نقد و بررسی فیلم Birds of Prey – در دفاع از سرگرمی و سینمای ابتذال
هارلی کوئین حالا از یک شخصیت فرعی و کماهمیت در جهان دیسی که همواره در سایهی حضور جوکر تکامل پیدا میکرد به یک شخصیت محوری تبدیل شده و این مهم را مدیون سینما است. در شخصیت هارلی پتانسیلهای بسیاری وجود داشت که تا پیش از فیلم جوخه انتحاری کشف نشده بودند، اما پس از آن ظرفیتهای این شخصیت مشخص شدند و او صاحب فیلم مستقل خودش شد. در حالی که فیلم جوکر با کارگردانی شلخته و تصویرهای از همگسیختهای که وامدار آثار سینمایی دیگری بودند مورد توجه قرار گرفت، فیلم Birds of Prey که شاید یکی از بهترین اقتباسهای سینمایی از جهان و شخصیتهای دیسی است، چندان مورد توجه قرار نگرفته است، اما باید توجه داشت که این فیلم بسیار سرگرمکننده و جذاب است و به عنوان یک اثر هیجانانگیز و مبتذل (به معنای خوب کلمه) درخور توجه است. در ادامه با نقد و بررسی فیلم Birds of Prey همراه گیمنیوز باشید.
حتما شما هم فیلم «بیمصرفها» (The Expendables) ساختهی سیلوستر استالون (محصول 2010) را به یاد دارید. فیلم با فرمولی مشخص اقدام به گرد هم آوردن گروهی از بازیگران سینمای اکشن دههی نود میلادی کرد و در قالب یک داستان مبتذل اما هیجانانگیز، شخصیتها را در کنار هم قرار داد تا لحظاتی سرگرمکننده و اکشن خلق کند و روی پردهی سینما به تصویر بکشد. نتیجه فیلم ضعیف اما سرگرمکنندهای بود که ظاهرا هدفی جز کنار هم قرار دادن صحنههای اکشن به کمک یک داستان سر هم بندی شده نداشت. اما این فرمول جذاب تیم شدن افراد در آن بود که بار دیگر امتحانش را پس داد و کاری کرد تا فیلم بیمصرفها دیده شود و سرگرمی بیافریند. حالا فیلم Birds of Prey نیز با همان فرمول، در عین ابتذال و با زرق و برق بسیار، در دنیایی دیگر و با استفاده از بازیگرانی جوان و خوشسیما ساخته شده است و سرگرم میکند.
سینما از ابتدای به وجود آمدن به دنبال سرگرم کردن مخاطب بوده است و نمیتوان سینمای مبتذل را به طور کل نادیده گرفت. مهم نه فرمولها و شخصیتها و نه ابزار و تکنیکهای سینمایی هستند، آنچه در قضاوت این جنس از سینما اهمیت دارد، موفقیت فیلمساز در خلق سرگرمی است. انتخاب بازیگران، پیدا کردن ضرباهنگ مناسب، فیلمبرداری خوشذوقانه و حفظ جذابیت و کارایی روایت فیلم اهمیت دارند که Birds of Prey به همهی آنها توجه کرده و در اکشن نیز موفق بوده است. «مارگو رابی» دقیقا همان بازیگری است که باید برای نقش هارلی کوئین در چنین فیلمی انتخاب میشد و «ایوان مکگرگور» برای اضافه کردن کاریزما و جذابیت به فیلم کاملا جواب داده است. ریتم فیلم کاملا حسابشده و مناسب است و روایت فیلم با راوی خوشبیانی که حس طنز متفاوتی دارد تا پایان جذابیت خود را حفظ میکند.
فیلم Birds of Prey از فرمول تیم کردن افراد استفاده میکند. روایت با محوریت هارلی کوئین آغاز میشود و پس از واکاوی تغییر بزرگی که در زندگی او پیش آمده، تصویر کردن تبعات آن تغییر و همراه شدن با منحنی شخصیتی او، به داستان اصلی میرسد. شخصیتها یکی یکی به اندازه معرفی و پرداخت میشوند و در این پرداختها اثر فیلمهای اکشن هالیوودی به وضوح پیدا است. اما آنچه فیلم را دگرگون میکند، شیوهی روایت قصه از زبان هارلی است. هارلی شوخطبع است، سر به هوا است، بیمحابا و اغلب بدون فکر عمل میکند و در دنیای مبتذلی زندگی میکند که عشقش به جوکر آن را ساخته و یک شبه دگرگون کرده و علاقهاش به ساندویچ تست تخممرغ به آن رنگ دیگری داده است. یک سوژهی قدرتمند برای فیلمی کمیک بوکی که به خوبی در یک فیلم سرگرمکننده جای میگیرد.
هارلی کوئین به حسب اتفاق با شخصیتهای دیگر ملاقات میکند و در نتیجهی تصمیمگیریهای ناعاقلانهی خود به مخمصهای گرفتار میشود که چند زن دیگر هم در آن گرفتار هستند. در نهایت، تیم شدن رخ میدهد و این زنها که هر کدام ویژگیهای شخصیتی منحصر به فردی دارند در کنار هم قرار میگیرند و در درگیری با نیروهای بلک مسک با هم همکاری میکنند. هر کدام ضعفهای دیگری را پوشش میدهد و فیلم در صحنههای اکشن خود آنقدر جذابیت دارد که این همکاری لذتبخش و سرگرمکننده به نظر برسد و تمام نکات داستانی به یک باره از ذهن مخاطب بیرون شوند. کورئوگرافی خوب درگیریها و صحنههای اکشنی که به خوبی تصویربرداری و تدوین شدهاند در کنار ریتم سریع فیلم و استفاده از تکنیکهای متفاوت (مثل اسلومو، چرخش دوربین، تراولینگهای سریع و غافلگیریهای مرسوم) و متنوع در تبدیل شدن فیلم Birds of Prey به یک فیلم هیجانانگیز و دلچسب نقش داشتهاند.
فیلم Birds of Prey نمونهای از تبعیض مخاطب در سینما محسوب میشود. فیلمی که هدفگذاری درستی دارد و برای آن تلاش میکند. نه در پی صدور احکام اخلاقی برای جامعه است و نه تلاش میکند با ایجاد موقعیتهای بزرگتر از زندگی، پیامی انتقادی به احوال جهان صادر کند. این فیلم فضای مبتذل خود را میشناسد، آن را با رنگهای شدید، شخصیتهای دوستداشتنی (گرچه بعضا غیرقابل درک) و زد و خورد و انفجار و سر و صدا بزک میکند و به یک اثر سینمایی سرگرمکننده تبدیل میشود که صادقانه در پی هدف خود رفته است. بازی خوب مارگو رابی که حالا به ستارهی مهم سینما تبدیل شده و در تعداد قابل توجهی از فیلمهای مهم سال حضور دارد، در کنار تدوین بسیار خوب فیلم که علاوه بر نگه داشتن ریتم فیلم، در برخی سکانسها متمایز و غیرقابل پیشبینی اما صریح و دقیق ظاهر میشود، فیلم را از آنچه باید میبود هم یک سر و گردن بالاتر آورده و کاری کرده که Birds of Prey در جایگاه یک فیلم اکشنِ پر زرق و برق هالیوودی که ادعایی ندارد و به جز خودش به هیچ چیز دیگر تکیه نمیکند به چیزی فراتر تبدیل شود.
باید در نظر داشت که ساخت یک فیلم فرمولی با استفاده از شخصیتی از یک دنیای کمیک بوکی در هالیوود، پیش از سالهای دههی 2000 کار بسیار سادهای بود، اما حالا این سینما آنقدر دچار انحطاط شده است که چنین فیلمی، خود به خود از نظر مخاطب و عمدهی منتقدان بیارزش قلمداد میشود. اگرچه ساختار فیلمنامهی Birds of Prey نامتعارف است و هارلی داستان را بسیار شلخته و شکسته بندی شده روایت میکند، این کار را به خوبی انجام میدهد و موفق میشود لحظاتی مفرح بیافریند و باید توجه داشت که اگر همین تکنیک توسط کسی مثل کوئنتین تارانتینو استفاده میشد، چیزی جز تعریف و تمجید در پی نداشت،حال آنکه Birds of Prey در معرض انتقاد قرار میگیرد.
فیلم نه به واسطهی عدم اعتبار کارگردان، نویسنده و ستارگانش، که به دلیل اعتبار کاذب و اشتباه فیلمسازان پیش از خود، همچون کریستوفر نولان و تاد فلیپس و امثال آنها در به کارگیری نامناسب فضا و شخصیتهای داستان کمیک بوکی، به ویژه بتمن و شخصیتهای مرتبطش، اینگونه بیاهمیت جلوه داده شده، در حالی که موفقتر از آن است. حال آنکه تصویری که این فیلم از گاتهام، افراد شرور و نیروهای پلیس این شهر به نمایش میگذارد بسیار وفادارانهتر از تصاویری است که در این سالها در سینما از این شهر و فضای کمیکهای دیسی دیدهایم. تنها انتخاب موسیقیهای فیلم Birds of Prey به رفرنسهای خویشارضاکنندهی فیلم جوکر تاد فلیپس میارزد.
خیلی ممنون. من طبق نظرات و نقدهای دیگهای که دیده بودم قید دیدن این فیلم رو زده بودم ولی متن شما منو ترغیب کرد که فیلمو ببینم.