در طول تاریخ، فرمانروایان قدرتمند و ظالمی بر مردم جهان حکومت کردهاند. از این رو، هنرمندان بزرگی به سراغ زندگی این حکام ستمگر رفته و آثار سینمایی و ادبی فراوانی ساختهاند تا رنجهای بیشمار مردم را در دوران فرمانروایی آنها نشان دهند. بدیهی است که داستان ظهور و سقوط این خودکامگان و ظلمی که بر ملتها روا داشتهاند، میتواند بسیار آموزنده و عبرتانگیز باشد. با ده فیلم برتر دربارهی حاکمان خودکامه همراه گیمنیوز باشید.
فیلمهایی که با چنین موضوعاتی سر و کار دارند، از این جهت بسیار جذاب هستند که تنها به گوشهای از شخصیت سلاطین مستبد نمیپردازند. این فیلمها، هم وحشیگری و هم انسانیت قابل ارتباط آنها را به تصویر میکشند و به چشماندازی وسیع و همهجانبه از زندگی ایشان دست مییابند. در فهرستی که ما برای شما تدارک دیدهایم، فیلمهایی مربوط به زندگی حاکمان خودکامه از سراسر جهان و از تمام دورههای زمانی به چشم میخورد. علاوه بر این، فهرست مذکور شامل فیلمهایی است که موضوعات متعددی را در بر میگیرند. مانند بربریت و خودپسندی فرمانروایان و همچنین ترس و احترامی که سرسپردگان آنها از خود نشان میدهند.
بیشتر این فیلمها با توجه به رخدادهای تاریخی و مبتنی بر واقعیت ساخته شدهاند. برخی هم راه دیگری را پیموده و سعی در دفاع از ظالمان داشتهاند، مانند پیروزی اراده. اما چنین فیلمهایی نیز به همان اندازه ارزشمند هستند. زیرا دانش ما را دربارهی حکومتهای ستمگر تاریخ، افزایش میدهند. با 10 فیلم برتر دربارهی حاکمان خودکامه آشنا شوید.
Quo Vadis
سال ساخت: 1951
این فیلم مروین لیروی، کارگردان آمریکایی، یکی از بزرگترین و دقیقترین حماسههای تاریخی در هالیوود کلاسیک است. فیلم Quo Vadis به لحاظ تجاری و انتقادی بسیار موفق بود. زیرا علاوه بر این که پرفروشترین فیلم سال 1951 بود، توانست در جشنوارههای اسکار و گلدن گلوب نیز نامزد جوایزی بشود.
خط داستانی فیلم در روم باستان و در اواخر امپراتوری دودمان ژولیو-کلودین تحت سلطنت نرون اتفاق میافتد. داستان اصلی مربوط به مارکوس وینیسیوس با بازی رابرت تیلور است. این کنسول رومی، عاشق یک اسیر مسیحی با بازی دبورا کر میشود و عشق او به این اسیر مسیحی به برخی درگیریهای ایدئولوژیک دامن میزند.
اگرچه تیلور و کر بازیگران اصلی هستند، این بازی پیتر اوستینوف در نقش نرون است که نمایش را میدزدد. نرون پادشاه متکبر و وحشی امپراتوری روم بود که رعایا به او مقام الوهیت داده بودند. شخصیت خداگونهی او موجب شد که اعمالی مضحک از او سر بزند. مانند سوزاندن رم به دلیل مقصر دانستن مسیحیان.
عملکرد اوستینوف کاملا متقاعدکننده و ترسناک است. زیرا شخصیت این امپراتور بدنام و اقدامات وحشیانهی او را بهخوبی نشان میدهد. علاوه بر این که فیلم Quo Vadis اثری تماشایی از دوران هالیوود کلاسیک است، نقشآفرینی تاثیرگذار اوستینوف نیز یکی از زندهترین و ماندگارترین نقشآفرینیها در فیلمهای تاریخی به شمار میرود.
The Devil’s Double
سال ساخت: 2011
این فیلم به تجربههای عجیب لطیف یحیی در زمانی که بدل عدی صدام حسین (فرزند ارشد صدام حسین) بود، میپردازد. صدام حسین دیکتاتوری معروف است که در دهههای 80 و 90 میلادی، رییسجمهور عراق بود. پسر او، عدی، یکی از منفورترین شخصیتهای حزب بعث بود که ریاست سازمان فداییان صدام را نیز برعهده داشت.
دومنیک کوپر، هم در نقش عدی و هم در نقش لطیف یحیی بازی کرده است. این دو نقش بسیار با هم متفاوت هستند. لطیف سربازی احساساتی و ترسو، و عدی یک جوان سادیست و بیرحم است. نهایتا لطیف از ظلم و قساوت عدی به ستوه میآید و به کشور اتریش میگریزد. اما فرار او منجر به یک درگیری خشونتآمیز و خونین میشود.
به رغم آن که دو شخصیت اصلی ظاهر یکسانی دارند، تفاوتهای چشمگیری در منش و اخلاق آنها قابل مشاهده است. عدی نمایانگر چیزی است که لطیف میتوانست به آن تبدیل شود، اگر در موقعیتی مشابه بزرگ شده بود.
اگرچه عدی از نظر سیاسی حاکم کشور نیست، اما نشان میدهد که چگونه قدرت افراد باعث انحطاط اخلاقی آنها میشود. عدم همدردی او با دیگران در مواقعی کاملا وحشتناک است. مانند زمانی که دختران را میرباید و بیرحمانه به قتل میرساند. برخلاف عدی، صدام حسین (با بازی فیلیپ کواست) در این فیلم حضور مهم و برجستهای ندارد. با وجود این، به همان اندازه ظالم و سنگدل نشان داده میشود.
فیلم در انتها وارد ژانر اکشن میشود، اما همچنان به هدف اصلیاش یعنی نمایش زندگی یک روانپریش پایبند میماند. همچنین در مقایسه با دیگر فیلمهای این فهرست، ارتباط بیشتری به زمانهی ما دارد و نظر مخاطبانی را که در زمان صدام حسین زنده بودند جلب خواهد کرد. اگر از اشتباهات تاریخی فیلم بگذریم، بدل شیطان قطعا یک فیلم هیجانانگیز و قدرتمند دربارهی تاریخ معاصر است.
Mongol
سال ساخت: 2007
این فیلم روسی، سرگذشت چنگیزخان مغول را از دوران کودکی تا ظهور او به عنوان یک رهبر نظامی روایت میکند. داستان چنگیزخان (که نام دیگرش تموجین است) با نمایش تعدادی فلاشبک روایت میشود و لحظات مهمی را در مسیر رسیدن او به قدرت نشان میدهد. تموجین پس از یک مکاشفهی معنوی که باعث خودیابی او میشود، ارتشی میسازد تا ارزشهای فلسفی خود را گسترش دهد و دشمناناش را که قبلا به او آسیب رسانده بودند، در هم بشکند.
امپراتوری چنگیزخان به دلیل فقدان دولت و زیرساختها و همچنین انگیزههای متفاوتی که او از رهبری داشت، بسیار گسترده بود. چنگیز از تمام حاکمان خودکامه مخوفتر بود. این پادشاه مستبد هر روستا یا قطعه زمینی را که میتوانست پیدا کند، ویران میکرد. علاوه بر این، او بیش از هر دیکتاتور دیگری مردم را به قتل رساند. البته این فیلم ادعا میکند که انگیزههای چنگیزخان روانی و شیطانی نبودند، بلکه اصولی و فکرشده دست به جنایت و کشتار میزد.
فیلم مغول یک اثر حماسی-تاریخی زیبا با فیلمبرداری و بازیهای عالی است که زندگی مردم هزارهی پیش در دشتهای مغولستان را به تصویر میکشد. حکومت بزرگترین جنگسالار مغول که پر از خشونتهای مهیج و خونین است، با کارگردانی سرگئی بودروف تبدیل به فیلمی جذاب و در عین حال آموزنده شده است.
The Last King of Scotland
سال ساخت: 2006
آخرین پادشاه اسکاتلند داستان عیدی امین، رییسجمهور بیرحم اوگاندا در قرن بیستم، را از نگاه پزشک شخصی او دکتر نیکلاس گریگان روایت میکند. در این فیلم که بر اساس رمان نسبتا تاریخی گیلز فودن ساخته شده است، فارست ویتاکر در نقش عیدی امین و جیمز مکآووی در نقش گریگان بازی میکند.
گریگان ابتدا به دلیل اعتقاد واقعیاش به رهبر اوگاندا به نیروهای عیدی امین میپیوندد. اما خیلی زود متوجه میشود که اقدامات امین بهشدت بدخواهانه است. اوضاع زمانی پیچیدهتر میشود که گریگان با یکی از همسران امین رابطه برقرار میکند. وقتی گریگان درمییابد که امین به او اجازهی خروج از کشور را نداده است، به فکر فرار میافتد.
بازی خیرهکننده و شرورانهی ویتاکر در نقش یک مستبد سادیست و قاتل، محور اصلی فیلم است. او چنان در نقش شخصیتی بدنام فرومیرود که مو بر تن بیننده سیخ میشود. پس از بازی در این فیلم بود که ویتاکر موفق شد جایزهی اسکار بهترین نقش اول مرد و چندین جایزهی دیگر را به دست آورد.
اگرچه شخصیت گریگان تخیلی است، ولی روایت داستان از نگاه او موجب شده است که شوک حاصل از جنایات وحشتناک امین بیشتر شود. از این رو هرچند که فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته نشده، اما به طور موثری توانسته است که ماهیت رعبانگیز سلطنت امین را نمایش دهد.
Napoléon
سال ساخت: 1927
آبل گانس، استاد سینمای صامت، کارگردان این فیلم حماسی و تاریخی است. گانس در این فیلم تقریبا چهار ساعته که یکی از جاهطلبانهترین و انقلابیترین فیلمهای عصر صامت است، داستان به قدرت رسیدن رهبر بزرگ فرانسه را روایت کرده: ناپلئون بناپارت. او که شخصیتی بیبدیل در تاریخ اروپا به شمار میرود، نخستین بار در کودکی و هنگام مبارزه با گلولهی برفی به شگفتیهای جنگ پی میبرد. سپس با بالا رفتن در صفوف نیروهای فرانسوی، شهرت خود را از درخشش و حرفهای بودناش در میدان جنگ کسب میکند.
ناپلئون فیلمی دربارهی یک دیکتاتور است که از بد جلوه دادن موضوع اجتناب میکند، و همین ویژگی است که آن را متمایز با سایر فیلمهای این فهرست کرده است. این فیلمْ زندگی ناپلئون را صرفا از دیدگاه مثبت و او را به عنوان ژنرالی متفکر، منصف و نابغه نشان میدهد. جالب است بدانید ناپلئون نخستین فیلم از شش فیلمی است که قرار بود توسط آبل گانس ساخته شوند. متاسفانه سایر فیلمها به دلیل هزینههای زیاد فیلم اصلی کنار گذاشته شدند.
دلیل اصلی ماندگار شدن فیلم ناپلئون به دلیل تکنیکهای جدید و پیشگامانهی آن است که بسیار حائز اهمیت هستند. در این فیلم، پیشرفتهای عمدهای در حوزهی تدوین رخ داده که برشهای سریع و برهمنمایی تصاویر (Superimposition) از آن جملهاند. بر این اساس، ناپلئون شاهکاری از دوران صامت است که پرترهای عظیم و باشکوه از امپراتور بزرگ فرانسه ارائه میکند.
I, Claudius
سال ساخت: 1976
این مینیسریال که توسط هربرت وایز و در سال 1976 ساخته شده است، دربارهی ظهور و سلطنت امپراتور کلودیوس با بازی درک ژاکوبی است. کلودیوس چهارمین امپراتور روم از دودمان ژولیو-کلودین بود که پس از برادرزادهی ستمگر و دیوانهاش کالیگولا بر تخت نشست. او در نهایت به دلیل طمع پسرخواندهاش نرون که میخواست خودش قدرتمند شود، سقوط کرد.
اگرچه I Claudius در میان سریالهای تاریخی چندان که شایستهی آن است شناخته شده نیست، ولی قطعا یکی از جذابترین و کاملترین آثاری است که به مفهوم دیکتاتوری در دستگاه حاکمان خودکامه پرداختهاند. این سریال در طول بیش از ده ساعت میکوشد تا زندگی و سلطنت مشهورترین و بدنامترین پادشاهان رم را نمایش دهد. حتی کلودیوس، این پادشاه خوش نیت، نیز گاهی منافع خود را مهمتر از منافع مردم میداند و به همین دلیل اعمالی خودخواهانه از او سر میزند.
این مجموعهی تلویزیونی بیش از هر فیلم دیگری که در فهرست ما وجود دارد، آسیبی را که اقتدار کامل یک حاکم خودکامه میتواند به تمدنهای انسانی وارد کند نشان میدهد. بیشک I Claudius یکی از بزرگترین و عمیقترین آثار نمایشی دربارهی روم باستان است. چراکه بهخوبی مفهوم استبداد را میکاود و تصویری خارقالعاده از آن به دست میدهد.
Triumph of the Will
سال ساخت: 1935
پیروزی اراده شاید پرآوازهترین و موفقترین فیلم تبلیغاتی تاریخ سینما باشد. این مستند پیشرو، تصاویر ملیگرایانه و قدرتمند زیادی را در خودش جای داده است. موفقیت جهانی پیروزی اراده موجب شد که لنی ریفنشتال، کارگردان فیلم، به عنوان نخستین کارگردان بزرگ زن در تاریخ سینما شناخته شود.
در این فیلم، هیتلر به عنوان مردی مقتدر و رهبری بزرگ معرفی میشود. پیروزی اراده با گنجاندن بسیاری از سخنرانیهای رهبران نازی مانند هیتلر و گوبلز در کنار فیلمهایی از جمعیت عظیم طرفداران آنها، قصد تبلیغ حزب نازی را دارد. البته این فیلم نه به خاطر مضمون و پیاماش بلکه به خاطر مهارت فنی کارگرداناش ماندگار شده است. گفته میشود دلیل انتخاب ریفنشتال برای کارگردانی این فیلم، عدم آگاهی او از سیاست بود تا به جای پرداختن به آنچه در نگاه مردم مهمتر تلقی میشود، فیلمی دقیق از نظر زیباییشناسی بسازد. تصور نازیها این بود که چنین فیلمی، ارتباط بهتری با تودهها برقرار خواهد کرد و طرفداران بیشتری به دست میآورد.
در حالی که اکثر فیلمهای این فهرست به شهرت سوژههای خود حمله میکنند، پیروزی اراده یک استثنای شگفتانگیز است. زیرا به جای آن که هیتلر را به عنوان شخصیتی منفور و سنگدل به تصویر بکشد، به تماشاگران اجازه میدهد ببینند که هیتلر چگونه توانست اذهان مردم را با خودش همسو کند. در این فیلم، کاریزما و روشهای تجمع نازیها به بهترین شکل وارد قاب سینما شده است و حمایت گستردهی آنها از هیتلر را قابل درک میکند. بنابراین اگر از ذات پروپاگاندای فیلم چشمپوشی کنیم، درمییابیم که پیروزی اراده یک دستاورد انکارناپذیر در تاریخ سینما و اثری مهم و ماندگار است.
The Great Dictator
سال ساخت: 1940
این فیلم طنز، خندهدار و احساسی که موفقترین فیلم ناطق چارلی چاپلین است، هیتلر و رژیم جنگ طلب او را به زیبایی هر چه تمامتر هجو میکند. چاپلین در نقش دو شخصیت اصلی فیلم بازی کرده و کارگردانی و نویسندگی آن نیز بر عهدهی خودش بوده است. او نقش آدنوید هینکل، حاکم کشور تامانیا، را بازی کرده که آشکارا نمایندهی هیتلر و امپراتوری تحت سلطهی اوست. شخصیت دیگر فیلم آرایشگری یهودی است که شباهت زیادی به هینکل دارد.
این فیلم داستان را به طور مساوی بین دو شخصیت تقسیم میکند و همچنین تصویری غمانگیز و تاثیرگذار از زندگی دشوار یهودیان ارایه میکند. دیکتاتور بزرگ علاوه بر هینکل، دیکتاتور دیگری به نام بنزینو ناپولینی (نمایندهی بنیتو موسولینی) را نیز به سخره میگیرد. از افتخارات دیکتاتور بزرگ میتوان به نامزدی در پنج شاخه از جشنوارهی اسکار بهویژه در بخش بهترین فیلم و بهترین فیلمنامهی غیراقتباسی اشاره کرد.
رمز موفقیت فیلم این است که همواره طنز زیادی در موضوع تاریک خود پیدا میکند و در عین حال جدیت موضوع را فراموش نمیکند. چاپلین با قرار دادن خودش در نقش هینکل و آرایشگر یهودی میکوشد این دو شخصیت را با هم مقایسه کند و مستقیما تفاوتهای شخصیتی آنها را آشکار سازد. بنابراین فیلم موفق میشود که با رویکردی انسانی، سیاست خشونتآمیز نازیها و به طور کلی اعمال جنایتکارانهی تمام حاکمان خودکامه را محکوم کند.
Downfall
سال ساخت: 2004
فیلم سقوط یکی از بحثبرانگیزترین پرترهها دربارهی حاکمان خودکامه است. موفقیت فیلم به این دلیل است که اگرچه زندگی بدنامترین ظالم تمام دوران را به تصویر میکشد، اما به وجوه انسانی این شخصیت نیز تاکید زیادی میکند. دلیل دیگر، بازی برونو گانز در نقش هیتلر است که بهشدت چشمگیر و بهیادماندنی است.
داستان که در ده روز آخر زندگی هیتلر و رژیم نازی اتفاق میافتد، تجزیه و فروپاشی حزب را با نزدیک شدن نیروهای متفقین به آنها نشان میدهد. در همین ده روز پایانی است که هیتلر کنترل خود را از دست میدهد، زیرا برخی از یاراناش او را برای سازش با دشمن ترک میکنند. علاوه بر این، فیلم احساسات متناقضی را نمایش میدهد که بسیاری از دوستان و متحدان نزدیک هیتلر دربارهی تصمیمات نهایی او و سرنوشت خود احساس کردند.
بحث و جدل زیادی پیرامون این فیلم وجود داشته است. برخی فکر میکردند که این فیلم هیتلر را تجلیل میکند یا بهنوعی سعی میکند اقدامات او را توجیه کند. اما این نظر درستی نیست. زیرا فیلم سقوط به ضعفها و وجوه آسیبپذیر شخصیت هیتلر میپردازد، و این به معنای تمجید از هیتلر یا توجیه اقدامات او نیست. این موضوع حاکی از آن است که فیلم سقوط یکی از قدرتمندترین و جالبترین بازنماییها از شخصیت هیتلر به شمار میرود.
Ivan the Terrible
سال ساخت: 1944 و 1958
فیلم ایوان مخوف آخرین فیلم پیشنهادی ما دربارهی حاکمان خودکامه است. این فیلم شاهکاری بیبدیل است که دربارهی ایوان واسیلیویچ (ایوان مخوف)، تزار قدرتمند و سازشناپذیر روسیه، و توسط سرگئی آیزنشتاین ساخته شده. آیزنشتاین، کارگردان نابغه و مبتکر شوروی بود که همچنان پرآوازهترین فیلمساز تاریخ سینمای شوروی است.
این فیلم از تاجگذاری ایوان به عنوان تزار شروع میشود و تا ریشهکن شدن همهی دشمناناش به دست او ادامه مییابد. در این فیلم، افزایش قدرت و بیرحمی ایوان در رویارویی با دشمنان داخلی و خارجیاش بهخوبی قابل مشاهده است. با وجود این، فیلم هرگز ایوان را به خاطر اقداماتاش محکوم نمیکند. زیرا شیوهی مملکتداری او برای موفقیت خودش و روسیه ضروری بوده است.
این فیلم به سفارش ژوزف استالین (که ایوان را بت خود میدانست) ساخته شد. قرار بود قسمت سومی نیز داشته باشد که پایان ایوان را نشان دهد، اما اعتراض استالین به قسمت دوم باعث توقف تولید پروژه شد. این اتفاق همچنین اکران فیلم دوم را تا زمان مرگ استالین به تاخیر انداخت. متاسفانه در این زمان، آیزنشتاین مرده بود و امکان ساخت قسمت سوم وجود نداشت. اما همین دو قسمت ایوان مخوف نیز بهتنهایی شاهکاری باعظمت در تاریخ سینما و از بهترین آثار آیزنشتاین هستند.
مقالهی 10 فیلم برتر دربارهی حاکمان خودکامه به پایان رسید. نظر شما دربارهی فیلمهای این فهرست چیست؟ لطفا برای ما بنویسید.
به امید آزادی.