرید را به تماشا می‌نشینیم که اعتیادش در حال وخیم‌تر شدن است و برای او مشکلات بیشتری درست می‌کند. تا پایان فیلم او کاملا تغییر پیدا کرده است. پس از این که یک فاحشه به او حمله می‌کند و با چاقو او را زخمی می‌کند، فرید صرفا به زخم‌هایش خیره می‌شود و لبخند می‌زند. حالا این اکسل فرید است و این واقعیت غیر قابل تغییر است. رابرت دنیرو اولین انتخاب برای این نقش بود اما کارگردان فیلم بر انتخاب جیمز کان پافشاری کرد. انتخاب او درست بود.

جاناتان ای. در Rollerball (1975)


این فیلم علمیتخیلی تبدیل به فیلمی شد که طرفداران متعصب خاص خودش را دارد. در این جا ما به 43 سال در آینده و به سال 2018ای تخیلی منتقل می‌شویم. کشورها دیگر بی‌اهمیتند و این شرکت‌های بزرگ هستند که ما به عضویتشان در می‌آییم و بازی به شدت خطرناک رولربال تبدیل به محبوب‌ترین ورزش شده است. کان نقش کاپیتان یک تیم رولربال را بازی می‌کند. روسای شرکتیش قصد کشتن او را دارند. غرق در ناامیدی، این فیلم کنایه‌ایست که به خون‌خواری انسان و این که چگونه شرکت‌های بزرگ در حال فتح دنیا هستند اشاره دارد. سکانس‌های رولربال دلهره‌آور هستند و جاناتان ای. جیمز کان سر تسلیم فرود نمی‌آورد.

بیلی رز در Funny Lady (1975)

در دنباله موزیکال فیلم همیشه محبوب Funny Girl (1968)، کان نقش همسر دوم فنی برایس با بازی باربارا استرایسند را بازی می‌کند. با این که فیلم به اندازه نسخه قبلی موفق نبود، و محصول نهایی آشفته بازاری از اضافه‌کاریست، بازی جیمز کان در این فیلم می‌درخشد و نامزدی گلدن گلوب را برای او به ارمغان می‌آورد. او و استراسیند در کنار هم فیلم را نجات می‌دهند. کان بار دیگر رابرت دنیرو را در کنار برادرش در پدرخوانده یعنی ال پاچینو برای به دست آوردن این نقش شکست می‌دهد و ثابت می‌کند نه تنها به اندازه این افسانه‌ها بازیگری بااستعداد است بلکه به همان اندازه هم در بازار بازیگری خریدار دارد.

گروهبان دوم ادی دوهان در A Bridge Too Far (1977)

ریچارد اتنبرو این حماسه جنگ جهانی دوم که حمله متفقین به هلند اشغال شده توسط نازی‌ها را بازگو می‌کند کارگردانی کرد. این فیلم شامل گروهی از بزرگ‌ترین ستارگان مثل شان کانری، مایکل کین، جین هکمن، انتونی هاپکینز و رابرت ردفورد است. کان در نقش گروهبان دوم با آن‌ها برابری می‌کند. در فیلمی که نقش‌های دیالوگ‌دار بسیاری دارد، گم شدن در این مخلوط آسان است. اما دهه‌ها بعد این بازی کان در نقش ادی دوهان است که بیشتر از بقیه به خاطر مانده است. مخصوصا سکانسی که او دکتری را به زور اسلحه وادار به جراحی روی یک سروان زخمی می‌کند.

فرانک در Thief (1981)

اولین فیلم مایکل مان یکی از بهترین‌های جیمز کان است. در این جا او نقش مردی به نام فرانک را بازی می‌کند که یک دزد گاوصندوق حرفه‌ایست و می‌خواهد گذشته پر از جنایتش را پشت سر بگذارد. به دنبال کلیشه «آخرین خلاف قبل از سر به راه شدن»، همه چیز به بیراهه کشیده می‌شود، به غیر از خود فیلم. این فیلم یک جنایی دلهره‌آور بی نظیر است که نام مان را بر سر زبان‌ها انداخت و نشان داد چرا کان یکی از بهترین بازیگران این حرفه است. آن باحال بودن که او همیشه بخاطرش معروف بود این جا به طور کامل به نمایش گذاشته می‌شود. جایی که کان مونولوگی طولانی و یک کلاس بازیگری با یکی از لحظات موردعلاقه‌اش در کارنامه‌اش به نمایش می‌گذارد.

پال شلدون در Misery (1990)

راب راینر این کابوس پر تعلیق را بر اساس رمان استفن کینگ درباره طرفداری دیوانه که نویسنده موردعلاقه‌اش را می‌دزدد کارگردانی کرده است. کتی بیتز برای نقش این طرفدار دیوانه اسکار بهترین بازیگر زن را با خود به خانه برد در حالی که جیمز کان به عنوان پل شلدون، نویسنده دزدیده شده، بهترین زر ورق عملکرد اوست. بخش زیادی از فیلم شبیه یک اجرای تئاتر است. بیتز و کان با یک‌دیگر دیالوگ‌های رفت و برگشتی هوش‌مندانه‌ای را به نمایش می‌گذارند که مبارزه شلدون برای حفظ جانش را نشان می‌دهد در حالی که تلاش می‌کند به آرامی زندان‌بانش را خام کند. فریادهای کان باعث می‌شود صحنه معروف پتک را در اعماق روحتان حس کنید.

والتر هابز در Elf (2003)

مخاطبان امروزی بیشتر کان را در این فیلم کریسمسی کلاسیک امروزی به یاد دارند. کان نقش مردی نرمال را در مقابل اِلف بی‌قید و بند ویل فرل به عنوان پدری که تازه از وجود فرزندی به نام بادی اِلفه آگاه شده است بازی می‌کند. مسخره‌بازی‌های فرل سر صحنه کان را اذیت می‌کرد و این تنش در فیلم کاملا مشهود است و به نفع فیلم کار می‌کند. کان نقش مردی ترش‌رو و بدخلق را به بهترین روشی که می‌تواند بازی می‌کند. تماشاگران به تماشای مردی می‌نشینند که به آرامی با این واقعیت که پدر فرزندیست که نمی‌دانسته وجود دارد کنار می‌آید. حالا این بماند که آن فرزند الفی به شدت عجیب و غریب از قطب شمال است و هنوز داستانی دلگرم‌کننده وجود دارد که در آن والتر یاد می‌گیرد فرزندش را بپذیرد و او را به خاطر همان چیزی که هست دوست بدارد.

منبع collider

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.