Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

عقل و جنون؛ بررسی فیلم سینمایی «برادرم خسرو»

0

سینمای امروز ایران غالبا به کمدی‌های سخیف و بی‌ارزشی پرداخته است که بعضا برای جلب مخاطب و حفظ گیشه حاضر به استفاده از شوخی‌هایی پیش‌پا افتاده و حتی جنسی نیز می‌شوند و یا با ملودرام‌هایی کلیشه‌ای درباره‌ی دروغ و فقر و خیانت تلاش می‌کنند که مخاطب را تحت تاثیر قرار دهند. اما این‌بار شاهد خواهیم بود که دریچه‌ای تازه بر واقعیت گشوده شده و داستان کمتر گفته شده‌ای در مورد قشر میانی و کم حاشیه‌ی جامعه ارائه می‌شود.

فیلم قصه‌ی مرد جوانی است که به بیماری دوقطبی مبتلا است و خلاف میل خود مدتی را در خانه برادرش و همسر او سپری می‌کند. اما با رفتار‌های عجیب و غیرمعمول خود باعث بروز مشکلاتی در زندگی برادر می‌گردد. فیلم در نگاه اول یک ملودرام اجتماعی و خانوادگی به نظر می‌رسد که سعی در واکاوی یک معضل روانشناسانه دارد اما به تدریج شاهد هستیم که فیلم‌ساز موفق می‌شود از وقایع سطحی عبور کرده  و جدال عقل و جنون را واکاوی کند.

 

«خسرو» شخصیت اصلی فیلم است که قصه حول محور مشکلاتی که رفتارهای او ایجاد می‌کند می‌گردد. او در میانسالی به سر می‌برد اما همچنان رفتارهایی کودکانه دارد. درمیان مردم ساز می‌زند، آواز می‌خواند و با برادرزاده خود به خوش‌گذرانی می‌پردازد. تمام آنچه که در شخصیت خسرو به نمایش گذاشته شده است این است که در واقع او خود را از قید و بند تمامی هنجارها و اخلاقیات تحمیلی جامعه رها ساخته و آن‌گونه که لذت می‌برد زندگی را می‌گذراند. در مقابل او «ناصر» -که شخصیتی قراردادی و رادیکال است- قرار می‌گیرد که در مقام برادر نمی‌تواند سرخوشی‌های برادر خود را بپذیرد و به مقابله با این رفتارها برمی‌خیزد و او را سرکوب می‌کند. در واقع شخصیت ناصر،‌ نماد انسان امروزی است که غرق در عقلانیت مدرن شده و خسرو با دیوانگی و رهایی خود این عقلانیت را به چالش می‌کشد. فیلمساز بر این تلاش است تا به مخاطب نشان دهد ناصر بر خلاف ظاهر آرام خود دست کمی از برادر خود ندارد و تنها تفاوت آنها در این است که شخصیت اجتماعی قابل قبولی دارد و هنجارهای تحمیلی جامعه را به خوبی اجرا می‌کند.

اتکای فیلم‌ساز بیشتر بر شخصیت‌پردازی و بازیگران آن است اما درست در همین نقطه این مورد تبدیل به نقطه ضعف می‌شود. شخصیت‌های دو قطبی گاهی به شکل افراطی سرخوش و شاد می‌شوند و گاهی در خود فرو می‌روند و میل به زندگی خود را ازدست می‌دهند. در این بیماری هنگام سرخوشی کمتر می‌خوابند و در فعالیت‌های اجتماعی پویا هستند اما در قطب افسردگی احساس پوچی می‌کنند و زندگی را بی‌ثمر می‌دانند.

در سکانس ابتدایی فیلم شاهد افسردگی شدید خسرو هستیم و انتظار داریم که نحوه‌ی برخورد او و خانواده‌اش با این افسردگی را ببینیم. اما در صحنه ی بعد به طور کاملا غیر منتظره خسرو وارد قطب سرخوش خود می‌شود و هیچ مشکلی او را آزار نمی‌دهد و در سرخوشی‌های او هیچ اثری از بیماری نیست. این در حالی‌ست که در علم روانشناسی قطب سرخوش این بیماران نیز به نوعی زنگ خطر محسوب می‌شود.

نکته‌ی بعدی در رابطه با بازی «شهاب حسینی» در نقش خسرو است. در این که شهاب حسینی یکی از بهترین‌های سینمای ایران است شکی نیست اما اصولا می‌توان گفت بازیگران ایرانی تبهر چندانی در ایفای نقش‌های پیچیده‌ی روانی ندارند و اغلب در ایفای چنین نقش‌هایی ناموفق بوده‌اند. همانطور که شخص شهاب حسینی نیز در کارنامه‌ی خود بازی در فیلم «حوض نقاشی» را دارد که متاسفانه ما قبل از آنکه شخصیت یک معلول ذهنی را ببینیم شهاب حسینی را می‌بینیم که سعی دارد یک معلول ذهنی را نمایش دهد.

ضعف دیگری که در فیلم به چشم می‌آید اینجاست که به نظر می‌رسد فیلم ساز به جای اینکه با استفاده از روایت هنرمندانه و زیرکی پیام خود را در رابطه با بیماران دو قطبی عرضه کند، دچار جهت‌گیری و نتیجه‌گیری‌های شخصی در رابطه با این بیماران شده و به طور آشکارا دیالوگ‌هایی را درباره‌ی این بیماران توسط شخصیت‌ها مطرح می‌کند؛ به گونه‌ای که در بعضی از لحظات فیلم شبیه به آثار آموزشی در رابطه با بیماران خاص می‌شود.

اما از نقاط قوت فیلم می‌توان به بهره‌برداری موفق از موسیقی اشاره کرد. موسیقی فیلم با ریتمی آرام آغاز شده و کم‌کم ریتمی تند و خشن به خود می‌گیرد و تا حدودی به موسیقی متال نزدیک می‌شود و سازنده موفق شده از این طریق احساسات مورد نظر خود را کاملا به بیننده القا کند.

فیلم‌برداری با دوربین ثابت انجام شده و از نمای کلوزآپ به‌خوبی بهره برده شده است؛ اما وقتی به فضای پرتنش می‌رسیم، فیلم‌برداری با دوربین روی دست آغاز می‌شود و از این طریق استرس را منتقل می‌کند. خرق عادت فیلم‌برداری در سکانس گیتار الکتریک زدن خسرو شدیدا به چشم می‌آید. در صحنه‌ای که او ساعت چهار صبح، روی تخت افتاده و می‌نوازد. می‌دانیم که او وارد فازی به نام فاز شیدایی در بیماری‌اش شده و در این نقطه است که فیلم برداری، موسیقی، گریم و بازی شهاب حسینی تنش، ناآرامی و شیدایی را به مخاطب منتقل می‌کند.

در پایان می‌توان گفت فیلم «برادرم خسرو» توانسته با ارائه‌ی متنی خوب، ایده‌های اجتماعی خود را در قالب فیلمنامه به خوبی به نمایش بگذارد و تا حد زیادی دغدغه‌ها و مشکلات زندگی این بیماران را به مخاطب معرفی کند اما متاسفانه در جریان اجرا و شخصیت‌پردازی توفیق چندانی نیافته و شخصیت‌ها نتوانسته‌اند ایده‌های فیلم‌ساز را به حد کمال برسانند و فیلمساز در اجرا از متن خود جا مانده است.

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.