«ونسان دوست داشتنی» (فیلم Loving Vincent) اولین اثر سینمایی تماما نقاشی شده تاریخ است که توسط گروهی متشکل از 100 هنرمند ساخته شده و شامل 65000 فریم و 853 نقاشی اصلی است. در این اثر که به وسیله دوروتا کوبیلا به کارگردانی رسیده، سیرشا رونان (Saoirse Ronan)، جرومه فلین (Jerome Flynn) و داگلاس بووت (Douglas Booth) به نقش آفرینی پرداختهاند. در ادامه با نقد و بررسی فیلم Loving Vincent با گیمنیوز همراه باشید.
فیلم Loving Vincent با فرمی روایی، داستان مرگ ون گوک را پس از اتفاق افتادنش بازگو میکند. مردی به نام آرماند (Armand Roulin)، طی وقایعی کنجکاو کشف راز مرگ ون گوک میشود؛ او با نامهای از ونسان به برادرش تئو که هرگز به دستش نرسید، به روستایی در نزدیکی پاریس، آخرین زیست گاه او قبل از مرگش سفر میکند تا شاید جوابی برای این راز که هنوز هم کشف نشده بیابد.
آنچنان که هر چه که ما در مورد ون گوک و زندگی او میدانیم، از دو منبع مردم و نامههای او به اطرافیانش نشأت میگیرند، فیلم نیز فرم روایی را به زبان مردم به عمل میآورد. شخصیتهای فیلم، از معشوقه ون گوک تا ژاندارم روستا، هر یک نظری متفاوت و گاهی متناقض درمورد اتفاقات ماههای آخر زندگی او دارند. آنچه قابل توجه است، این انیمیشن در تمامی قابها به سبک پست-امپرسیونیسم ون گوک و با رنگهایی که او به کار میبرده طراحی شده است، به جز در زمانهایی که داستان از زبان مردم روایت میشود؛ در این قابها، خبری از امپرسیونیسم نیست، نور چراغها و فانوسها دیگر با خطهای خمیده نشان داده نمیشود و قابها درگیر دیدگاهی تلخ و سیاه و سفید و رئالیستاند. و این تفاوت دیدگاه عامه مردم با ونسان ون گوک است. گویی در کل اثر، ما تصاویری را میبینیم که روح ون گوک در حال تماشای آنها است.
نکته جذاب درمورد آثار کشیده شده در فیلم Loving Vincent الهام گیری تمامی شخصیتها از آثار خود ون گوک است.
از پیرمردی تنها که با استدلالی منطقی ادعا میکند ون گوک خودکشی نکرده تا جوانی دیوانه که پروتاگونیست داستان را تعقیب میکند، از کلوب شبانهای که آرماند در آن حضور دارد تا مزرعهای که در آن خلوت میکند، همه و همه الهام گرفته از خود آثار ون گوک است که در سالهای آخر عمر کشیده.
و در کنار همه چیز، سازندهای که نامش را هم نشنیده بودم، بازیگران و صداپیشگان خوبی که ممکن است در هر فیلمی بدلیل تجارت بازی کنند و حتی اینکه این انیمیشن به کلی نقاشی شده است، به اندازهی اینکه آهنگساز این اثر کلینت منسل (Clint Mansell) دوست داشتنی است مرا برای دیدن این اثر ترغیب نکردند. او را از قبل برای شاهکارهای کلاسیک-الکترونیکی که برای آثاری چون قوی سیاه، مرثیهای برای یک رویا، چشمه، مس افکت و غیره و غیره ساخته بود میشناختم، وقتی که نامش را در میان عوامل «ونسان دوست داشتنی» دیدم، با خود گفتم که قرار است یک ساعت و اندی لذت خالص را تجربه کنم، و حق هم داشتم. در تمامی آثاری که ساخته، با صدای نغز ویلون، مو را به تن سیخ میکند و با فضای امبینتش، بیننده را به خلسه میبرد.
اینکه چرا کار ونسان ون گوک به خودکشی کشید و یا اینکه آیا دکتر روانشناس او مقصر بوده یا هر شخص دیگری، حائز اهمیت نیست. هدف او از زندگی، نشان دادن این به جامعه بود که او چه در قلب دارد و چه تواناییهایی دارد. او در بسیاری از نامههایش مجبور به تفسیر آثارش برای دیگران بود تا آنها را درک کنند. ونسان ون گوک مردی از آینده بود و چنین موجوداتی، چه از فضا بیایند و چه نه، در جامعه سزاوار مرگاند. شاید این داستان، درس عبرتی باشد تا یک بار برای همیشه، قشر هنرمند را جدی بگیریم و تنها بعد از دوران حیاتشان، میلیون دلارهایی که خرج آثارشان میکنیم نوش داروی پس از مرگ سهراب نباشد. پس از تمامی این اتفاقها و ماجراجوییهای آرماند، فیلم در شبی پر ستاره (شب پر ستاره، نام یکی از آثار مشهور ونسان ون گوک)، و با این حس که زندگی همیشه جریان دارد، پایان مییابد.
«ونسان دوست داشتنی»، اثری بسیار ارزشمند است که در تمامی وجههای هنری، بسیار خوب عمل میکند و اولین تجربه ما از فیلم نقاشی شده را میسازد. شاید برای ما که اهل کتاب و مطالعه نیستیم، تماشای یک اثر سینمایی نقاشی شده با رنگ و لعاب عجیب به سبک ون گوک، تنها راهی باشد که یک بار هم که شده، از زندگی این هنرمند بزرگ، درسها بگیریم و از تجربه آن لذت ببریم.
سپاس بابت نقد زیبای شما..این اثر ارزشمند رو دیدم..امیدوارم که اسکار امسال رو به حق بگیره..موسیقی این اثر زیبا هم شاهکار هست
تشکر بابت کامنت شما. “اسکار به حق” که تناقضی بیش نیست بخصوص در دو دهه اخیر اما ما هم خوشحال میشیم این اثر ارزشمند دستش کوتاه نمونه…