«رگ خواب» یکی از سه فیلم کاندید شده برای شرکت در اسکار است که نمایندگی ایران را بر عهده دارد؛ به همین بهانه به بررسی این فیلم میپردازیم.
«حمید نعمت الله» تجربه هایی در کارنامه خود دارد که چندان با سبک و سیاق فیلم سازی او سازگار نیست اما رگ خواب را میتوان بازگشت او به زبان سینمایی خودش دانست. نعمت الله فعالیت سینمایی اش را با دستیاری مسعود کیمیایی آغاز نمود و چند سال بعد با فیلم « بوتیک » اولین اثر بلند سینمایی خود را کارگردانی نمود که تحسین منتقدان را به همراه داشت. در سالهای بعد او با فیلمهای « آرایش غلیظ » و « بی پولی » جای پای خود را در سینمای ایران مستحکم کرد.
رگ خواب داستان یک زن است. زنی تنها که در زندگی زناشویی خود شکست خورده و طرد شده است. «مینا» کسی را جز پدرش ندارد و به تنهایی با مشکلات زندگی خود دست و پنجه نرم میکند. در گیر و دار این زندگی آشفته و در جستجوی کاری برای سامان دادن به زندگی اش با «کامران» آشنا میشود و این آشنایی مسیر جدیدی در زندگی او ایجاد میکند.
«رگ خواب » در ایجاد دنیایی قابل لمس از زنی که احساسات پررنگی دارد و به واسطه آن لحظات تلخ و شیرینی را تجربه می کند، قابل ستایش است. حمید نعمت الله در چهارمین ساخته سینمایی خود به خوبی توانسته شکل و شمایل زن امروزی را بدون توجه به مفاهیم فمینییستی یا حمایت گرایانه، ترسیم نماید. زنی که به تازگی از یک رابطهی ویران خارج شده و دچار خلاء احساسی در زندگی شده و به همین دلیل در مواجه با کامران ، احساساتش را بیپروا و بدون کنترل بکار میگیرد. نعمت الله به خوبی مخاطب را به عاشقانه میانه کامران و مینا وارد میکند و به او اجازه میدهد با جزئیات کامل روند این حس دیوانهوار در درون مینا را لمس نماید.
رگ خواب به زیبایی مخاطب را وارد جهان تو در تو و رنگارنگ زنی میکند که نمونهی آشنای یک زن ایرانی است. روایت اولشخص و لحن و بیان بیپیرایه ی قهرمان فیلم، مینا، سریعتر و عمیقتر از معمول سینما ایران احساسات تماشاگر را برمیانگیزد و صداقت و گهگاه سادهلوحی او صمیمیتی میان فیلم و تماشاگر برقرار میکند. تماشاگر به ناگاه خود را در جهان معلق میان خیال و حیات مینا و نامههای خیالیای که برای پدر سالها ندیده مینویسد، بازمییابد.
دو نیمه متفاوت روزهای مینا، با کامران و بدون او، دو نیمه متفاوت فیلم را هم رقم میزند. نیمه نخست فیلم، آشنایی مینا با کامران و روندی است که به دلباختگی او به کامران میانجامد. مسیر این آشنایی تا دلباختگی در نیمه نخست فیلم با مهارت تمام در فیلمنامه و اجرا همراه شده است و به یک چهل دقیقه لذتبخش در فیلم منجر میشود اما فصل بازگشت کامران از سفر و آوردن «تئودور» به خانه لحظه برگشتن ورق در زندگی مینا است اما بازگشت کامران از سفر و ماجرای خندیدن او و دستیارش به مینا از جذابترین سکانسهای فیلم است. حس تحقیر و ترحمی که مینا در آن لحظه تجربه میکند، عینا به مخاطب منقل میشود و مخاطب دوست دارد هرچه زودتر سکانس به پایان برسد، چون همراه او زجر میکشد و تحقیر میشود.
«رگ خواب » پس از گذشت از نیمه داستان و تجربه سراشیبی عشق مینا، دچار بی رمقی شده و طراوت نیمه ابتدایی و عاشقانه منحصر به فرد ابتدای فیلم را از دست می دهد. فیلم به وضوح پس از تبدیل شدن به ملودرام دچار افول میشود که البته این ضعف با مقایسه با نیمه ابتدایی فیلم شکل میگیرد. در واقع مخاطب که در نیمه ابتدایی شاهد یک عاشقانه جذاب میان کامران و مینا بوده و با تمام وجود آن را حس کرده، در نیمه دوم و زمان فروکش کردن زبانه آتش این عشق، نیاز دارد تا بتواند ویرانی مینا را با روایت منحصر به فرد دیگری از نعمت الله بر پرده سینما شاهد باشد اما این امر میسر نمیگردد و فیلم نمیتواند قدرت روایتش را با انسجام حفظ نماید؛ در عین حال که گسستگی قابل توجهی هم در روایت ایجاد نمیگردد.
دنیای لرزان و شکننده باورهای مینا از مردان عاشقپیشه که به خوبی در کامران تجلی مییابد با کلیشه دیدن او در ارتباط با یک زن دیگر در هم میشکند. فیلمنامه نویس سعی بر نشان دادن یک سلوک (سفر معنوی) برای مینا در نیمه دوم فیلم دارد و به نظر میرسد که از پس این کار هم بر آمده است. گربه که در ابتدا مورد نفرت مینا قرار میگیرد درسکانس تنهایی او در جاده، به تنها مونس و همدم او تبدیل شده است. شاید نمایش همین تضاد سیر و سلوک مینا در نیمه دوم فیلم در برابر دوران عاشقی پر التهاب او در نیمه اول آن، فیلم را تا حدودی دچار لحن دوگانهای کرده است که به آن اشاره شد.
برگ برندهی اصلی « رگ خواب » را باید لیلا حاتمی معرفی نمود که یکی از بهترین بازیهای دوران بازیگری اش را در این فیلم ارائه داده و از شکل و شمایل تقریباً مشابهی که در سالهای اخیر در حال تکرار آن در سینمای ایران بوده، تا حد زیادی دور شدهاست. حاتمی در « رگ خواب » به یکباره عاشقی دیوانه میگردد و در ادامه بابت این عشق هزینه پرداخت میکند تا ما در دو فصل، دو وجه متفاوت از شخصیت او را بر پرده سینما شاهد باشیم که نتیجهای دلنشین داشته و بازی متفاوتی از حاتمی رقم زدهاست. کوروش تهامی که زوج او در این فیلم است نیز بدون شک درخشانترین بازی دوران بازیگریاش را ارائه داده و اگرچه در مقابل حاتمی بهرحال حضور در سایه را تجربه کرده، اما بدون شک « رگ خواب » تجربه متفاوت و ماندگاری در کارنامه هنریاش محسوب خواهد شد.
موسیقی هم تهییج کننده است و هم کارکردی افزون برای همذات پنداری مخاطب با داستان فیلم دارد. موسیقی میتواند قلاب ارتباطی بیننده و فیلم باشد و در عین حال روایت را هم در پیشرفت کمک کند. در فیلم نعمت الله موسیقی دقیقا هر دو کارکرد را به بهترین شکل ایفا میکند. نمونههای پیش برنده روایت دو سکانس آموزش موسیقی در اتاق مجاور محل سکونت «مینا» است که متناسب با حال و هوای او قرار گرفته و در حرکت روایت عامل موثری است.
تجربهی دیدن رگ خواب بر پردهی سینما، لذتبخش است چون فارغ از هر چیز، تصاویر فیلم برای دیدهشدن بر روی پرده عریض ثبت شدهاند. تصویربرداری تحسین برانگیز فیلم در انتخاب لنزها و جای قرارگیری دوربین، به خوبی در خدمت ساختن لحظات بصری لذت بخش برای مخاطب است. روی هم رفته به نظر میرسد « رگ خواب » حمید نعمت الله تا انتهای سال بهترین ملودرام سینمای ایران باشد که بازیهای خوبی هم در آن دیده می شود و شایسته احترام میباشد.
دلم گرفت از این فیلم.واقعیت واقعیت تلخ رابطه های دختر پسرا