فیلم Minions: The Rise of Gru به کارگردانی «سرگئی کوچرنف» (Serguei Kouchnerov) و «فابیان پولاک» (Fabien Polack) ششمین فیلم با حضور مینیونهاست. این مجموعه به دو قسمت تقسیم شده است. داستان مینیونها در یک سو و «من نفرتانگیز» از سوی دیگر که بیشتر پیرامون گرو و کودکانش است. در ادامه با نقد و بررسی فیلم Minions: The Rise of Gru همراه گیمنیوز باشید.
نقد و بررسی فیلم Minions: The Rise of Gru
این فیلم داستان تبدیل شدن «گرو» به یک خلافکار حرفهای در یازده سالگی را نمایش میدهد. سوالی که از اول برای همه مطرح بود: گرو کیست و چگونه تبدیل به یک شرور بزرگ شد؟
ماجرای او با مادرش، مینیونهایش و علاقه شدیدش به گروه «شش شرور» (Vicious 6). او در این راستا یک معلم خوب نیز پیدا میکند. به تصویر کشیدن گروی کوچک، حالات روانی و سبک زندگی او در کودکی برای طرفدارانش جذاب است. دیدن شادی و خوشحالیهای او، تفریحات و شراشرتهایش، آواز خواندن و حتی لباس پوشیدنش. شرور بودن گروی کوچک از همان ابتدا مشخص است. همان ابتدای فیلم با سه مینیون محبوبش به شهربازی، سینما و بستنی فروشی میروند و تمام مدت با تقلب همه چیز را به نفع خود تغییر میدهند. یا با خوردن بستنی جلوی شیشه باشگاه وقتی آن طرف افراد دارند به سختی تمرین میکنند.
این فیلم دهه ۷۰ میلادی را به تصویر کشیده است. شلوارهای پاچه گشاد، رنگهای جیغ و مدل موهای خاص آن زمان. داستان این قسمت از جایی شروع میشود که گرو برای استخدام در گروه 6 شرور یک دعوتنامه دریافت میکند و برای مصاحبه به دیدار آنها میرود. او فقط یازده سال دارد و این باعث میشود که 6 شرور او را مسخره کنند. ولی گرو تسلیم نمیشود و برای اثبات خودش سنگی ارزشمند را از آنها میدزدد. و ماجرای اصلی از اینجا شروع میشود. در این اینجا سه خط داستانی شکل میگیرد که تقریبا در پایان و در بهترین زمان به هم میرسند.
یکی از خطهای داستانی، ماجرای سه مینیون اصلی «کوین» (Kevin)، «استوارت» (Stuart) و «باب» (Bob) است که برای نجات گرو تصمیم میگیرند کونگفو یاد بگیرند. از نظر کمدی و پیام شاید بهترین قسمت داستان سکانسهای آموزش کنگفوی این سه مینیون باشد.
پیدا کردن هیولای درون هدف آنها است یا شاید منظور همان قدرت درون هر فرد است. یک دیالوگ توسط استاد آنها بیان میشود که واقعا جذاب است:
«حتی کوچکترین افراد هم قادر به انجام بزرگترین کارها هستند. کافیه اعماق وجودتون رو جستوجو کنید و هیولای درونتون را پیدا کنید…»
وفاداری این موجودات زرد به رییس کوچکشان (Mini Boss) نیز از بهترینها است. حتی با اینکه گرو آنها را اخراج میکند آنها بازهم به او وفادار هستند و برای نجات جان او سخت مبارزه میکنند. وفاداری یک اصل مهم در زندگی ما است. دیدن اینگونه وفاداریها میتواند این خصوصیت را در مغز ما پر اهمیت کند که بدون شک در زندگی روزمره ما بیتاثیر نخواهد بود. البته یکی از علل وفاداری آنها به گرو میتواند این باشد که گرو نیز جز آنها کسی را ندارد و تفریحاتش مثل سینما، شهربازی و حتی موقع خوابیدن نیز در کنار آنها است. گرو و سه مینیون محبوبش در کنار هم خوشحال هستند و این خوشحالی باعث حال خوب و وفاداری آنها میشود.
قسمت مهم دیگر این فیلم همان اول، دقیقا بعد از تیتراژ بود: جایی که گرو در مدرسه آرزو میکند که یک خلافکار حرفهای شود. او در پایان به آرزویش میرسد. حتی بهتر: خلافکاران مورد علاقهاش را میبیند، مبارزه میکند و معلم خصوصی پیدا میکند.
خط داستانی دوم مربوط به یکی دیگر از مینیونها میشود که درصدد کمک به مینی باس است. «آتو» (Otto) یک مینیون تپل است که سنگ دزدیده شده را با یک سنگ معمولی تعویض میکند و حالا برای پیدا کردن آن با یک دوچرخه به دنبال یک موتور سوار رکاب میزند. این قسمت نیز جذابیت خاص خودش را دارد. تلاشهای بیوقفه و طاقت فرسای آتو در انتها بسیار کمک کننده است. ماجرای او نیز نکات ریز و درشت خودش را دارد: از دوستی با موتور سوار گرفته تا شادی او در جشن شروع سال جدید چینیها.
ماجرای بعدی، مربوط به خود گرو است که چطور از یک اسیر تبدیل به یک شاگرد میشود و خلافکار مورد علاقهاش که قصد جان او را دارد حالا تبدیل به معلم او میشود.
زبان خاص و عجیب مینیونها که اختراع تولیدکنندگان است کل ماجرا را تغییر میدهد. به گفته خودشان ترکیبی بین زبانهای انگلیسی، ایتالیایی، فرانسوی و اسپانیایی است. لهجه و حالت استفاده آنها از کلمات کل داستان را بانمک و دلانگیز میکند. احتمالا با شنیدن زبانشان برای بار اول متوجه کلامشان نمیشوید اما کمکم به لهجه آنها عادت میکنید. جالب است که در فیلم نیز همه متوجه آنها میشوند.
ارتباط این فیلم با قسمتهای دیگر نیز باعث جذابیت آن شده است. ارتباطهایی مانند پسر بانکداری که بعدا تبدیل به رغیب گرو میشود. یا دوست شدن با دکتر «نفاریو» (Dr. Nefario) و دیدن ماشین جذاب گرو. و البته سبک لباس پوشیدن گرو و آن شال گردن راه راه نیز حس فیلمهای Despicable Me را تازه میکند.
اما در نهایت فیلم Minions: The Rise of Gru به جذابیت فیلمهای قبلی نبود. انتظار میرفت که گرو آموزشهای جذابتری داشته باشد. سکانس رفتن به بانک و دزدی کمی ضعیف اجرا میشود و انگار یک چیزی در اینجا کم است. آنها وارد شده، تابلویی را دزدیده و خارج میشوند. المان طنز هم نسبت به فیلمهای قبلی کمتر بود.
از آنجایی که شخصیت مینیونها بسیار محبوب شدند (آنها همهجا هستند، عروسکفروشیها، روی لباسها و لوازم تحریر، همهجا، حتی سایت مخصوص به خودشان را دارند) شخصیت اصلی این فیلمها از گرو به مینیونها تغییر کرد که از یک جایی به بعد بیشتر نگاه تجاری مطرح شد تا کیفیت. مینیونها طرفداران زیادی دارند اما شاید شخصیت آنها آنقدرها قابلیت گسترش و مانور نداشته باشد. شاید هم در شخصیت پردازی این قسمت کمی ضعیف عمل کردهاند.
صداگذاری این مجموعه بدون شک از نقاط قوت آن و لیست صدا پیشگان فیلمها بسیار حیرت انگیز است. «استیو کارل» (Steve Carell) صداپیشه گرو است و «ون دام» (Van Damme) صداپیشه ژان کلود. «تاراجی پی هنسون» صدای بل باتم، «جولی اندروز» صدای مادر گرو، «میشل یئو» صدای استاد کنگفو، «راسل برند» (Russell Brand) صدای دکتر نفاریو، «دلف لاندگرن» صدای سونجر و «آلن آرکین» (Alan Arkin) صدای وایلد ناکلز را به آنها دادهاند.
از اینها گذشته، جلوههای بصری و طراحی این قسمت واقعا عالی و دقیق بود. جزئیات بسیار عالی به تصویر کشیده شده بودند. اعم از لباسها، موسیقی، محیط خانهها و شهرها. صحنههای مبارزه و اکشن نیز با مهارت جالبی طراحی شده بود. یکی از بهترین طراحیها و موسیقیها، تیتراژ شروع فیلم است: کاور آهنگ «بنگ بنگ» از «نانسی سیناترا» به زبان چینی.
شما فیلم جدید مینیونها را چگونه ارزیابی میکنید؟ نظرتان درباره نقد و بررسی فیلم Minions: The Rise of Gru چیست؟