عناوین ساختهی استودیو پیکسار از اولین انیمیشن «داستان اسباب بازی» (تولید سال ۱۹۹۵) گرفته تا آخرین و چهارمین عنوان از مجموعه که مدتی پیش پخش شده بود، توانستهاند که مورد توجه مخاطبان قرار بگیرند و هماکنون نیز پس از گذشت ۲۵ سال، یکی از اسامی آشنای حوزهی انیمیشن محسوب میشود. به احتمال زیاد چهارمین فیلم ساخته شده از سری داستان اسباب بازی، آخرین عنوان این مجموعه بوده است و حالا در این مطلب قصد داریم که ۲۱ انیمیشن برتر پیکسار را به صورت رتبهبندیشده در اختیار شما قرار دهیم تا ببینید که از نظر گیمنیوز، بهترین انیمیشن پیکسار کدام است.
این کار به هیچ عنوان کار سادهای نیست، چرا که نمیتوان گفت که پیکسار انیمیشن بدی در کارنامهی خود دارد؛ تنها چیزی که میتوان راجع به برخی از تولیدات این استودیو گفت این است که گاهی از بعضی از آنها نسبت به استاندارد تعیینشده توسط سایر انیمیشنهای این استودیو، معمولیتر بودهاند.
بهترین انیمیشنهای پیکسار فقط زیبا و بامزه نیستند، بلکه توانایی این را دارند که با احساسات شما بازی کرده و وادارتان کنند تا به زندگی خود نگاهی مجدد بیاندازید.
21 – The Good Dinosaur
انیمیشن دایناسور خوب یک ایراد بسیار بزرگ دارد. این انیمیشن چندین بار احیاء شد و پیکسار مرتبا در تلاش بود تا راهی برای بهبود این عنوان پیدا کند اما با این حال، مشکل آن کیفیت داستان یا انیمیشنش نیست، بلکه مشکل این است که دایناسور خوب هیچگاه نمیتواند به خوبی شما را درگیر شخصیتهای خود کرده و باعث شود که برای آنان اهمیت قائل شوید.
ایدهی دنیایی که دایناسورها هیچوقت در آن منقرض نشدهاند جذاب است. برای مثال در برخی از صحنهها میبینیم که آرلوی دایناسور سر خود را از میان ابرها بالا میبرد و یا این که کرمهای شبتاب به تاریکی شب غلبه کردهاند و توانستهاند که آن را روشن کنند؛ و خب این صحنهها واقعا خیرهکنندهاند.
اما روایت داستانی عجیب این انیمیشن که حالتی وسترن-گونه دارد، مناسب دنیایی مملو از دایناسورها نبوده است؛ چرا که برای ساختن هستهی احساسی داستان میبایست پرداخت بسیار بیشتری روی شخصیتها صورت میگرفت.
انیمیشن دایناسور خوب بیشتر مانند تصویر پانورامایی از این دنیای جدید و جذاب است و نمیتواند نگاهی تاثیرگذار را از این دنیای متفاوت به بیننده ارائه کند.
همه اینها دست به دست هم میدهند تا این انیمیشن ضعیفترین فیلم لیست بهترین انیمیشن پیکسار قلمداد شود.
20 – Cars 2
فاکتورهایی که باعث شده بودند مجموعهی ماشینها به محبوبیت برسند –مانند محورهای داستانی بازگشت به ریشهها و مضامین مربوط به روابط محکم و نزدیک- تقریبا در دومین انیمیشن از این مجموعه حذف شدند و جای خود را به یک ماجراجویی بینالمللی دادند که در نهایت منجر به این شد که «میتر» از ملکه لقب شوالیه دریافت کند.
این انیمیشن درواقع تبدیل به یک فیلم جاسوسی شده است که در آن انفجار و مخفیکاری وجود دارد و همچنین صحنهای در انیمیشن است که در آن میتر و دوستانش درون بیگ بنتلی –که دقیقا همان بی’ بن لندن است که به شکلی گنگ یادآور حالت بنتلی شده است- گیر افتادهاند.
در این انیمیشن یک داستان فرعی نیز راجع به یک نوع سوخت تجدیدپذیر جدید وجود دارد که در این داستان، طمع شرکتهای بزرگ نیز به نمایش گذشته میشود اما با توجه به این که این داستان فرعی کمی دیر به ثمر میرسد، نمیتواند اهمیتی را که لایق آن است به دست بیاورد.
میتوان گفت که انیمیشن ماشینهای 2 فقط یکی از محصولات پیکسار است که به صورت خودکار در حال حرکت است و با این که انیمیشن خوبی محسوب میشود اما نمیتواند پا را از این فراتر بگذارد.
19 – Cars 3 (2017)
در سومین عنوان از مجموعه انیمیشنهای ماشینها، لایتنینگ مککوئین که میبیند برخی از مسابقهدهندههای تازهتفستر و تازهکار از او سرعت بیشتری دارند، با مفهوم فانی بودن خود دست و پنجه نرم میکند. او برای این که با پیر شدن و فرسوده شدن خود مبارزه کند، به زمینهای مسابقهی ابتدایی خود بازمیگردد و متوجه میشود که در مربیگری نیز لذتی نهفته است.
پیکسار برای فروش این فیلم از تصویری بهره برده است که در آن یک سری بچه در حال شیون و زاری برای مککوئینی هستند که به ظاهر در حال مردن است. این لحن غمناک به نحوی در سرتاسر انیمیشن نیز مشهود است و به همین خاطر نمیتوان زمانی که به پیروزی میرسد احساساتی نشد.
در انیمیشن ماشینهای 3، به برخی از مشکلات دنیای ماشینها مانند جنسیتزدگی، نژادپرستی ماشینی و جبر حاکم بر زندگی یک ماشین بر اساس مدل و سازندهی آن پرداخته میشود اما با این حال، برای نتیجهگیری در خصوص این مفاهیم با مشکل روبرو هستیم.
با این وجود ، کیفیت این انیمیشن و این مسئله که مککوئین جایگاه خود را به نسل جدیدی از ماشینهای مسابقه واگذار میکند باعث شده که این فیلم، پایان مناسبی برای این مجموعه باشد.
18 – Brave
در بطن انیمیشن Brave، عنوانی درخور و همتای فروزن وجود دارد اما محصول نهایی، مشکلاتی داشته که باعث ضعف آن شده است.
خالق انیمیشن Brave، برندا چپمن، اولین زنی بوده است که در پیکسار مسئولیت کارگردانی را بر عهده میگرفته است. چپمن در اواسط پروژه از کار برکنار شد و مارک اندروز که برخلاف او هیچ تجربه کارگردانی نداشت جای او را گرفت. دلیل اعلامشده برای این تصمیم، عدم تفاهم میان این کارگردان و رئیس بخش امور خلاقیتی استودیو پیکسار –که پرونده رسوایی اخلاقی او نیز افشا شده است- بود که نهتنها همان موقع وجههی جالبی نداشت، بلکه در حال حاضر صورت بدتری نیز دارد.
یکی از مواردی که به این انیمیشن ضربه زده، باور نداشتن پیکسار به آن بوده است. لحن تاریک داستان چپمن که تا حدی بر اساس رابطهی او با دختر خود است، تا حدی محو و پوشیده به نظر میرسد و روایت داستانی آن نیز صاف و یکدست نیست؛ به ویژه سکانسهای کمدیای که در آنها شاهد برادرهای سهقلوی مریدا هستیم.
با این حال زمانی که به ارواح جنگلی، خرس نفرینشده، رابطهی کدر و آشفتهی میان مریدا و مادرش نگاه میکنیم، متوجه میشویم که با وجود تمامی نکات منفی این انیمیشن، باز هم میتوانیم ببینیم که نقاط قوت آن چه جاهایی بودهاند و شاید این موضوع حتی تا حدی ناامیدکننده باشد.
همچنین به وضوح میتوان دید که پیکسار برای انتظارات بالایی که به واسطهی ساخت اولین فیلم این استودیو با یک شخصیت اصلی زن طی ۲ سال فعالیتش به وجود آمده بود آمادگی نداشته است.
تبلیغات پیرامون این انیمیشن به شاهزادهی تامبوی آن اشاره میکردند در حالی که در خود داستان، مریدا علیه زنانگی و تعاریف مرسوم آن قیام نمیکند، بلکه از مسئولیتهای بزرگسالی خود گریزان است.
این موضوع باعث میشود که پایان این انیمیشن به حدی ناامیدکننده باشد، جرا که شخصیت اصلی داستان به جای پیروزی و غلبه کردن به مشکلات، با آنها کنار میآید.
۱۱ آهنگ انیمیشن های دیزنی که در ذهن ما ماندگار شدند
17 – Monsters University (2013)
دانشگاه هیولاها به شکل بینقصی تجربهی استریوتایپ کالجهای آمریکایی و مسیر پر فراز و نشیب دوستانی که برنامههایشان برای زندگی از یکدیگر فاصله میگیرند را در خود خلاصه کرده است.
انیمیشن دانشگاه هیولاها به خاطر دستاندرکاران بامزه و ریشه داشتن در دنیای کارخانهی هیولاها، توانسته که عنوانی جذاب و دوست داشتنی باشد.
با این که دنبالهها و یا پیشدرآمدهای دیگر ساختهی استودیو پیکسار، مانند «ماشینهای 2» و «در جستوجوی دوری» به شخصیتهای اصلی ثانویهی داستان اصلی پرداخته بودند و توانستند درجات مختلفی از موفقیت را برای سازندگان به همراه داشته باشند، در فیلم دانشگاه هیولاها بهدرستی به زندگی مایک و سالی پرداخته میشود.
پس تعجب نکنید که این انیمیشن رتبه ضعیفتری نسبت به کارخانه هیولاها در لیست بهترین انیمیشن پیکسار به دست آورد.
16 – Finding Dory (2016)
انیمیشن «در جستوجوی دوری» یکی از دنبالههای پیکسار است که طرفداران آن مدت زیادی انتظار آن را میکشیدند. در این انیمیشن، تمرکز روی شخصیت فرعی فراموشکار داستان در جستوجوی نمو است.
داستان پیدا کردن والدین دوری احساسات بیننده را برمیانگیزد و بچگی او، بیاندازه و بی نهایت دوستداشتنی و بامزه است.
برخی از شخصیتهای آشنای «در جستوجوی نمو» نیز در این انیمیشن حضور کوتاهی دارند و مشخصا تصمیم گرفته شده است که تمرکز آن روی شخصیتهای جدید باشد. از میان این شخصیتهای جدید میتوان گفت که به جز هنک بداخلاق، اکثر آنها چندان به یاد ماندنی نیستند.
تمرکز در این انیمشین روی یک آکواریوم است که به نوعی یک برداشت جالب از محیط کلی این مجموعه میدهد. با این حال این فیلم هیچوقت نمیتواند با محیط اقیانوسی عظیمی که باعث شده بود «در جستوجوی نمو» تا این اندازه از لحاظ بصری گیرا و دوست داشتی باشد رقابت کند.
«در جستوجوی دوری» بامزه و دوستداشتنی نیست و حتی ممکن است برخی جاها احساساتتان را تحریک کند و اشکی به چشمانتان بیاورد، اما برخلاف عنوان پیشین خود توانایی باقی ماندن در اذهان مخاطبان را ندارد.
15 – Cars (2000)
در اولین عنوان از مجموعهی ماشینها میبینیم که پیکسار بخشی از جذابیت معموب شخصیتهای اصلی و معمولا چشمدرشت خود را فدای حس برتری مککوئین کرده است.
با این حال، ساکنین شهر رادیاتور اسپرینگز این کمبود را جبران کردهاند. این اتفاق با این وجود رخ میدهد که نویسندگان این انیمیشن، شخصیتهای این شهر را در چهارچوبهای شخصیتی آشنا و مشخص و قابل پیشبینی قرار دادهاند.
در این فیلم، مفاهیمی مانند دوستی و نزدیک بودن به یکدیگر بسیار پررنگ هستند و پیام اصلی آن که میتوان در در قالب جملهی «شاید کاپ پیستون اصلی، دوستانی باشند که در مسیرمان پیدا کردهایم» به خوبی به بیننده منتقل شده و با این که مفهوم جدیدی نیست و تازگی ندارد، اما همچنان از نظر احساسی تاثیرگذار است.
قطعا قسمت اول مجموعه ماشینها در لیست بهترین انیمیشن پیکسار در رتبهای بهتر نسبت به قسمتهای بعدی خود قرار میگیرد.
14 – A Bugs Life
این انیمیشن درست همانند قهرمان بیحواس خود یعنی فلیک، کمی لرزان است و تلو تلو میخورد، اما موفق میشود که هدف خود را به خوبی به سرانجام برساند.
زندگی یک حشره، به نوعی یک اقتباس دور از داستان مورچه و ملخ است که قدم جاهطلبانهی بعدی این استودیو پس از داستان اسباببازیها محسوب میشود؛ یک داستان حماسی از نوع هفت سامورایی و وسترنهای کلاسیک که تکنولوژی موجود هنگام ساخت این فیلم نتوانست به درستی عظمت و هرج و مرج آن را به نمایش بگذارد.
درست مانند سایر عناوین برتر پیکسار، شخصیتهای این انیمیشن هستند که به کمک آن میآیند و آن را به عنوانی موفق تبدیل میکنند.
نبرد مورچه و ملخ زیر بار بافت و جزئیات تحرکات بندپایان ضربه میخورد اما عملکرد هنرپیشگان این سریال به خوبی ترس را به نمایش میگذارد و به بیننده این حس را القاء میکند که مسئله، مسئله مرگ و زندگی است.
انیمیشنهای کوتاه پیکسار را به ترتیب کیفی بشناسید – بخش اول
12 – Incredibles 2 (2018)
هیچ چیز در این دنیا بینقص نیست. این جمله هم پیام این انیمیشن است و هم راجع به آن صدق میکند.
این انیمیشن که داستان را از همان پایان فیلم قبلی ادامه میدهد، به مباحث فلسفی پیرامون خوب بودن یا بد بودن ابرقهرمانان پرداخته و به سراغ مقولهی مسئولیت جمعی در رابطه با انجام کار درست با وجود سخت و دشوار بودن آن میرود.
حالا که ابرقهرمانان مجددا در معرض توجه عموم قرار گرفتهاند، قدم بعدی بازسازی تصویرشان در اذهان عمومی است.
متاسفانه وارد شدن ابرقهرمانان به عرصه، به معنی ورود شخصیتهای منفی است و در این فیلم، اسکریناسلیور که مجهز به انواع و اقسام تکنولوژیهای متفاوت است تلاش میکند تا پایان کار ابرقهرمانان را رقم بزند.
این موارد باعث میشوند که این فیلم در نقطه عطف آثار جا گرفته در لیست بهترین انیمیشن پیکسار قرار بگیرد.
12 – Up (2009)
تنها ده دقیقهی ابتدایی این انیمیشن کافی است تا این عنوان تراژیک و کمدی، وارد نیمهی اول لیست بهترین انیمیشن پیکسار شود.
این صحنه روایت میکند که چرا پیرمرد داستان که کارل نام دارد، خانهی خود را به پرواز در میآورد و ماجراجویی خود را آغاز میکند. این چند دقیقه داستان زندگی عاشقانهی کارل را روایت میکنند که عاشق همسایهی خود، الی، میشود و سپس به بیماری و درگذشت او میپردازد.
دقایق اولیه این فیلم به صورت توامان و به نوبت، بسیار دلگرمکننده و ناراحتکننده هستند. به راحتی میتوان از این چند دققه به عنوان یکی از بهترین سکانسهایی که پیکسار در کارنامهی خود دارد یاد کرد.
در ادامهی این فیلم، کارل رویایی را دنبال میکند که در زمان زنده بودن الی هیچگاه نتوانسته بودند به سراغ آن بروند. دیگر بخشهای این انیمیشن به دقایق ابتدایی آن نمیرسند اما همچنان نشان میدهند که با یکی از بهترین ساختههای پیکسار طرف هستیم.
به هیچ وجه نمیتوان جذابیت راسل جوان، داگ (سگ گلدن رتریور بدشانس) و کوین (پرندهی بزرگی که در طبیعت وحشی پارادایس فالز زندگی میکند) منکر شد.
قسمت بعدی این مقاله را به زودی در گیمنیوز خواهید خواند. نظر شما درباره این انیمیشنها چیست؟ کدام انیمیشن پیکسار را بیشتر دوست دارید؟
با ما در میان بگذارید.