فیلم شهر گمشده (The Lost City) یک فیلم کمدی به کارگردانی «برادران نی» و محصول سال 2022 است. «برد پیت»، «ساندرا بولاک»، «چنینگ تیتوم» و «دنیل ردکلیف» بازیگران فیلم هستند.
فیلم شهر گمشده جریان یک ماجراجویی، همراه با تعقیب و گریز را در قالب کمدی نشان میدهد. این فیلم یک کمدی تمام عیار نیست و فیلمساز تلاش کرده تا ضعفهای کار خود را با بازیگران مطرح و فضاسازی و زرق و برقها بپوشاند. از همان ابتدا مشخص است که با یک اثر متوسط رو به ضعیف مواجه هستیم. در جایی شاید حضور برد پیت کورسوی امیدی در دل مخاطب ایجاد کند، اما این امید زیاد طول نمیکشد. اگرجه فیلم بیش از 175 میلیون دلار فروش داشته، اما فروش بالای فیلم دلیل بر خوب بودن فیلم نیست. ممکن است جنبههای هنری فیلم برای گروهی از مخاطبان مهم نباشد و فقط به قصد سرگرمی به تماشای فیلم بنشینند. در ادامه با نقد و بررسی فیلم سینمایی شهر گمشده یا The Lost City همراه گیمنیوز باشید.
خلاصه فیلم شهر گم شده – The Lost City
«لورتا سیچ» با بازی ساندرا بولاک یک نویسنده است. شوهر او در پی کشف شهر گمشده کشته شده و حال لورتا بسبار افسرده و گوشهنشین شده است. رمان جدید او که درباره همان شهر گمشده است به تازگی با حضور مدل جذاب روی جلدش رونمایی میشود. در همین زمان «فیرفاکس» با بازی دنیل ردکلیف به دنبال همان شهر گمشده است و فکر میکند که لورتا با دانشی که دارد میتواند به او برای یافتن گنج مخفی در شهر گمشده کمک کند. او لورتا را میدزدد و با خود به شهر گمشده میبرد. مدل روی جلد کتابهای لورتا شاهد ربوده شدن اوست و از آنجایی که به لورتا علاقمند شده میخواهد او را نجات دهد.
کمدیای که در فیلم گم شد
فیلم ادعای کمدی بودن دارد اما نتوانسته ادعای خود را برآورده سازد. بیشتر جاها کاراکترها با دست و پا چلفتی بودن و تلوتلو خوردن زور میزنند مخاطب را بخندانند. شاید دهها سال پیش این شیوه جواب میداد اما امروزه مخاطب به دیدن چیزهای جدید احتیاج دارد. با اداهای بازیگران فقط میتوان گفت فیلم از حالت جدی در آمده اما باعث خنده نمیشود.
فیلم برای ایجاد خنده از بازیهای زبانی استفاده میکند. این به این معناست که مخاطب انگلیسی زبان که متوجه شوخیها و بازیهای زبانی میشود میتواند از فیلم لذت بیشتری ببرد. اما مخاطب غیرانگلیسی زبان به راحتی نمیتواند متوجه لحظات کمدی فیلم شود.
یکی از جذابیتهای فیلم موسیقی آن و استفاده به جا و درست از موسیقیهای خاص است. مثلا وقتی برد پیت برای اولین بار ظاهر میشود، آهنگ سریال پیکیبلایندرز پخش میشود و این یادآوری باعث میشود خنده روی لبان مخاطب نقش ببندد.
برد پیت- شعله ای که زود خاموش میشود
درست در جایی که مخاطب از فیلم خسته شده و در حال خمیازه کشیدن است، برد پیت در نقش یک قهرمان وارد داستان میشود. بازی او آنچنان خارقالعاده است که مخاطب را برای چند دقیقه میخکوب میکند. اما درست همانجا که مخاطب از بابت جذابیت فیلم خیالش راحت میشود، «جک ترینر» که برد پیت نقشش را بازی میکند باید بمیرد تا فیلم به همان روند کسلکننده خودش برگردد.
فیلم شهر گمشده (The Lost City) با اتفاقهای مصنوعی و واکنش نامعقول کاراکترها به اتفاقات، کیفیت پایین خود را فریاد میزند. انگار با هرکدام از آنها میخواهد به مخاطب بفهماند من ارزش دیدن ندارم. جک ترینر با آن همه مهارت بینظیرش خیلی راحت کشته میشود. لورتا و مدل جلدش «کابریسون» هیچ اهمیتی به کشته شدن او نمیدهند و ناگهان در آخر فیلم جک ترینر را میبینیم که به طرز نامعقولانهای زنده شده است. این عدم باورمند بودن کنشها و اتفاقات مخاطب را ازاینکه هیجانزده شود باز میدارد.
اتمسفر زیادی
فضاسازی فیلم به گونهای است که مخاطب انتظار ماجراجوییها و چالش های بزرگ را دارد. اما در فیلم شاهد تعقیب و گریزهای سطحی، ماجراجویی های بدون پیچش و چالش هستیم. اتفاقات با سرعت جلو میروند و شخصیتها برای حل مشکلات با چالشی روبهرو نمیشوند. مخاطب ته دلش خیالش راحت است که این مشکل هم به زودی حل خواهد شد و قرار نیست صحنهی هیجانانگیزی ببیند.
فیلم شهرگمشده پر از رنگ است و این قابهای جذابی برای مخاطب میسازد. از همان ابتدای فیلم که لورتا لباس پر زرق و برق میپوشد تا وقتی با کابریسون در جنگل سرگردان است. در طول فیلم قابهای زیبایی میبینیم که چشمنواز هستند. این قابهای زیبا میتواند برای مخاطب خوشایند باشد و او را قانغ کند که سالن سینما را ترک نکند.
اما رنگها معنی خاصی نمیدهند. نمیتوان گفت برای منظور خاصی استفاده شدهاند و جنبهی هنری و مفهومی دارند. رنگها صرفا ماموریتشان جذابتر کردن و بزک کردن فیلم است.
پیام فیلم
در فیلم شهر گمشده (The Lost City) همه به دنبال چیز باارزشی هستند. آنها که خواستهشان غیرمادی است گمشده خود را پیدا میکنند. اما آنها که به مادیات فکر میکنند ناکام میمانند و حتی دستگیر و مجازات میشوند.
پیام دیگری که فیلم در خود دارد این است که شاید لازم نباشد برای یافتن گنج به سرزمینهای دور سفر کرد. ممکن است چیزهای باارزش مثل عشق، زندگی زیبا و دوستان مهربان نزدیک ما باشند. تنها کاری که لازم است بکنیم این است که آنها را ببینیم و قدرشان را بدانیم.
نکتهی دیگر اینکه در اول فیلم میبینیم نویسنده برای فروش کتاب خود مجبور است لباسی جذاب بپوشد. یا مدل جلدش جذاب باشد تا کتابش به فروش برود. سازنده این پیام را منتقل میکند که مخاطب امروز، دنبال کیفیت نیست و فقط به ظواهر اهمیت میدهد. شاید دلیل اینکه فیلم نیز با ظاهری زیبا اما فاقد ارزش هنری ساخته شده، همین باشد و سازنده به عمد فیلمی پر زرق و برق ساختهاست.
فیلم شهر گمشده اگرچه از نظر بصری دارای صحنههای جذاب و رنگارنگ است، در شخصیتپردازی و روند پیشبرد داستان نقطه ضعف دارد. فیلمساز تلاش کرده ضعفهای کار خود را با بازیگران پرطرفدار، آهنگهای جذاب و رنگهای زیبا جبران کند. تا حدی هم موفق بوده است.
اما در نهایت مخاطب نباید انتظار داشته باشد که یک فیلم هیجانانگیز با چالشها و پیچیدگیهای زیاد ببیند. اما اگر دو ساعت وقت اضافه دارید میتوانید با دیدن این فیلم سرگرم شوید.
نظر شما درباره فیلم شهر گمشده چیست؟
اصولا من فکر میکنم مشکل بزرگ فیلمساز های بزرگ سینما اینه که قبل از این که ساخت پروپاگاندا های خودشون آغاز کنن قبل از این که برن بیگانه بسازن ترمیناتور بسازن اواتار بسازن یا ارباب حلقه ها بسازن باید حتما حتما یه فیلم استادانه به معنی واقعی کلمه مثل همین فیلم بشینن سر حوصله ۶۲۵ بار ( عدد حساب شدست با توجه به تایم اصلی این فیلم) ببینید. اره ۶۲۵ بار این فیلم شاهکار ببینن غرورم نداشته باشن. بعد اگه رفتن ترمیناتور ساختن و مخاطب های میلیاردی نداشتن عجیبه. اصلا مگه میشه . این فیلم باید ۶۲۵ بار دید هر فیلمسازی هر فیلمیازی تو این حوزه.