فصل هفتم Game of Thrones: نکاتی از قسمت ششم که حتما از دست دادهاید!
اگر تا الآن فکر میکردید که زنده شدن جان اسنو بزرگترین صحنهی زنده کردن در این سریال است، قسمت ششم این سریال با زنده کردن اژدهای دنریس که توسط پادشاه شب کشته شده بود ثابت کرد که اینطور نیست. در این قسمت دیدیم که او با پرتاب نیزهاش ویسریون را کشت و و سپس او را به عنوان یک وایت برگرداند.
در این قسمت دیدیم که جان اسنو به همراه شش نفر دیگر جوخهی انتحار به آن سوی دیوار رفتند تا یک وایت را اسیر کنند و به قلمروی هفتپادشاهی برگرداند تا خطر نامردگان را به سرسی اثبات کنند. آنها توانستند یک وایت را اسیر کنند اما طی این عملیات یک اژدها را از دست دادند.
در جای دیگری از این قسمت مشکلات سانسا استارک با خواهر کوچکترش آریا ادامه پیدا کرد. پس از بازگشت برن به وینترفل به عنوان کلاغ سه چشم و متعجب کردن همه، حالا سانسا با آریا درگیر است که حتی او را به مرگ هم تهدید کرده است. دنریس مجددا خلاف نظر تیریون لنیستر عمل کرد و بعد از دریافت نامهای از جان که از او به خاطر شرایطشان که توسط پادشاه شب و نامردگان محاصره شده بودند به آن سوی دیوار رفت. در این سفر به آن سوی دیوار تلفات دیگری نیز مانند عموی جان، بنجن و ثوروس از میر وجود داشت.
شکستن چرخ
در مکالمهای که میان دنریس و تیریون در دراگوناستون شکل گرفت، دستیار ملکه به او یادآوری کرد که او گفته است میخواهد روند را عوض کند؛ به این معنی که او قصد دارد تا هفتپادشاهی را به شکلی متفاوت از پیشینیان –شامل افراد خاندان خود- خود اداره کند.
دنریس گفت که ایگون اول، نخستین حاکم هفت پادشاهی به وسیلهی ترس بر مردم حکومت میکرد. تیریون سخنان او در فصل پنجم را به او یادآوری کرد که گفته بود: «لنیسترها … تایرلها … همه مانند تیغههای لب یک چرخ هستند که یکی پس از دیگری در بالای آن قرار میگیرند و این چرخ همینطور به چرخیدن ادامه میدهد و کسانی که روی زمین هستند را له میکند.»
تیریون پاسخ داده بود: «رویای قشنگیه. اینکه چرخ رو متوقف کنید.»
دنریس در جواب گفته بود: «من قرار نیست چرخ رو متوقف کنم. قراره که از بشکنمش.»
یادآوری کردن حرفهای دنریس توسط تیریون از این جهت مهم است که او تلاش میکند که حرفهای او را از زمانی که گرفتن تخت آهنین تنها در حد یک نقشه بود را علیه خودش به کار بگیرد. حالا که آنها در وستروس هستند و جنگ شکل گرفته است، دنریس از راه خود منحرف شده است و مشاورههای تیریون را نادیده گرفته است. برای مثال در قسمت پنجم تیریون به دنریس گفت که کشتن تارلیس کار درستی نیست اما با این حال او این کار را انجام داد.
برداشتی که از این موضوع میشوند این است که با وجود تمام وعدههای دنریس، او شخص مناسبی برای نشستن بر تخت آهنین نیست و رفتاری همانند پدر خود، پادشاه دیوانه اریس را به نمایش گذاشته است. در فصل هفتم پیشبینیهایی صورت گرفته بود که میگفت زمانی که آنها جنگ را پیروز شوند، این دنریس نخواهد بود که بر تخت پادشاهی مینشیند؛ چرا که اعتماد به نفس او زیادی بالا است. آیا ممکن است فردی که بر تخت مینشیند جان اسنو باشد؟
لانگکلا
زمانی که جان اسنو از دریاچهی یخ زده بیرون آمد، شمشیرش یعنی لانگکلا روی یخها افتاده بود. هنگامی که او بیرون آمد، گرگ روی دستهی شمشیر چشمانش را باز کرد. ممکن است که زنده شدن جان اسنو توسط جادو به او تواناییهایی بیش از آنچه خودش و بینندگان از آن اطلاع دارند داده باشد.
چه کسی بیشتر زجر کشیده است
آریا و سانسا با یکدیگر بر سر این که چه کسی در طول این شش فصل بیشتر زجر کشیده است بگومگو میکنند. سانسا به آریا گفت که امکان ندارد او از آنچه بر سرش آمده است نجات پیدا میکرده است. اشارهی سانسا به بازیچهی دست جافری شدن، مجبور شدنش به ازدواج با تیریون، همراهی با لیتلفینگر و ازدواج اجباری او با رمزی بولتون و مورد تجاوز واقع شدن و زندانی شدنش است.
رشد سانسا در شش فصل گذشته بیشتر به قدرت درونی او بازمیگردد اما قدرت آریا در تواناییهایش به عنوان یک جنگجو نمایان شده است.
میتوان گفت که هیچکدام از این دو نمیتوانسته از آنچه که بر سر دیگری آمده جان سالم به در ببرد اما در حال حاضر هردوی آنها به واسطهی تجربیاتشان قدرتمندتر هستند و به آنچه در فصل یک آرزویش را داشتند نزدیکتر شده اند. سانسا به دنبال اشرافیت بود و آریا میخواست که یک مبارز باشد.
صورت والدر فری
زمانی که سانسا کیف آریا را پیدا میکند، بی تعلل محتویات کیفش را خالی میکند و چیزی را بیرون میکشد که به نظر میرسد ماسکی مانند ماسکهای هالووینی باشد که توسط نقشهای منفی در فیلمها استفاده میشوند اما درواقع این ماسکها متعلق به والدر فری و وایف هستند. سانسا وایف را نمیشناخت اما ممکن است توانسته باشد صورت والدر فری، دشمن قسمخوردهی خانوادهی مادرش را شناسایی کند.
سلام.با تشکر از سایت خوبتون. دو تا سؤال ذهن منو مشغول کرده؟ اول اینکه چرا در قسمت پنچ روی کوتاه قدی جان تاکید میشه.(یکبار توسط حرام زاده رابرت و یکبارم دنریس) و دوم اینکه آخر قسمت شش اولین بار که دنی دست جان رو میگیره یک انگشتر هست که دست جان و دومین بار که دست جان رو میگیره همون انگشتر دست دنریس هستش.چرا؟
سلام.
توی هر دو صحنه، انگشتر دست دنریسه.