عجیب نیست که ونوم ۲ از اولی هم بدتر و ملالانگیزتر است. کسی انتظار نداشت که قسمت دوم چنین زبالهای به دست اندی سرکیس و وودی هارلسون به یک شاهکار هنری تبدیل شود. اما قرار هم نبود با فیلمی طرف شویم که حتا نکوشیده با ارائه داستانی -هرچند ضعیف و پراشکال- تماشاگر خود را طی مدت کوتاهی سرگرم کند. (انتظاری که همگان از مارول دارند.) بنابراین پس از دیدن دوباره ونوم ۲ احساس میکنی نه فیلمنامهای در کار است و نه ایدهای برای ساختن فیلم. با گیمنیوز همراه باشید.
اگر آشنایی اندکی با شخصیت ونوم و پیشینه او داشته باشد، حتما میدانید که او برای حضور مستقل در فیلمی ابرقهرمانانه ساخته نشده، و در هر صورت موجودی پلید و شیطان صفت است که باید به جنگ ابرقهرمانها برود؛ نه این که خودش کار آنها را انجام دهد. کافی است به ظاهر خوفناک و امیال حیوانی او (علاقه شدید به خوردن مغز انسان) توجه کنید. کدام نجاتدهندهای از بتمن گرفته تا مرد آهنی اینگونه بوده است؟
پس بدون شک تنها نیتی که مارول از ادامه دادن فیلم ونوم داشته، بازگرداندن یک ویلن (Villain) قدیمی به جایگاه اصلیاش در جهان مرد عنکبوتی است. این کار، چه قبول کنیم یا نه، کار درستی بوده و هیچکس مخالفتی با آن ندارد اما مگر راه بهتری برای انجاماش نبود؟ حتما باید استودیو مارول، یک فیلم بد دیگر هم به خوردمان میداد تا به هدف خود جامه عمل بپوشاند؟
ونوم ۲ و آنچه فکر نمیکنید و اتفاق میافتد!
همانطور که در ابتدا گفتم، قسمت دوم اساسیترین ضربه را از فیلمنامهای ناقص و بیدروپیکر خورده است. با این که فیلم روایتی کلاسیک دارد (وضعیت الف، آشفتگی، وضعیت ب)، باز هم دلیل نمیشود آغاز و انجام وقایع را چنین سبکسرانه رقم بزند. مثلا معلوم نیست چرا معشوقه کلتوس کسدی یا همان شیریک (نائومی هریس) به هنگام گلاویز شدن ونوم و کارنیج در صحنه آخر فیلم، ناخودآگاه دهان باز میکند و بلندترین فریاد تمام عمرش را سرمیدهد. مگر نمیداند که صدای بلند باعث مرگ کارنیج و در نهایت فرد کنترلکننده آن خواهد شد؟ و مگر میتوان داستانی را مضحکتر از این به پایان برد؟
ماکت یا شخصیت؟
معمولا زمانی که میخواهی از چیزی به نام شخصیتپردازی حرف بزنی، باید فیلم مورد نظر بویی از آن برده باشد؛ نه مانند ونوم ۲ که شخصیتی ندارد و آدمهایش تنها دارای نام و ظاهر انسانیاند. مانند کلتوس کسدی (وودی هارلسون) که بیشتر کپی دست چندمی از جوکر است و گاهی به میکی ناکس قاتل (در فیلم قاتلان بالفطره) هم شباهتهایی پیدا میکند، اما برخلاف آنها فکر و اندیشه واحدی پشت اقدامات ضداجتماعی او نیست. یا ونوم که بدون هیچ دلیلی به قوانین ادی براک (تام هاردی) پایبند میماند و حتا پس از آن که بدن او را ترک میکند، همچنان حاضر نیست با خوردن مغز انسانها به گرسنگیاش خاتمه دهد.
وقتی همه راهها به بنبست میرسند
بگذارید به آغاز این نوشته برگردیم: ما انتظار یک شاهکار هنری از مارول و اندی سرکیس را نداشتیم. در عین حال، گمان نمیکردیم با فیلمی ضعیفتر از قسمت اول مواجه شویم. ونوم ۲ نهتنها داستانی ندارد و در میان اتفاقات بینظم و شلخته خود سرگردان است، بلکه در ساخت جلوههای ویژه هم کمکاری کرده. قطعا دیدن هیولاهای بدمنظر فیلم که مثل مایعات لزجی در هم فرومیروند و با شنیدن صدایی بلند یا لمس حرارت نقش بر زمین میشوند، از بس که باورنکردنی و تصنعی است، روح و روان هر بینندهای را آزار میدهد.
آیا ونوم ۲ مستحق تمشک طلایی است؟
فکر میکنم که این فیلم همه ویژگیهای ممکن برای تصاحب جوایزی مانند بدترین فیلم سال یا بدترین کارگردانی را داشته باشد. حالا دلیل مخالفت کاپولا و اسکورسیزی با محصولات مارول را میتوان بهتر از هر زمان دیگری فهمید. شکی نیست که اگر آثار مشابه ونوم ۲ به پر کردن جیبهای سرمایهگذاران خود ادامه دهند، رفته رفته سینما به اشغال چنین فیلمهایی درمیآید و آنگاه چیزی از این هنر صدوبیست ساله باقی نخواهد ماند.