نقد و بررسی فیلم Spider-Man: No Way Home – بلندپروازی برای بهترین شدن
به اواخر سال 2021 نزدیک میشویم. پس از شروع پاندمی کرونا این دومین سالی است که جهان درگیر این ویروس است. به همین دلیل بسیاری از آثار سینمایی که بیشتر هدفشان فتح گیشهها بود با تاخیر در اکران روبهرو شدند. به علت این تاخیرهای فراوان امسال با ترافیک نسبتا زیادی از فیلمهای در انتظار اکران مواجه بودیم. از فیلم «بلک ویدو 2» گرفته تا «ونوم 2» که در جهان مارول میگذرند. اما گل سرسبد این لیست چیزی نبود جز فیلم Spider-Man: No Way Home یا همان اسپایدرمن راهی به خانه نیست. فیلمی که به علت وجود شایعات فراوان در مورد حضور بازیگران نسخههای قبلی، بسیار مورد انتظار هواداران بود.
پیشرفت فناوری و تکنولوژیها در طی سالهای اخیر، هنر هفتم را نیز دستخوش تغییراتی کرده. به علت پیشرفتهای فراوان در زمینه جلوههای ویژه، امروزه شاهد حجم زیادی از محبوبیت روز افزون فیلمهای ابرقهرمانی هستیم.
به همین علت فیلمسازان بزرگی این آثار را مورد انتقاد خود قرار دادهاند. آنان این دسته از فیلمها را پوچ و توخالی مینامند که چیزی به جز هیجان کاذب به لطف جلوههای ویژهی عظیم، برای ارائه ندارند. گفته آنان کاملا منظقی است. چنین فیلمهایی به قصد بازتاب بخشی از واقعیت جامعه و یا تفسیر دیدگاه خاصی در مورد مرگ و زندگی در قالب هنر، ساخته نمیشوند. هدف از ساخت چنین فیلمهایی صرفا تصرف گیشهها و پولسازی برای تهیهکنندگان است. به طوری که پس از تماشای فیلم پیش خودتان بگویید آیا این چند ساعت از زندگی و چند دلار پولی که بابت تماشای فیلم صرف کردم، ارزشش را داشته یا خیر؟
حال میخواهیم بررسی کنیم و ببینیم آیا این اثر که بسیار مورد انتظار هواداران بودهاست، توانسته جواب صبر آنها را به خوبی بدهد؟ یا صرفا یک پروژه دیگر است که سعی دارد کم و کاستیهای خود را با سکانسهای شلوغ و اکشن بیهدف پر کند؟
اسپایدرمن، راهی به خانه نیست
قصه درست از جایی شروع میشود که نسخه قبلی (Spider-Man: Far From Home) تمام شده بود. پیتر پارکر پس از افشای هویتش توسط «میستریو»، حالا به سوژه اول تمام رسانههای دنیا تبدیل شدهاست. آن هم نه به عنوان یک ابرقهرمان بلکه به عنوان یک قاتل! حالا چالش اصلی پیتر در کل فیلم این است که چطوری بتواند شرایط را به حالت عادی برگرداند.
او که حالا میداند فاش شدن هویتش به عنوان اسپایدرمن چه خطراتی برای خودش و اطرافیانش در پی دارد، حالا باید به دنبال راه چارهای برای رهایی از این مخمصه باشد.
فیلم روایت خوب و جذابی دارد. به درستی و روی یک ریتم ثابت حرکت میکند و ذرهای از نفس نمیافتد. اما یک ایراد که وجود دارد این است که ریتم فیلم بیش از حد نیاز تند است. انگار عجلهای برای زودتر تمام شدن فیلم وجود دارد. داستان فیلم میتوانست بهجای 140 دقیقه (بدون احتساب تیتراژ)، دست کم در 180 دقیقه روایت شود. ولی شما پس از تماشای فیلم متوجه میشوید که هیچ سکانس اضافه و بیهدفی جهت بیشتر شدن مدت زمان فیلم وجود ندارد.
البته لحظههایی نیز صرفا برای نشان دادن توانمندی شخصیتها در فیلم وجود داشتند. به طور مثال لحظهای که «مت مرداک» برای دفع آجر پرتاب شده به سمت پیتر واکنش نشان میدهد کمی مبالغهآمیز است. چراکه آجر طوری پرتاب میشود انگار آن را با یک اسلحه پرقدرت شلیک کردهاند. هدف از این سکانس نشان دادن تواناییهای مت مرداک بود که میشد به نحو بهتری آن را نشان داد. اما در مجموع، به جز موارد انگشتشماری، تمام سکانسها منظور کارگردان و فیلمنامه را به خوبی به مخاطب انتقال میدهند.
شخصیتهای منفی و مکمل دیگر فیلم به خوبی و در زمانهای مناسبی به داستان اضافه میشوند و اصلا افراط خاصی در نمایش آنها وجود ندارد. هدف آنان هم از بد بودنشان در فیلم قابل درک است. آنان به دنبال رهایی از مرگی هستند که در دنیاهای خودشان نصیبشان شده بود. به همین علت روبهروی مردعنکبوتی قرار میگیرند و مانع او برای برگرداندنشان به دنیاهای خودشان، میشوند.
در کل در طول روایت فیلم ما شاهد تبدیل شدن شادترین پیتر پارکر دنیای سینما به غمگینترین آن هستیم. هرچند که پایان فیلم از چهارچوب پایانهای کلیشهای فیلمهای ابرقهرمانی خارج نمیشود، اما بازهم باعث میشود تا داستان تلخ فیلم در نهایت به یک پایان قابل توجه و صدالبته ادامه دار برای این مجموعه، ختم شود.
کارگردانی و طراحی سکانسها
وظیفه کارگردانی فیلم به عهده «جان واتس» (Jon Watts)، کارگردان دو نسخه پیشین است که توانسته به خوبی از پس وظیفه خود برآید. با وجود تعداد زیاد شخصیتهای موجود در فیلمنامه، او توانست به هر کس به اندازهای که در جریان و روایت فیلم اهمیت دارد، وقت بدهد تا خودی نشان دهد.
همانطور که از یک فیلم مردعنکبوتی انتظار داریم، صحنههای کمدی فیلم به خوبی کار شدهاند و دارای ضعف نیستند. شوخیها و دیالوگهای رد و بدل شده بین نِد و امجی و پیتر همان سکانسهایی هستند که میتوانند شما را به خنده بیندازند. سکانسهایی نیز وجود دارند که حسابی با احساسات مخاطب بازی میکنند و یاد و خاطرات نسخههای قبلی را زنده میکنند.
سکانسهای مبارزات فیلم، همانهایی که خیلی منتظرش بودیم هم سکانسهای هیجان انگیز و جالبی هستند ولی کاملا بینقص نیستند. در فیلم سکانسهای اکشن به اندازه کافی وجود دارد. اما از آنجایی که شالوده این دسته از فیلمها بیشتر سکانسهای شلوغ و اکشن است، ما انتظار داشتیم هم کیفیت مبارزات در این سکانسها بالاتر باشد و هم مدت زمان آنها بیشتر. هرچند این ایرادی نیست که بتوان گفت به خاطرش فیلم ضربه خوردهاست اما در صورت رعایت شدنش فیلم به بینقص شدنش بسیار نزدیکتر میشد.
در طول فیلم ما چندین و چند قاب زیبا را میبینیم که نشان از هنر کارگردان برای انتقال حس موجود دارد. در کل فیلم «اسپایدرمن راهی به خانه نیست» هم به خوبی از اکشن استفاده کرده و هم از کمدیای که مخصوص فیلمهای اسپایدرمن است. هم به اندازه کافی صحنههای رومانتیک دارد هم دراماتیک. از انتقادات وارد شده به مردعنکبوتیهای تام هالند، نبود سکانسهای غمانگیز و تاثیرگذار بود. سکانسهایی که در نسخههای «توبی مگوایر» و «اندرو گارفیلد» وجود داشتند و تا سالیان سال از ذهن هواداران پاک نشدند.
باید اعلام کنم که بلاخره ما چنین صحنههایی در این نسخه نیز میبینیم. اما در مقایسه با نسخههای دو هنرپیشه قبلی، متاسفانه نتوانستد به همان اندازه تاثیر گذار باشند.
شخصیتپردازی و بازیگرها
به شخصیتهای فیلم به خوبی هرچه تمامتر پرداخته شدهاست. پیترپارکر جوان قصه که حالا وظیفه سنگینی بر دوشش است، به دنبال راهی برای جبران تمام اتفاقات است. پیتر پارکری که «تام هالند» در این نسخه نقشش را ایفا میکند، همانند نسخههای پیشینی که در MCU وجود داشت؛ نیست. پیتر دیگر یک پیتر شاد و خندان و سر به هوا نیست و قرار است دردهایی را تحمل کند که بازیگران نسخههای قبلی یعنی «اندرو گارفیلد» و «توبی مگوایر» متحمل شدند.
انگار سرنوشت هرکسی که «پیتر پارکر» است چیزی جز درد و رنج نیست. تام هالند توانست بهترین بازیش را در این نسخه به نمایش بگذارد. بعد از هالند بهترین بازیگر فیلم بدون شک «ویلیم دفو» (WillemDafoe) است.
او که 19 سال پیش به خاطر بازی در همین نقش توانسته بود مورد تحسین هواداران و منتقدان قرار گیرد، بار دیگر برگشتهاست تا ثابت کند چرا «گرین گابلین» بدترین دشمن مردعنکبوتی در تاریخ است. بیشک اغراق نکردهایم اگر بگوییم او در این نسخه حتی بهتر از مردعنکبوتی 2002 ایفای نقش کردهاست. او که در این فیلم دیگر آن ماسک سبزرنگ و ترسناک را برصورت ندارد، به خوبی میتواند آن خندههای وحشتناک را به مخاطب نشان دهد و با آن لحن حرف زدن شیطانیش حسابی باعث احساس ترس در دل بیننده شود.
«جیمی فاکس» و «اندرو گارفیلد» توانستند به خوبی از پس نقشهایشان بربیایند و حس آن مبارزههای سال 2014 را بار دیگر زنده کنند. همچنین «توبی مگوایر» به خوبی توانست پختگی و تجربه بیشترش را نسبت به دو مردعنکبوتی دیگر به رخ بکشد. او حالا از پیتر پارکری که ما 19 سال پیش دیدیم، بسیار پیرتر و شکستهتر است و شما پس از اولین تجدید دیدار با او، دچار حسی عجیب ناشی از گذران عمر خواهید شد.
ارجاعات و اشارات زیاد به نسخههای دیگر مردعنکبوتیها و تفاوتهای میان آنها در فیلم اسپایدرمن راهی به خانه نیست به خوبی کار شدهاند و هر بازیگر توانسته تا تفاوت خود با دیگری را به صورت هرچه بهتر نمایش دهد.
دوست داشتنیترین سکانسهای درون فیلم هم مربوط به تعاملات میان این 3 نفر بود که حس و حال عجیبی را به بینندگان منتقل میکرد. به ویژه اگر شما هوادار دوآتشه مردعنکبوتی باشید، لذت این صحنهها چندین برابر خواهد شد. شما بارها و بارها پس از اینکه برای اولین بار فیلم را تماشا کردید، آن سکانسها را مرور خواهید کرد.
موسیقی متن و جلوههای ویژه
موسیقی متن یکی دیگر از مواردی است که فیلم در آن درخشان ظاهر میشود. وظیفه موسیقی این اثر برعهده (Michael Giacchino) آهنگساز به نام و برنده اسکار است. کسی که او را به خاطر آثاری همچون «راتاتویی» و «بالا» میشناسیم. او این بار آمده است تا با هنر خود به حماسیتر شدن این اثر کمک کند. کاری که به خوبی از عهدهاش برآمد و توانست با آثار گوشنواز خود، لذت نبردها و صحنههای فیلم را بیشتر کند.
از نظر جلوههای ویژه نیز طبق چیزی که انتظارش را داشتیم، عملکرد فیلم خوب بود. مبارزات و صحنههای شلوغ به اندازه کافی خوب بودند و نه زیادی شلوغ بودند و نه خلوت. طراحی شخصیتهای منفی فیلم نیز بسیار خوب و باجزئیات بود و باعث شد تا بتوانیم مبارزاتی را شاهد باشیم که انتظارشان را داشتیم.
سخن آخر
شک نکنید فیلم اسپایدرمن راهی به خانه نیست (Spider-Man: No Way Home) نه تنها بهترین نسخه اسپایدرمن است، بلکه یکی از بهترین فیلمهای ابرقهرمانی تاریخ سینما است.
فیلم به اندازه کافی سکانسهای متفاوتی دارد و هرآنچه که شما از یک فیلم ابرقهرمانی انتظار دارید را در خود جای دادهاست. مخصوصا که تهیهکنندگان آن با زیرکی خود توانستند تا خاطرات قدیمی شما از نسخههای دیگر مردعنکبوتی را زنده کنند. آنها به شما همان لذتی را که از یک فیلم ابرقهرمانی انتظار دارید میدهند. آنها به خوبی شما را سرگرم میکنند و به شما ثابت میکنند فیلمهای ابرقهرمانی آنقدر هم بیخود و ضعیف نیستند. فقط نباید زیادی به کامپیوتر و تکنولوژی تکیه کنند.
با توجه به ماجراهای خط زمان و دنیاهای موازی که بحث اصلی این فیلم هم بودند، حالا دست سونی و مارول برای احیای مجدد دو مردعنکبوتی دیگر باز است. مخصوصا مردعنکبوتی دنیای «اندرو گارفیلد» که با وجود طرفداران زیاد خود، به علت ضعیف بودن نسخه 2014 برای همیشه نیمه تمام باقی ماند. حالا باید دید تهیهکنندگان سونی چقدر مایل به انجام این کار هستند؟
عالی و جامع بود این نقد لذت بردیم
سلام و خسته نباشید
اقا یه سوال داشتم این که من میخوام همین اسپایدرمن رو دانلود کنم هرجا سرچ میزنم فقط فیلم رو روی پرده نشون میده و کیفیتش خوب نیست
میشه بگید ازکجا دانلود کنم که کیفیتش خوب باشه
سلام. فعلا کیفیت خوبی از فیلم موجود نیست و فقط میتونید فیلم رو با کیفیت پرده تماشا کنید.
واقعا قلم نویسنده این سایت هم مثل فیلم اسپایدرمن شاهکار بود. دس خوش و خسته نباشید به تمام کسانی که باعث شدن این مقاله به دست ما برسه.
خیلی عالی نوشتید
بهبه چقد عالی و کامل به همه چی پرداخته شده بود.