Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

نقد و بررسی فیلم Color Out of Space – به رنگ ارغوان

اچ. پی. لاوکرفت نویسنده بزرگ آمریکایی که ژانر وحشت مخصوص به خود را از داستان‌های علمی تخیلی انشقاق داد، در ادبیات، تئاتر، سینما و تلویزیون، بازی‌های ویدئویی و حتا موسیقی نیز رهروان خود را دارد. لاوکرفت، بنیان‌گذار وحشت لاوکرفتی، طرفداران زیادی هم دارد، و اگر شما گاهی به آثار ادبی یا هنری برمی‌خورید و در فضایی مادی‌گرایانه با اتفاقات عجیب و غیرمعقول برخورد می‌کنید که نتیجه‌ی آن‌ها ایجاد حس ترس در شما به عنوان مخاطب است، با یک اثر لاوکرفتی مواجه شده‌اید. فیلم Color Out of Space اگرچه یک اقتباس مستقیم از داستانی کوتاه نوشته اچ. پی. لاوکرفت است، به چنین آثاری می‌ماند. در ادامه با نقد و بررسی فیلم Color Out of Space همراه گیم‌نیوز باشید.

در فیلم Color Out of Space ترس، مادی و منطقی می‌شود و خبری از موجودات ماورایی، ارواح و اساسا متافیزیک نیست. همه‌ی آن‌چه رخ می‌دهد به واسطه‌ی ماده است و انرژی و قابل لمس. با این که پدیده‌ها در ابتدا در فیلم رویت نمی‌شوند و آثار آن‌ها را هم به مرور مشاهده می‌کنیم، این رویکرد فیلم در به تصویر کشیدن جزئیات منطقی و توجیه همه‌ی ابزار خلق وحشتش، یک اتفاق تقریبا نادر در سینما است که فیلم را از دیگر آثار ژانر خود جدا می‌کند. در Color Out of Space مخاطب منشا اتفاقات را می‌داند و نمی‌داند پشت آن‌ها چه چیزی پنهان شده است. ترسی به وجود می‌آید از جنسی دیگر و با رنگی متفاوت.

نقد فیلم Color out of Space – فیلم به خوبی از طریق دوربین به ذهنیت شخصیت‌های خود ورود می‌کند.

همچون فیلم The Thing (جان کارپنتر) که مخاطب نه از وجود «چیز» که از توانایی او در ایجاد تغییرات مهلک در وضعیت متزلزل افراد و مکان وقوع ماجرا می‌ترسید و بعد از گذری منطقی از ماهیت «چیز» با باور به وجود آن در دلهره‌ی اتفاق بعدی وحشتی عظیم را تحمل می‌کرد، در فیلم Color Out of Space این رنگ نازل شده از آسمان نیست که ترس را به همراه خود می‌آورد، بلکه تغییراتی هستند که با ریتم آرام، وضعیت نه چندان با ثبات مزرعه «گاردنر» را به سمت هرج و مرجی غیرقابل کنترل می‌برند. تماشاگر با دیدن تغییرات روانی شخصیت‌ها و تاثیر فیزیکی آن‌ها می‌ترسد. از دیدن تغییراتی که گیاهان و حیوانات کرده‌اند متعجب و سپس مشمئز می‌شود و بعد، از نتیجه‌ی این تغییرات می‌ترسد. و ناگهان نور می‌تابد.

نور همان چیزی است که در تاریکی‌ها و سایه‌های فیلم The Thing وجود داشت و بیش از هر چیز مخاطب را می‌ترساند. ناشناخته‌ای درک نشدنی که هیچ «رهایی از آن نیست»‌ و غیرقابل توضیح است. ناشناخته‌ای زیبا، اعلی و روشن. نازل شده از آسمان، به رنگ ارغوان و شکست ناپذیر. آن‌چه قرار است هرگز توسط تماشاگر دیده نشود، اما مخرب است و وحشت آفرین. یک نیروی کشنده، که البته اثرات ظاهری آن چیزی جز زیبایی به همراه نداشته است. گل‌های زیبا در مزرعه روییده است، گوجه فرنگی‌ها بزرگ و زیبا شده‌اند، رنگ ارغوانی همه‌جا را فرا گرفته است. اما در پس این زیبایی، همان نیرویی است که حیوانات بیچاره را به این روز می‌اندازد، بخشی از آرخام را از دیگر بخش‌ها جدا می‌کند و در نهایت آن‌چنان آن را به نابودی می‌کشاند که گویی برای ده‌ها هزار سال هیچ جنبنده‌ای در آن‌جا وجود نداشته است.

ن

نقد فیلم Color Out of Space – جک یکی از شخصیت‌های کلیدی ماجراست. او ظاهرا توانایی برقراری ارتباط با ناشناخته را دارد، مدت‌ها به او گوش می‌دهد، با آن ارتباط می‌گیرد و اتفاقا همذات‌پنداری هم می‌کند و موفق می‌شود بیش از دیگر اعضای خانواده به آن نزدیک شود.

روند داستان Color Out of Space در ادبیات لاوکرفت نادر است. یک داستان کوتاه با ریتمی سریع و از هم‌گسیخته، با تصویرسازی‌های دقیق و شخصیت‌هایی به ظاهر معقول و در واقع روان‌پریش که هر کدام به نوعی در دنیای خود زندگی می‌کنند. داستان به شکل یک افسانه‌ی محلی از زبان مردم شهر روایت می‌شود، اما در فیلم خانواده‌ی گاردنر محور اصلی روایت هستند. این انتخاب زاویه روایت داستان بسیار درست و نشان از هوشمندی کارگردان دارد، که خودش سناریوی فیلم را از داستان کوتاه لاوکرفت اقتباس کرده و از سال 2013 تا کنون روی آن کار کرده است.

نتیجه این‌که شخصیت‌ها به خوبی به مخاطب شناسانده می‌شوند. در فیلم، دقایقی به صورت مجزا به هر کدام از شخصیت‌ها اختصاص داده شده است و آن‌ها را در تنهایی و به صورت مستقل نشان می‌دهد. نزدیک شدن دوربین در این لحظات به شخصیت‌ها یکی از ریزه‌کاری‌های کارگردانی این داستان شگفت‌انگیز است و به تماشاگر اجازه می‌دهد داستان را برای خود به اندازه‌ی همذات‌پنداری با هر یک از شخصیت‌ها، شخصی کند. تاثیر احساسی برخی صحنه‌ها در فیلم مستقیما نتیجه‌ی همین صمیمیت ایجاد شده است. از طرف دیگر، زندگی گاردنرها در مزرعه و در این فضا، به دور از مرکز شهر و بدون امکانات رفاهی چندانی، به غیر از این‌که فضای ایجاد وحشت را فراهم می‌کند، به تماشاگر فرصت خیال‌پردازی درباره آن‌ها را هم می‌دهد. آشنا شدن تماشاگر با زوایای مختلف خانه و مزرعه‌ی گاردنرها، زمانی به کمک ترس در فیلم می‌آید که یکی از شخصیت‌ها تصمیم می‌گیرد از نقطه‌ی آ به نقطه‌ی ب در خانه حرکت کند و تماشاگر از قبل می‌داند که مقصد کجاست، و خیال‌پردازی را شروع می‌کند و حدس می‌زند که در آن نقطه چه چیز وحشتناکی ممکن است انتظار شخصیت داستان را بکشد.

نقد فیلم Color out of Space – ازرا یکی دیگر از شخصیت‌های مهم داستان است و به واسطه‌ی اوست که منطق فیلم ترسیم می‌شود و ترس آن متافیزیکی نمی‌شود و مادی باقی می‌ماند.

فیلم با ریتم کندی پیش می‌رود تا به یک سوم پایانی برسد و برای چند دقیقه‌ی دیوانه‌وار نفس را در سینه‌ی تماشاگر حبس کند. همه‌ی جزئیات فیلمنامه به علاوه‌ی موسیقی متن شگفت‌انگیز و وهم‌آلود آن، به کمک کارگردان می‌آیند تا این ریتم را به خوبی کنترل کند و تماشاگر را با خود همراه سازد. اگر در جایی از داستان احساس کردید که بیش از حد حوصله‌تان به چیزی خیره شده‌اید، بعدا دلیل آن را خواهید فهمید. حرکت‌های دوربین، شیوه‌ی دقیق و وسواسی قاب‌بندی‌ها و استفاده از حرکت آرام رنگ و نور در قاب‌های فیلم، نه تنها به فضاسازی خارق‌العاده و گیرایی منجر شده که شخصیت‌ها را در داستان به حرکت در می‌آورد و اتفاقات را معنادار می‌سازد، که در رسیدن کارگردان به یک وحدت بصری پشتیبانی کننده از منطق روایی و جزئیات داستانی هم منجر شده که می‌تواند تا مدت‌ها تصاویر فیلم را در ذهن تماشاگر زنده نگه دارد، و داستان و وحشت نادیدنی اما لمس شدنی مخفی شده پشت آن را نیز.

نقد فیلم Color out of Space – دوربین جایگاه ویژه‌ای در فیلم دارد. آن‌چه به تصویر کشیده می‌شود معمولا بی‌نقص و دقیق و حساب شده است که باعث می‌شود آشفتگی متاثر از به هم خوردن قاعده و نظم جهان، آن‌طور که مخاطب می‌شناسد، واقعی‌تر به نظر برسد.

اگرچه نیکلاس کیج در سال‌های اخیر با ایفای نقش‌هایی متفاوت، سعی کرده کارنامه‌ی خود را از قعر منجلابی که به آن گرفتار شده بود بیرون بکشد، همچنان نمی‌شود بازیگری او را در سطح تمایز از بازیگران دسته چندم آمریکایی به حساب آورد. در فیلم تازه‌ی ریچارد استنلی، نیکلاس کیج تلاش زیادی برای ارائه‌ی هنرمندانه‌ی نقش نیتن گاردنر انجام داده است. تصویر او در حالی که به قطب شخصیتی پدرش وارد شده و با لحنی متفاوت، همواره عصبانی و غیرقابل کنترل تلاش می‌کند دیوانگی این شخصیت را بروز دهد، نمونه‌ی واضحی از تلاش بیش از حد توسط یک بازیگر برای شکل دادن به ایده‌های کارگردان است. تلاشی که بی ثمر نمی‌ماند، اما در نهایت زیر سایه‌ی بازی کنترل شده و رئالیستی دیگر بازیگران فیلم قرار می‌گیرد. در واقع نیکلاس کیج خود را از هر قید و بندی برای رسیدن به این تصویر رهانیده ولی چندان که باید موفق به بازنمایی رفتارهای دوگانه‌ی یک شخصیت فروپاشیده و غیرقابل درک نشده است. در عوض،‌ تریسا، همسر نیتن در فیلم دقیقا در یک حالت متعادل به تصویر کشیده شده و نشان می‌دهد که جالی ریچاردسون در ایفای نقش خود موفق‌تر بوده است.

نقد فیلم Color Out of Space – نیتن بر خلاف ظاهرش، مرد معقول و نمونه‌ی پدر هوشیار و هوشمندی که بتواند به موقع و منطقی عمل کند نیست و کم‌کم مشکل نوشیدن او مشخص می‌شود و بعد تاثیرات آن در روحیاتش و شخصیتی که از همه متزلزل‌تر است.

فیلم Color Out of Space یک فیلم ترسناک متفاوت است که در میان آثار ماورایی ژانر وحشت در این سال‌ها می‌درخشد. وحشت لاوکرفتی آن چیزی است که این فیلم را متمایز می‌کند، اما تنها وجه برتری آن نیست، بلکه فضاسازی به واسطه‌ی فیلم‌برداری و تدوین منحصر به فرد، در زاویه‌های حساب شده‌ی دوربین و قاب‌های به اندازه، عمق میدان دقیق و نورپردازی استثنایی، کارگردانی حساب شده و دکوپاژی که اصرار دارد پیش از به تصویر کشیدن همه‌ی واقعیت، در نماهایی درشت ابتدا تنها بخشی از آن را به تماشاگر نمایش دهد، فیلم را به چیزی که هست تبدیل کرده است. فیلم Color Out of Space به خوبی تماشاگر را دچار دلهره و شوک می‌کند، در برخی صحنه‌ها از واکنش می‌اندازد و در ایجاد ترس به شیوه‌ی خود در قالب سینما کاملا موفق است. تماشای این فیلم از جمله تجربه‌هایی است که تا مدت‌ها در ذهن تماشاگر باقی می‌ماند.

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.