به سوی اسکار ۲۰۲۱ – نقد فیلم Better Days – چون ما به وقایع سیاسی اجتماعی اهمیت میدهیم
در میان فیلمهای منتخب امسال رقابت تنگاتنگی بین پنج فیلم Collevtive و Better Days و The Man Who Sold His Skin و Que Vidas, Aida و در نهایت Another Round برای کسب جایزه بهترین فیلم خارجی جوایز اسکار 2021 درگرفته است. اکران فیلم در چین سروصدای زیادی داشته است و امتیاز آن در راتن تومیتوز و وبسایتهای مشابه بالا بوده است. در ادامه با نقد فیلم Better Days همراه ما باشید.
با وجود اینکه به شخصه هیچ شانسی برای فیلم Better Days یا «روزهای بهتر» در این رقابت قائل نیستم، اما معتقدم قسمتهایی از این فیلم ارزش توجه و بررسی دارند. در ادامه اینکه چرا فیلم شانسی برای رقابت ندارد را توضیح خواهم داد. اگر هنوز فیلم را ندیدهاید، خواندن ادامه نقد فیلم Better Days را توصیه نمیکنم.
فیلم چینی Better Days یا «روزهای بهتر» معضل اجتماعی بسیار مهمی را به چالش میکشد. این فیلم درباره موضوع اذیت و آزار یا به اصطلاح انگلیسی «بولی کردن» در مدارس و دانشگاه است که به طور ویژه بر وخامت آن در مدارس تاکید میکند. در این فیلم شاهد هستیم که در جمهوری خلق چین همچون کشور خودمان (یا کشور خودمان همچون جمهوری خلق چین) برای ورود به دانشگاه یک آزمون سراسری بسیار بزرگ برگزار میشود. آزمونی که تعیین کننده آینده کسانی است که در آن شرکت میکنند. بررسی مساله آزار در مدرسه همزمان با فشار روزافزون و نزدیکتر شدن به روز کنکور سراسری ورود به دانشگاه و تلاش دانشآموزان برای دست و پنجه نرم کردن با چنین فضای مسمومی دستمایه فیلم تا تقریبا یک ساعت اول آن است.
اما متاسفانه در ادامه با چیزی که من کش دادن بیش از حد حواشی میدانم، روایت رسمن از یک داستان جدی و طلایی تبدیل به یک ملودرام عامهپسند میشود و مخاطب را به طرز عجیبی گیج میکند. فیلم از جایی به بعد نمیتواند راه خود را بین یک داستان تینایجری عاشقانه دبیرستانی و به تصویر کشیدن تاثیرات موضوع مخرب آزار و بولی در مدرسه و ماجرای ملوداراماتیک یک قتل پیدا کند.
حدود ۳۰-۴۰ دقیقه اول فیلم باعث میشود تصور کنید با فیلمی قوی روبرو هستید. باز کردن آرام ماجرا با کاتهای به جا و تغییر سکانسهای معنیدار که جریان داستان را در طول خود حفظ میکنند از نقاط قوت قسمت اول فیلم است. از طرفی روایت مستندواری که کارگردان فیلم درک تسنگ (Derek Tsang) در برخی از سکانسها از آن کمک میگیرد به اندازه مناسب به جدیت فیلم میافزاید و استرس و اضطراب دانشآموزان برای آیندهشان را به خوبی منتقل میکند. اینجا این تصور را ایجاد میشود که قرار است شاهد داستان بکر و تاثیرگذاری باشید.
در ابتدای فیلم شاهد سکانسی قدرتمند با بازی ژو دونگیو (Zhou Dongyo) در قامت یک معلم زبان انگلیسی هستیم که به شاگردانش دستور زبان یاد میدهد. دستور زبان انگلیسی درباره حس از دست دادن و یادآوری گذشته. او حین تکرار و تمرین جملات با دانشآموزانش به گذشته خود پرتاب میشود.
دونگیو در این سکانس بازی قابل قبولی ارائه میدهد. در خلال لحن و حالت صورتش به راحتی حس فردی که با یادآوری گذشتهاش مسخ میشود دریافت میکنیم. این نقش آفرینی همان چیزی است که کارگردان به کمکش در این سکانس به زیرکی مخاطب و تماشاگرش را تشنه و کنجکاو کشف فیلم میکند. به عبارت سادهتر، این سکانس یک سکانس جذب کننده است. همینجاست که احساس کردم قرار است با یک فیلم استثنایی طرف باشیم.
با پرتاب شدن به گذشته، به نوجوانی چننیان (شخصیت اول) برمیگردیم. در فضای دبیرستان او قرار میگیریم و فقط دو ماه به آزمون سراسری ورود به دانشگاه باقی مانده است. آنطور که از شمایل فیلم برمیآید این آزمون بسیار شدیدتر از کنکور خودمان روی آینده نوجوانان چینی تاثیر میگذارد، به گونهای که دوام مالی و آینده موقعیت اجتماعی خانواده کاملا وابسته به دانشگاهی است که فرزند خانواده در آن پذیرفته میشود.
چننیان آینده خود و خانوادهی از هم پاشیدهاش را در قبولی در دانشگاه شماره یک چین میداند. معضل بولی شدن به گونه جالب راه خود را در روایت شخصیت اول فیلم باز میکند. چننیان به تازگی شاهد خودکشی همکلاسیاش به خاطر فشار قبولی و آزار و بولی شدن در محیط مدرسه بوده است. گرفتار در عذاب وجدان سکوت در برابر آزار دیدن همکلاسی درگذشتهاش، حالا خود او سوژه و هدف تازه برای بولی و آزار در کلاس و مدرسهاش شده است.
در نیم ساعت تا چهل دقیقه ابتدایی فیلم کارگردان به خوبی مواجهه افراد با آزار و عاقبت آن را به تصویر میکشد. او نشان میدهد که اتفاق به خودی خود دردناک است و همه از آن ابراز ناراحتی میکنند. اما هیچکس اعم از دانشآموزان، معلمها، مدیرها و حتی والدین آن را گردن نمیگیرند.
دانشآموزان محکوم به سکوت هستند. چون نمیخواهند تمرکز خود را بهم بزنند و درگیر شوند. آنها معتقدند که با راهیابی به دانشگاه بالاخره این آزارها تمام میشوند. پس به هر قیمتی تحمل میکنند. از طرفی معلم و مدیر قضیه را به یکدیگر پاسکاری میکنند و حتی والدین هم در این چرخه از بار مسئولیت شانه خالی میکنند. حتی زمانی که چننیان سکوت خود را میشکند نیز تغییر چندانی در روند این چرخه باطل رخ نمیدهد و فیلم به سراغ عاقبت سکوت نکردن او میرود.
در این میان جای خالی چیزی که به شدت حس میشود، تمرکز بر روی چرایی اتفاق افتادن این آزارها است. متاسفانه در این فیلم از انگیزه بولیکنندگان و آزارگران چیز مشخصی دستمان را نمیگیرد و این خلا منطقی کمی توی ذوق میزند. با این حال ۳۰-۴۰ دقیقه اول فیلم حول محور آزار و بولی کردن به خوبی توسط کارگردان مدیریت میشود.
سپس وارد یک ساعت و بیست دقیقه بعدی فیلم میشویم که داستان آن را با یک تغییر ۱۸۰درجه عوض میکند. انگار که تسنگ دیگر چیزی برای ارائه به مخاطب در داستان اولیه و سرگرم نگه داشتن او ندارد، پس وارد فاز دوم میشود که در آن فیلم از شدت کندی ریتم و کش پیدا کردنش تا بینهایت، تمرکز بر ادامه تماشا را سخت میکند. مواجهه با چنین افت فاحشی برای من بیننده به شدت ناامید کننده بود.
بعد ازین شاهد ورود عاشقانههای تینایجری دبیرستانی و تعدادی اتفاق بیدلیل و بیربط به داستان اصلی هستیم. همان سکانسهای مستندوار که در ابتدا کمکی برای جذابیت فیلم بودند، حالا صرفا برای اینکه یادآوری کنند شخصیت اول فیلم همچنان یک دانشآموز کنکوری وسط یک محیط پرتنش است چندباره تکرار می شوند و حوصله مخاطب را سر میبرند.
ناگهان برای جذب مخاطب بیحوصله، کارگردان یک ماجرای قتل را هم به زور در داستان میچپاند. دیگر موضوع اصلی فیلم کلا به حاشیه میرود. حالا با فیلمی در ژانر Thriller و دلهرهآور طرف میشویم. کارگردان اینجا هم برای حل معمای قتل پلهپله داستان را باز میکند که آن هم جذابیتهای خاص خود را دارد. اما این فیلم در این لحظه دیگر از اهداف اولیهاش بسیار دور افتاده است.
همینطور دیالوگهای فلسفی و سنگین از زبان دو بچه 17 ساله در انتهای فیلم تقریبا غیرمنطقی و باورناپذیر هستند. آنها در حال انتقال یک پیام اخلاقیاند، اما پختگی حرفهایشان زبان بزرگسالان است، نه دو نوجوان در آستانه جوانی. این هم یکی دیگر از اشکالات وارد به فیلم است که چندین بار در طول آن شاهدش هستیم. در آخر، معمای قتل حل میشود، و فیلم در حالی که هر دو شخصیت اصلی فیلم دوباره در زمان حال مشغول مبارزه با معضل بولی کردن هستند پایان مییابد.
شما تصور میکنید که فیلم پایان یافته است، در صورتی که ناگهان همراه با تیتراژ شاهد پخش یک ویدیوی سراسر پروپاگاندا میشوید. غلظت پروپاگاندا در این ویدیو آنقدر بالا است که یک لحظه احساس کردم فیلم صرفا برای تشکر از دولت جمهوری خلق چین در به رسمیت شناختن آزار در مدارس ساخته شده است.
از داستان فیلم و کارگردانی آن که بگذریم، مایلم نگاهی هم به بازیگران این فیلم و نقشآفرینی آنها داشته باشیم. نقش اول مرد فیلم جکسون ییی (Jackson Yee) برای نقشآفرینی در قامت یک پسر شرور خیابانی زیادی زور میزند و اصطلاحا Overacting میکند. با توجه به سابقه نقشآفرینی او در فیلمهای گذشتهاش میتوان گفت که او به نوعی جاستین بیبر چینیها است. نقشآفرینیاش در چنین نقشی چندان باورپذیر نبود، زیرا که حتی سابقه بازی کردن چنین نقشهایی هم ندارد و این اولین تلاش او برای ایفای نقش چنین شخصیتی بود.
بازیگر نقش اول زن تنها در سکانس ابتدای فیلم بازی قابل قبولی دارد و در ادامه چیز چشمگیری ارائه نمیدهد. دونگیو 27 سال سن دارد و انتخاب او برای بازی کردن نقش یک دختر 17 ساله توسط کارگردان تسنگ هم جای کنجکاوی و سوال دارد.
در پایان نقد فیلم Better Days لازم میدانم بگویم که این فیلم ابدا در حد و اندازههای اسکار نبوده و نیست. این فیلم ساخته سال 2019 است و اینکه چطور میتواند برای اسکار 2021 نامزد شود جای سوال دارد. از طرف دیگر نامزدی این فیلم برای بخش خارجی اسکار از نظر بنده فقط و فقط به دلیل هجمههای اخیر به آسیایی تباران ساکن ایالات متحده بخاطر همهگیری کرونا است، وگرنه این فیلم حتی نمیتوانست برای بخش فیلمهای خارجی نامزد باشد.
برگزارکنندگان اسکار با انتخاب این فیلم فقط به دنبال اعلام این نکتهاند که به حقوق تمامی نژادها و اقلیتها احترام میگذراند و نسبت به وقایع اجتماعی که در ایالات متحده رخ میدهد بیتفاوت نیستند. حتی نامزدی فیلم Minari در چندین بخش نیز از این قضیه بیتاثیر نیست، هر چند که این دو فیلم را به هیچ وجه نباید با هم مقایسه کرد.
با این حال وجود این ویدیوی پروپاگاندا گونه در انتهای فیلم سوالات زیادی برای من برمیانگیزد. آیا اسکار به دنبال ترسیم و نمایش چهره پیشرفته و اهمیت دهنده به معضلهای اجتماعی دولت جمهوری خلق چین به مردم سایر کشورها و ایالات متحده است؟ با توجه به اتفاقات اخیر دنیا، اگر این فیلم اسکار بگیرد، من اصلا تعجب نمیکنم.
نقد شما به فیلم Better Days چیست؟ این فیلم را تماشا کردهاید؟ نظر خود درباره آن را با ما در میان بگذارید.
پیشنهاد میکنم وقتی نقد فیلم می نویسید منصفانه بنویسید. نقد خیلی بدی بود!
نقد شما منصفانه و خوب نبود.
اون پروپاگاندای غلیظ هم که میگید در آخر بسیاری از فیلم های هالیوودی وجود داره و اصولا ربطی به پروپاگاندا نداره و بر اهمیت قوانین جدید تاکید دارن
شما با تعصب غربگرا و ضد چینی این مساله رو میبینید.
من در آلمان زندگی میکنم و این دیدگاه تحقیرآمیز ضدشرقی رو نشانه پروپاگاندای رسانه ای غرب میدونم. در همین آلمان ، در رسانه ها به طور مداوم و البته عموما غیرمستقیم میگن که ما خوبیم و شرقی ها بد و دیکتاتور و … هستن.
فیلم ضعف هم داشت ولی شما با عینک ضدچینی نقد کردید و برای همین تعصب بیجا، نقد شما بی ارزش هست برای من که فقط دنبال سینما هستم
متاسفانه آخر فیلم رو متوجه نشدم…. کاش توضیح میدادین
من این فیلم را دیدم.
به نظرم نقد شما کمی بی رحمانه است و فیلم را زیاد کوبیده است.
بازی بازیگر ها فوق العاده بود و ترکیب نگاه آنها با موزیک ملودرام بسیار جذاب بود.
من با شما درباره ی داستان فیلم موافق هستم، کمی موضوعات پیچیده شد و اخر سر کارگردان برای جذابیت ملت رماتیک آسیایی ترکیب جالبی رو ارائه نداد. این که دو شخصیت اصلی به یکدیگر علاقه مند شوند کاملا عادیه ولی پرداخت بیش از حد به ان باعث دور افتادن از موضوع جذاب فیلم می شود.
به نظرم انتخاب بازیگر اصلی زن با این که سن بیشتری دارد کاملا مناسب است. چون اون شخصیت به یک بازیگر بسیار توانمند و قوی نیاز داشت که بتواند بار اون شخصیت را بکشد و انتخاب اون کاملا مناسب بود.
باتشکر از زحمات شما
آخر فیلم رو من متوجه نشدم دختره اعتراف میکنه چون آخر فیلم لباس مجرمان مثل دوست پسرش رو پوشیده آیا دانشگاه میره ؟ و پسره اعدام میشه ؟