Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

نقد و بررسی فیلم Roma – شما هر آینه آیینه‌اید و من همه آه!

وقتی صحبت از فیلم بعدی کارگردانی مانند آلفونسو کوارون -که به طور پیاپی قدرت کارگردانی خود را اثبات کرده و موفق شده در ژانرهای گوناگون آثار برجسته­‌ای خلق کند؛ می‌شود، مخاطب پیش از مواجه با فیلم، از دیدن یک فیلم خوب مطمئن­ است. بنابراین در برخورد با اثر جدید کوارون یعنی Roma، سوال این نیست که فیلم خوب است یا بد، ضعیف است یا قوی، خوش ساخت است یا دست و پا شکسته، بلکه سوال این است که آیا فیلم به اندازه کافی خوب است؟ آیا می‌توان با قطعیت مهر شاهکار روی آن زد؟ آیا از دستاوردهای شگفت انگیزی که کوارون در فیلم­‌های پیشین­‌اش به آن‌ها دست یافته پا را فراتر می‌گذارد یا در جایگاهی پایین­‌تر از آن‌ها قرار می­‌گیرد؟ در ادامه با نقد و بررسی فیلم Roma با گیم‌نیوز همراه باشید.

این مشکلی­ است که همه‌ی کارگردان­‌های بزرگ دیر یا زود با آن مواجه می­‌شوند. وزن سنگین آثار موفق پیشین. برخی در برابر چنین فشاری محتاط و کم کار می­‌شوند، برخی سعی می­‌کنند با غرق کردن خود در خلق اثری جدید خود را از زیر فشار توقعات خارج کنند، برخی سعی به خروج از روند معمول­‌شان، ساخت فیلمی در ژانری جدید، محیطی جدید و زبانی جدید می­‌کنند و برخی به عقب برمی‌گردند و دوباره به سراغ ریشه­‌هایی که از آن سربرآورده‌اند می‌روند. روندی که کوارون در Roma در پیش می‌گیرد، ترکیبی از روش اول و آخر است. کوارون روما را پنج سال پس از پروژه سنگین «جاذبه» جلوی دوربین برده و روما در مقابل چنین اثری، در چشم مخاطب ساده و کم دردسر به نظر می­‌رسد. همچنین او با برگشت به شهر مادری­‌اش و با روایت قصه­­‌ای پر تشابه با کودکی خود، در حالی که مانند کارگردانی در شروع راه وظیفه نویسندگی، کارگردانی، تهیه کنندگی، تدوین و فیلمبرداری را به طور همزمان به عهده دارد، در برقراری تماس دوباره با ریشه­‌هایش تلاش می­‌کند.

روما قصه­‌ی خانواده‌ای از طبقه متوسط در اوایل دهه هفتاد میلادی در مکزیکوسیتی­ است. داستان حول محور یکی از دو خدمتکار سرخانه خانواده، کلئو، شکل می‌گیرد. پدر خانواده در یک جدایی تعجب برانگیز خانه را برای مدتی طولانی ترک می­‌کند و رفتار­های هیستریک مادر خانواده در غیبت او نشان از اتفاقی بزرگتر از یک سفر ساده دارد. در این میان کلئو با فرمین، که زندگی­‌اش حول محور هنرهای رزمی شکل گرفته، آشنا می­‌شود و خیلی زود متوجه می­‌شود که از او حامله شده­‌ است.

فرمین با خبردار شدن از این اتفاق فرار می­‌کند. کلئو با حمایت مادر خانواده تصمیم به نگه داشتن بچه­‌اش می­‌گیرد و با پیدا کردن دوباره فرمین، تلاش به حفظ او در روند تولد بچه می­‌کند که با رفتار خصمانه و تهدید آمیز فرمین همراه می­‌شود. در یک تصادف، هنگامی که کلئو با بچه­‌های خانواده به سینما می‌رود متوجه می­‌شود که پدر خانواده همچنان در شهر است و او و یکی از بچه­‌ها وی را با معشوقه­‌اش می­‌بینند.

شاید از اولین نمای فیلم، هر مخاطب پیگیر سینما متوجه برجستگی قابل توجه تصویری بشود. کوارون پس از سال­‌ها همکاری با یکی از بهترین فیلمبرداران تاریخ سینما، امانوئل لوبزکی، این بار خودش پست دوربین قرار گرفته و با تلسط و قدرت فراوان، هوش بصری خارق‌العاده­‌اش که باعث برجستگی آثار پیشین­ او شده بود را به نمایش می­‌گذارد. همانند قبل کارگردانی و میزانسن تماشایی آثار او، در این اثر نیز به وفور به چشم می­‌خورد که چشم ناپوشیدنی­‌ترین آن‌ها، صحنه حمله گروه نظامی به دانشجویان است.

کورارون، این پلان سکانس را با چنان چیره‌دستی به انجام رسانده که یکی از در خدمتِ‌فرم­‌ترین پلان سکانس­‌های سینما بر پرده رقم می­‌خورد و کمتر کسی متوجه پیوستگی طولانی حرکت دوربین می­‌شود، چرا که لحظه­‌ای نه دوربین و نه میزان‌سن سعی در خودنمایی نمی­‌کنند. تدوین کوارون نیز مانند فیلمبرداری­‌اش نرم و بی‌تکاپو جلوه می­‌کند، جادویی که تنها پس از شناخت عمیق و ساخت پیاپی آثار سطح بالا حاصل می­‌شود.

کوارون در بازی گرفتن از بازیگران گمنام­‌اش نیز مانند همیشه موفق­ است و نمایش آن­‌ها در مقابل دوربین آنقدر بی‌ایراد و روان پدیدار می­‌شود که کمتر لحظه­‌ای مخاطب متوجه می­‌شود که نگاهش به چند بازیگر دوخته شده است و نه به چند انسان واقعی که به تصادف جلوی دوربین سینما حاضر شده­‌اند.

روما درخشان­ است. فیلم یک مسترکلاس تکنیکی در تمام زمینه­‌ها محسوب می­‌شود و موفق به خلق سکانس­‌ها و قاب­های محشری می­‌شود که پیش از این کمتر فیلمی موفق به حفظ چنین کیفیتی از حیث دیداری و شنیداری در تمام مدت زمانِ خود شده است. با این حال، پس از تماشای فیلم، مخاطب با حس خلائی از سالن خارج می­‌شود. حس خلائی که تمام برجستگی­‌های هنری فیلم قادر به پر کردن آن نیست و این خلاء چیزی نیست جز حضور یک قلب تپنده در مرکز فیلم.

می­‌توان این ایراد را به پرداخت‌نشدگی شخصیت­‌های فرعی داستان ربط داد، می‌توان این ایراد را به چیرگی استایل بر سبک ربط داد، می‌توان گفت که ایراد فیلم از سکوت و مفعول واقع شدن شخصیت اصلی­ سرچشمه می­‌گیرد و همه این ایرادات می­‌توانند در جای خود درست بیان شده باشند، اما بارها فیلم­‌های زیادی علیرغم وجود این ایرادات و ایراداتی مضاعف و عمیق­‌تر، موفق به تأثیر گذاری شدید روی مخاطب شده­‌اند.

روما، خلاف آن‌که روایتی تقریبا زندگی‌نامه‌وار از کودکی خالق­‌اش است، کمتر از هر اثر دیگری از او، قلب و عاطفه خالق­‌اش را در بر دارد. شاید این‌که چیزی بخشی از زندگی ما را به خود صرف کرده، به این معنی نباشد که در آن حسی قابل انتقال وجود دارد؛ که بخش فعالی از آن فرد امروز را تشکیل می­‌دهد و حرفی واقعی از سازنده­‌اش را ابراز می­‌کند. این‌جا است که می­‌شود گفت «فرزندان آدم» آینه بهتری از کوارون و سینماست، و آه از بی‌ثمری این همه زیبایی دوست داشتنی روما.

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.