نوشتن در باب کارکردهای سینما همان اندازه نقض غرض است که نوشتن دربارهی فیلم و مفهوم خاص آن به عنوان سوژهی تحلیل. با این حال همچنان این [نوشتن] تنها گونهی متعالی از بیان اندیشه در تفسیر موضوع در نظر گرفته میشود. پس اینکه چرا دربارهی سینما و به خصوص در نقد فیلم مینویسیم پرسشی به همان اندازه بنیادین است که چرا آب در دمای قریب به ۱۰۰ درجه میجوشد و از این قبیل. به وجود آمدن این پرسش در ذهن نویسنده و نیز خواننده به ذات اتفاق مبارکی است، حال آنکه پاسخ صحیحی به معنای واقعی کلمه برای آن وجود ندارد، تا زمانی که سوژهی نگاشتن معین باشد، توضیح نویسنده ممکن است برای مشخص شدن هدف چارهساز شود.
ابتدا باید مشخص شود زمانی که یک نویسنده در نقد و بررسی اثری هنری کوشش میکند، چه هدفی دارد. در این مورد، محرز است که ما در گیمنیوز به بررسی آثار سرگرمی میپردازیم و شاید گاهی واژهی «نقد» را به طور استعاری قرض میگیریم تا محتوای پسندتری به مخاطب ارائه دهیم. این شیوهی ارائه اگرچه خالی از ایراد نیست، در مطلع خود خاطرنشان میکند که خواننده بنا است با نوشتهای «موشکافانه» و «تعیین کننده» روبرو باشد. در حالی که «بررسی» میتواند -و باید- به نوشتهای اطلاق شود که هدف آن «مرور ویژگیها» و «ارزیابی عملکرد آنها» در کلیت اثر است. به همین ترتیب، «نقد و بررسی» معنایی مستقل و واضح پیدا میکند: نوشتهای که ضمن مرور ویژگیها و ضعفهای یک اثر و ارزیابی عملکرد آنها میکوشد به شکل تعیین کنندهای [برای کیفیت اثر و مطلوب بودن یا نبودن آن] هدف خالق اثر [عمدتا نویسنده و کارگردان – یا طراح و بازیساز] را موشکافی کند.
حال اگر در این سایت با مطالبی با برچسب نقد و بررسی مواجه میشوید این هدف را به خاطر داشته باشید. این کار سبب میشود زمانی که انتظار نقد کاملا فرمال یک فیلم سینمایی یا یک قسمت از سریال در مخاطب به وجود نیاید. حقیقتا سینما و تلویزیون بیش از آنکه تکنیک و فرم خالی باشند، بستر انتقال اندیشه هستند و این رکن مهم و اساسی است که ما را همیشه به نوشتن وامیدارد. از طرفی تجربهی چندین ساله در حوزهی نقد و بررسی آثار سرگرمی، این امکان را برای ما فراهم کرده که پیش از آنکه به ورطهی کلیگویی یا بررسی مکانیکی اجزای یک اثر بیفتیم، به ابعاد فرهنگی و هنری و تاثیرگذاریهای اجتماعی یا سیاسی اثر توجه کرده و جهت نقد را با این نگاه مشخص کنیم.
اما اساسا چرا این نگاه را انتخاب میکنیم؟ از طرفی چون سینما مجال دیگری برای اندیشیدن و تلاش برای درک تجربهها و دیدگاههای دیگران از پدیدارشناختی هستی است و از طرف دیگر، هر بار که کار هنری با خود مواجه میشود تعامل ادامه مییابد. پیوسته نوشتن از سینما نیز میتواند مجال دیگری برای اندیشیدن و یا بهتر از آن، به اندیشه واداشتن خواننده منجر شود، که هدف غایی ما از نقد فیلم نوشتن است. اینکه سینما یک صنعت و سرگرمی دوستداشتنی است و عمدتا در آن میشود رهایی از واقعیت و جدایی از زمین ناهموار ناملایمات زندگی را جست از یک طرف، و اینکه گونهای از هنر است که در پی مواجهه با آن، انسان از جهاندیگری و انساندیگری آگاه میشود و به تجربههای تازه میرسد که میتواند مسیر زندگی خود را با آنها تنظیم کند از طرف دیگر، انگیزهی اصلی نگاه کردن به آثار سینمایی و دقیق شدن در کارکردهای آنها و سپس قلم زدن به همین بهانه است. به دست آوردن تجربههای جدید، اگرچه در بسیاری موارد از دریچهی سینما عمق لازم را ندارد، به سبب تاثیرگذاری بیاندازهی این مدیوم همواره با اهمیت تلقی میشود.
نتیجه اینکه سینما بهانهی دیگری است برای اندیشیدن. برای تجدید نظر کردن دربارهی باورها و اعتقادات، برای شیوهی زندگی و تعامل با دیگران، با جهان پیرامون. و نوشتن دربارهی سینما و در نقد فیلم میتواند به همان اندازه که سینما هست، روشنگر ظاهر شود و ما را مجددا به اندیشیدن وادارد. نقد فیلمی که در اینجا میخوانید نه الزاما متبلورکنندهی ایدههای خالق اثر است نه بازتابدهندهی پیامد شکلگیری ویژگیهای آن به طور صرف، بلکه ابزاری است برای عمیق شدن در چرایی شکلگیری این ایدهها و ویژگیها و چگونگی به کارگیری آنها و استفاده از سینما برای انتقال پیام.
نقد فرمال در دنیای مدرن و برای فیلمهای سینمایی مدرن جایگاهی ندارد، که این شیوهی منسوخ شده از نقد و بررسی به مرور به کلیشهای تبدیل میشود که نوشتهها را تهی از معنا و کارکرد میکند و همه را به هم شبیه میسازد. دیگر نه تفاوتی بین نویسندهها است، نه نقدها و نه فیلمها. همه محصولاتی هستند که مدیا تولید کرده، به مانند فیلمهای مارول، که نه سینما بلکه پارک تفریحی هستند و ایدهی فرمالیستی نقد فیلم برای فیلم و برای کارکردهای سینما است که این آتش را تندتر میکند. به باور من، در عوض باید به آثار سینمایی از دریچهی دیگری نگریست. به همین خاطر است که نقد فیلم مینویسم.