فیلم گرگینه در شب پروژهای برای مارول است که به سادگی میتوان لقب یک کار «تجربی» را روی آن گذاشت. آنهم در بین کارهای فاز چهارم که اکثرا پروژههایی تجربی برای مارول محسوب میشوند.
فیلم برداری صحنههای فیلم به درستی از سبک همیشگی مارول فاصله گرفته است. ظاهر قدیمی، آسیب دیده و سیاه و سفید آن درک خوبی از فضای داستان دارد. این قضیه دربارهی گریم شخصیتها، محیط، کاستوم گرگینه و حتی صحنههای نبرد فیلم هم صدق میکند.
در همین خصوص..
«السا بلاد استون» بهخاطر گذشته و خانوادهاش تبدیل به شخصیتی جذاب میشود. او مخاطب را برای دیدن چیزهایی بیشتر از خانواده بلاد استون امیدوار میکند. «جک» که در حقیقت ما به شناخت چندانی از شخصیت و گذشتهاش با گرگینه بودن در این فیلم نمیرسیم، به لطف بازی جذاب «گایل گارسیا»، به سرعت در دل مخاطب جا باز میکند.
فیلم گرگینه در شب ایدهی سادهای دارد. البته با توجه به مدت زمان کوتاه آن، انتخابی هوشمندانه بوده است. فیلم این ایده ساده را به جذابترین شکل ممکن پردازش و روایت میکند. آن را ادامه میدهد و ما را تشنه برای دیدن چیزهایی بیشتر از این کارکترها رها میکند. این فیلم در باغ سبزِ آیندهی مارول در دیزنی پلاس است.
داستانهای کوتاه و خاصی که لازم نیست مانند سریالها بیش از حد کش بیایند و یا بودجهی یک فیلم سینمایی بزرگ را داشته باشند. بلکه داستانهایی که خودشان بصورت تکی جذاباند و میتوانند گوشههایی از دنیای مارول را به مخاطب نشان بدهند که کمتر دیده شدهاند.
فیلمهایی که از تصمیمات جسورانه و متفاوت نترسند و سعی در کارهایی جدیدی برای مخاطبی کنند که دیگر با کارهای همیشگی شگفتزده نمیشود. شاید بالاخره زمان آن رسیده که گوشهی ترسناک دنیای کمیکهای مارول وارد سینما شود و ما با شخصیتهایی مثل کنت دراکولا و دیگر شخصیتهای کمیکهای ترسناک مارول ملاقات کنیم. یا حتی امیدوار باشیم فیلم Blade در فاز پنجم مارول از ریشههای ترسناک مجموعه خود نترسد و ما را با آنها شگفتزده کند.
نظر شما درباره این فیلم جدید ترسناک در جهان مارول چیست؟ آیا آن را تماشا کردهاید؟ درباره نقد فیلم Werewolf by Night چه نظری دارید؟ با ما در میان بگذارید.