Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

نقد و بررسی فیلم The Whale – تله تئاتر بی هویت

فیلم «نهنگ» (The Whale) از زمان اولین نمایش در جشنواره فیلم ونیز 2022 به عنوان یکی از آثار برتر سینمایی این سال معرفی شد. فیلم جدید «درن آرونوفسکی» (سازنده آثاری مثل نوح، مادر، پی و مرثیه‌ای برای یک رویا) یک بازگشت باشکوه برای «برندن فریزر» به سطح اول بازیگری سینما است. اما وال یا نهنگ به جز این، چه چیزهایی در چنته دارد؟ با نقد و بررسی فیلم The Whale همراه گیم‌نیوز باشید.

گاهی ضدارزش و گاهی در ستایش رفتارهای جامعه – فیلم‌های آرونوفسکی همواره منتقد سرسخت مذهب بوده‌اند. نگاه این کارگردان به دینداری، در فیلم مادر فراتر رفت و به یک بررسی تاریخی و اسطوره‌شناسی کتاب مقدس (تورات) تبدیل شد. از به تصویر کشیدن استعاره‌های ادبی داستان‌های عهدعتیق گرفته تا مرور تکامل چهره‌ی «پیامبر» (به معنای عامش) تا عصر مدرنیته. همین‌طور در فیلم نوح نیز این کارگردان به جنبه‌ی فردی دین‌داری کم‌تر توجه کرده بود.

نقد و بررسی فیلم The Whale - تله تئاتر بی هویت

اما فیلمِ جدید او، نهنگ یک پله از فیلم‌های مذهبی او عقب‌تر و چند پله از ساخته‌های انتقادی اجتماعی‌اش جلوتر است. آرونوفسکی برای ساخت فیلم‌نامه‌ی «ساموئل دی هانتر» ریسک بزرگی کرده تا شخصیت «چارلی» را با تمام مشکلاتش روبروی دوربین قرار دهد. برندن فریزر بازیگر لایق ستایش این نقش نیز به همان اندازه -اگر نه بیشتر- خطر کرده، تا نقش یک آدم بسیار چاق را در زمانه‌ای بازی کند که منتقدان به راحتی برچسب‌های خود را درآورده و به هر نحوی شده به هنرمند می‌چسبانند.

اما حداقل در همان اواسط فیلم مشخص می‌شود که مسئله‌ی فیلم نهنگ نکوهش چاقی مفرط نیست. اگر کسی می‌خواهد به چنین مضمونی برسد بهتر است اجرای کمدی ریکی جرویس را تماشا کند. مسئله‌ی فیلم، «داستان دردناک و غم‌انگیز چارلی» است. کسی که می‌خواهد در روزهای پایانی عمر خود، «فقط یک کار درست» کرده باشد.

اگرچه مضامین مهمی چون «هم‌جنس‌گرایی»، «صداقت»، «مذهب»، «اختیار» و «دوستی» هم در فیلم برجسته می‌شوند. شخصیت چارلی همچنین چند بار از افراد درباره‌ی «حال به هم زن» بودن یا نبودن خود به خاطر چاقی مفرط سوال می‌کند. او البته به طور قطع توسط اغلب تماشاگران فیلم هم قضاوت می‌شود. اما تنها کسی که در فیلم به طور مستقیم چارلی را قضاوت می‌کند، «دن» پیک پیتزا فروشی است که کمترین شناخت ممکن را از شخصیت او دارد. یکی از سکانس‌های مهم فیلم از نظر من همینجاست. وقتی که چهره‌ی مشمئزشده‌ی دن را در پاگرد ایوان می‌بینیم، در حالی که نگاهی را به چارلی تحویل می‌دهد که او را کاملا می‌آزارد. این چهره، چهره‌ی کسی است که هیچ شناختی از فردی که قضاوتش می‌کند ندارد.

فیلم نهنگ به چرایی و چگونگی چاقی این‌چنین افراطی شخصیت اصلی خود می‌پردازد، اما بیش از حد به آن ورود نمی‌کند. نه فقط به این دلیل که این بخش از شخصیت‌پردازی چارلی بسیار حساسیت‌زا و چالش‌برانگیز است، بلکه می‌تواند داستان را از مسیر اصلی خود منحرف کند.

نقد و بررسی فیلم The Whale

داستان از این قرار است که چارلی -استاد دانشگاه- پس از آن‌که با یکی از دانشجویان خود وارد رابطه‌ی عاطفی می‌شود، زنش را طلاق می‌دهد و مجبور به ترک دختر هشت ساله‌اش می‌شود. اما این رابطه به دلیل مخالفت‌های خانواده‌ی مذهبی «الن»‌ (پارتنر چارلی) به بن‌بست می‌رسد. الن برای مدتی طولانی از خوردن و آشامیدن ممانعت می‌کند تا بالاخره جان می‌بازد. پس از آن، چارلی که به شدت افسرده شده و درگیر مشکلات پس از این حادثه است،‌ به پرخوری عصبی روی می‌آورد. تا جایی که دیگر همه‌چیز از کنترل او خارج می‌شود.

اکنون، چارلی مشغول تدریس آنلاینِ درس «نگارش» است و تلاش می‌کند رابطه‌ی از دست رفته‌ی خود با دخترش «الی» را بازیابی کند. او در تمام سال‌های جدایی، تمام درامد خود را پس‌انداز کرده و اکنون ارثیه‌ای 120 هزار دلاری برای دختر خود به جا خواهد گذاشت. به شرطی که الی بپذیرد اندک زمان باقی مانده از عمر روبه‌پایان موبی‌دیک را با او بگذراند. در کنار او، «لیز» خواهرخوانده‌ی الن و دوست قدیمی چارلی به مراقبت از او می‌پردازد و تلاش می‌کند این روزهای باقی‌مانده به کام هیچ‌کدامشان تلخ نشود.

فیلم The Whale در یک لوکیشن و با نماهای محدود می‌گذرد. دوربین هرگز از خانه‌ی امن چارلی خارج نمی‌شود و تماشاگر همواره به او نزدیک است. در عین حال، یک فاصله‌گذاری ستایش‌برانگیز بین شخصیت‌ها و مخاطب صورت گرفته که همان استعاره‌ی «موبی‌دیک» است.

انتخاب نسبت تصویری 4:3 به جای نماهای عریض،‌ هم از نظر تکنیکی انتخاب درستی بوده و هم از نظر هنری، موجب تقویت حس تماشاگر در مواجهه با فیزیک بهت‌آور چارلی می‌شود. مخاطب حداقل در دقایق اولیه‌ی فیلم دربرابر چارلی، و او دربرابر رویدادهای ناملایم دنیا، باورهای افراطی مذهبی و بی‌صداقتی اطرافیانش قرار می‌گیرند. رفته‌رفته، مشخص می‌شود که چارلی خواهان تغییر است. و هر چه فیلم جلوتر می‌رود، علاوه بر باز شدن نماها، حرکت چارلی در صحنه هم بیشتر می‌شود. اوج این تغییر فرمیک در پلان پایانی فیلم و امضای آرونوفسکی است.

برندن فریزر در فیلم نهنگ بی‌نظیر و تاثیرگذار بازی کرده و لایق ستایش است. بازی او، به هیچ‌کدام از نقش‌آفرینی‌های فیلم‌های بزرگ و کوچک امسال نمی‌ماند. فریزر با گریمی سنگین و دست‌و‌پایی بسته، گستره‌ی وسیعی از احساسات را به نمایش می‌گذارد که درکش برای مخاطب عادی چندان ساده نیست. تماشاگر خروجی فوق‌العاده‌ی کار فریزر را در قامت سهمگین چارلی می‌بیند و دچار انقلاب احساسی می‌شود. بیننده‌ی آشنا به چم و خم بازیگری هم به تمام پیچیدگی کار فریزر در ایجاد لحن و شیوه‌ی حرکت و ارائه‌ی تصویری تاثیرگذار از خلق‌وخوی چارلی واقف نخواهد شد.

بازی‌های «هانگ چائو» در نقش لیز و «سیدی سینک» در نقش الی هم کم‌نقص و تاثیرگذار هستند. حضور لیز به عنوان یک شخصیتِ مادر، هم در داستان و هم در صحنه، تعادل خوبی در فیلم ایجاد کرده و در مقابل، الی با شخصیتی کاملا متضاد، در ایجاد تعادل به همان میزان سهم دارد. اگرچه میزان بروز احساسات الی چند برابر لیز و دیگر نقش‌های داستان است و سیدی سینک کاملا از عهده‌ی بروز این احساسات برآمده و تصویری ماندگار از دخترِ دوست‌داشتنی چارلی به جا گذاشته است.

با این‌که در مجموع شاهد فیلم خوب و تاثیرگذاری هستیم، برخی عوامل به تنزیل آن از یک اثر ماندگار سینمایی به یک تله تئاتر بدون هویت مستقل کمک کرده‌اند. مهم‌ترین ایراد فیلم وابستگی بیش از حد داستان به عوامل بیرونی است. از ارجاعات سهمگین به داستان موبی‌دیک گرفته تا شخصیت‌پردازی و داستان‌های پس‌زمینه درباره‌ی گذشته‌ی شخصیت‌ها از جمله الن و وقایعی همچون طلاق چارلی.

درست مثل یک نمایش که فرصت کمی برای جلب توجه مخاطب خود دارد، اغلب شخصیت‌ها از طریق دیالوگ‌های طولانی و روایت داستان‌های مسبوق پرداخت می‌شوند. هر کدام از شخصیت‌ها یک داستانِ گذشته دارند که به سادگی آن‌ها را تعریف می‌کنند. تماشاگر باید بیشتر از تخیل خود برای شکل دادن به این شخصیت‌ها و داستان‌ها استفاده کند. هیچ تصویری از الن وجود ندارد. هیچ خبری از کودکی الی نیست. این تئاتری‌ترین پرداخت ممکن به داستان‌های پس‌زمینه‌ی شخصیت‌ها است.

به همین ترتیب، فیلم‌نامه پر از تکنیک‌های تئاتر است که راه خود را به تدوین باز کرده‌اند. روایتِ محدود در یک لوکیشن، بدون حرکتِ خاص دوربین و تغییر اندازه‌ی نماها به فراخورِ درکِ تماشاگر از صحنه، فیلم نهنگ را از نظر کارگردانی هم به یک تئاتر تلویزیونی شبیه کرده‌اند. تقریبا اثری از کلوزآپ به معنای تاثیرگذارش در فیلم نیستیم. تنها جایی که از زوم استفاده می‌شود روی تصویر کادر سیاه لپ‌تاپ چارلی در کلاس آنلاین است. در فیلم حتا یک بار هم شاهد قطع مکانی نیستیم و تدوین، کاملا دنبال‌کننده‌ی خط زمان است.

بنابراین هم فیلم‌نامه و هم کارگردانی هویت مستقلی ندارند،‌ بلکه هویت آن‌ها را باید در وابستگی‌شان به نمایشنامه و اجرای صحنه‌ی نهنگ جستجو کرد. تنها بعدِ برجسته‌ی سینمایی فیلم، گریم برندن فریزر و مدیوم-کلوزآپ‌های نمایانگر اوست. (به علاوه یک صحنه که شاهد افتادن کلیدِ در اتاق زیر کمد هستیم). و تنها جنبه‌ی استقلال نهنگ نیز بازی بی‌نظیر فریزر در نقشی چالش‌برانگیز و به یادماندنی ا ست.

به جز این‌ها، هم شخصیت چارلی و هم داستان فیلم به شدت به موبی‌دیک وابسته‌اند. انگار آرونوفسکی با این فیلم آن‌قدر تغییر کرده که دیگر خودش را هم نمی‌شناسد. اگرچه فیلم تاثیرگذاری ساخته و احساسات تماشاگر را به خوبی به بازی می‌گیرد، این اثری نیست که بخواهیم دوباره یا چندباره ببینیم، مگر به خاطر تجدید خاطره با بازی برندن فریزر. 

نظر شما درباره بررسی فیلم The Whale و نقد خودتان از این فیلم چیست؟

2 نظر برای این مطلب
  1. سام می‌گوید

    نقد درستی بود بنظرم
    درباره اینکه‌ میگن به احتمال زیاداین فیلم و یا فریزر اسکار میگیره خب تا حدودی قابل حدسه؛ تمام نکات کلیدی اخذ اسکارو داره:” همه چیزو رها کن ، هوموسکشوالیتی چقد خوبه، نژاد هایی غیر از سفید پوست ها چقد نفهمن یا خشن اند ، آتئیست ها هیچی ته دلشون نیست ، …” دیگه چی مونده؟
    جای یه سگ کم بود که توجه طرفدارای حقوق حیوانات رو هم جلب کنه

    بنظرم این فیلم زیادی اُوررِیت شده

  2. محمد غفران می‌گوید

    نقد درسته باید بی طرفانه باشه اما این نقد یک ایراد بزرگ داره و اون هم بی انصافیه و تله تئاتر خواندن این فیلم خیلی بی ذوق بودن می خواد. ارجاعات فیلم فقط یک جنبه ندارن که فیلم رو بی روح کنن این ارجاعات از بهترین ارجاعاتی بودن که دیدم حتما باید از یک جنبه به ارجاعات نگاه نکرد. فیلم دقیقا اون چیزی بود که از دارونفسکی انتظار می رفت فاصله فیلم با فیلمهای دیگرش به واسطه نوع داستانش بود در این داستان ما چیز ماورایی و متافیزیکی نداشتیم مثل چشمه و مادر یا دگیری ذهنی مرثیه ای برای یک رویا و پیچیدگی شخصیتی سنگین قوی سیاه و …
    من منتقد نیستم و فقط تماشاگرم ولی نقد خوب رو حس می کنم و در ضمن طرفدار دارونفسکی هم نیستم و از دو تا فیلمش بدم میاد.

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.