در بین فیلمهای 2022 به ندرت میتوان فیلم خوب پیدا کرد. و اگر به دنبال شاهکار باشیم کار بیهودهای انجام دادیم. فیلم The Northman هم یک فیلم دو هزار و بیست و دویی است. انتظار زیادی از آن نباید داشت. فیلمساز سعی کرده با بهره گرفتن از اساطیر اسکاندیناوی و آیینهای فولکلور مردم شمال، فضایی جذاب به فیلم ببخشد، اما شکست میخورد. در ادامه با نقد و بررسی فیلم The Northman (مرد شمالی) با گیمنیوز همراه باشید.
این فیلم به کارگردانی رابرت اگرز ساخته شده و فیلمی پیرامون انتقام است.
درست است که فیلم در یک فضای وایکینگی و با مضمون انتقام ساخته شده، اما باوجود چنین عناصر جذابی، کرگردان به درستی نتوانسته از آنها استفاده کند و یک فیلم متوسط رو به ضعیف ساخته است. البته با توجه به پایانبندی میتوان امیدوار بود، این فیلم قسمت دومی نیز داشته باشد و نقصها در فیلم بعدی برطرف شوند.
خلاصه داستان فیلم The Northman
«املث» فرزند پادشاه «آرواندال» در منطفه شمال است. پادشاه آرواندل در جنگ زخمی شده و میخواهد املث را به عنوان ولیعهد معرفی کند. اما عموی املث، «فیونر»، پادشاه آرواندل را میکشد و املث مجبور به فرار میشود. سالها بعد املث به سرزمین تحت امر فیونر برمیگردد تا انتقام پدرش را بگیرد و مادرش را از اسارت فیونر نجات دهد. آنجا با زنی زیبا برخورد میکند و آن دو به هم علاقمند میشوند.
در فیلم The Northman سازنده تلاش کرده نسخهای پایبند به منبع اقتباس خود از ادبیات اسکاندیناوی بسازد. اما در پرداخت آن، چه در شخصیتپردازیها چه در پیشبرد و چگونگی داستان چندان موفق عمل نکردهاست.
زمانی که املث هویت خود را برای مادرش فاش میکند، مادرش اعتراف میکند که در قتل پدر املث با عمویش همدست بوده و حتی همان موقع با قتل املث نیز موافقت کرده است. املث تصمیم میگیرد انتقام را فراموش کند و با همسرش در جایی دور زندگی عاشقانهای بسازد. اما وقتی میفهمد که همسرش باردار است، برای محافظت از خانوادهاش برمیگردد تا با عموی خود بجنگد.
نقش اساطیر در فیلم مرد شمالی
در فیلم مرد شمالی بهوضوح از اساطیر اسکاندیناوی استفاده شده است. بار ها نام اودین، والهالا و والکیریها را میشنویم. اما این اساطیر تا چه حد در پیشبرد داستان کمک کننده بوده؟ آیا اگر آنها را حذف کنیم به بدنهی فیلم آسیب وارد میشود؟
به نظر میرسد کارگردان به طرز ناشیانهای از اساطیر استفاده کرده و آن نامها و اسمها هیچ نقش کلیدی در پیشبرد داستان ندارند. گویی کارکردان میخواسته دانش اساطیری حود را به رخ مخاطبانش بکشد بذون اینکه هنر استفاده از آن را در فیلم داشته باشد. کلاغ سیاه، قربانی آویزان از درخت و… فقط به مخاطب نشان داده میشوند اما هیچ نقش تعیینکنندهای در فیلم ندارند.
در فیلم چندین جادوگر را میبینیم که به املث قهرمان داستان سرنخهایی میدهند. اما فقط در جایی ظاهر میشوند و دیگر خبری از آنها نیست. این تعدد و این گذرا بودن نقش آنها باعث گیج شدن مخاطب میشود و از جذابیت فیلم میکاهد.
علاوه بر این در یک فیلم که ادعای حماسی بودن و الهامگرفتن از اساطیر را دارد، چنان استفاده سطحی از جادوگران نه تنها باعث جذابیت نمیشود که از آن میکاهد. مخاطب انتظار دارد شخصیتها را در طول فیلم ببیند، تا با آنها بتواند ارتباط برقرار کند، اما این برقراری ارتباط با شخصیتهای جادوگر در فیلم مردشمالی اتفاق نمیافتد زیرا فیلم این مجال را به مخاطب نمیدهد.
داستان خیانت و انتقام که در فیلم بازگو شده، داستان آشنایی است که مشابه آن را در «هملت» شکسپیر دیدهایم. در واقع منبع الهام فیلمنامهی «مرد شمالی» همان داستانی است که شکسپیر هملت را از آن اقتباس کرد. اما صرف اینکه داستان جذاب باشد دلیل نمیشود که فیلمساز بتواند از آن داستان اقتباسی شاهکار در بیاورد. در فیلم The Northman سازنده تلاش کرده نسخهای پایبند به منبع اقتباس خود از ادبیات اسکاندیناوی بسازد. اما در پرداخت آن، چه در شخصیتپردازیها چه در پیشبرد و چگونگی داستان چندان موفق عمل نکردهاست.
در طول فیلم املث، قهرمان فیلم با چالشهایی روبهرو میشود اما آن چالشها به آسانی رفع میشوند و ذهن مخاطب را اصلا درگیر نمیکنند. املث کودک به راحتی از دست عمویش فرار میکند. به راحتی به سرزمینش بر میگردد تا انتقام بگیرد. به راحتی شمشیر مخصوص را بدست میآورد. بدون هیچ چالشی برادر و خانوادهی عمویش را میکشد. حتی وقتی در کلبهای زندانی است و دستانش بسته است از غیب کمک میرسد و آزاد میشود و مخاطب هیچ کشمکش هیجانانگیزی را نمیبیند.
شاید به نظر برسد که املث ناچار به تسلیم شده، اما سرنوشت املث انتقام خون پدر بود. بااین حال او نجات جان خانوادهاش را انتخاب کرد.
فیلم ادعا دارد که یک فیلم حماسی-وایکینگی است اما در عمل آنقدرها هم موفق نبوده است. در یک فیلم حماسی احتیاج به لشکرهای عظیم، صحنههای باشکوه و جنگهای تمام عیار است. اما در فیلم مرد شمالی تعداد جنگجوها از ده بیست نفر بیشتر نمیشوند.
کارگردان به خود زحمت خلق تصویرهای باشکوه را نداده و از چندنفر محدود استفاده کرده تا به ادعای خود که فیلمش حماسی است نزدیک شود. جنگها بیشتر به جنگهای خودمانی و محلی شبیه است تا جنگهای بین وایکینگها. مبارزات تصنعی و نتیجه آن از قبل قابل پیشبینی است. و همین موضوع باعث شده که فیلم The Northman از نظر وسعت تولید چندان قابل نقد و بررسی نباشد.
رفتار غیرمنتظره ملکه و نجات فیلم
درجایی از فیلم بالاخره بک اتفاق جذاب میافتد و آن این است که وقتی املث بعد از سالها برمیگردد تا مادرش را نجات دهد و انتقام پدر را بگیرد، با واکنش غیر منتظرهی مادرش روبهرو میشود. او میفهمد که مادرش بوده که نقشه قتل پدرش را کشیده و حتی راضی به زنده بودن املث نیست. این پیچش جزیی کمی باعث جذابیت فیلم میشود و مخاطب را دنبال خود میکشاند تا بفهمد املث با مادر خیانتکار خود چه میکند.
مسئله سرنوشت و اختیار
در فیلم بارها به مسئله سرنوشت اشاره شده است. خود املث به دنبال سرنوشتش است و سرنخهایش را از جادوگران میگیرد. او پس از آگاهی از سرنوشتش تصمیم میگیرد مسیر متفاوتی انتخاب کند و تسلیم سرنوشتی که خدایان برای او رقم زدهاند نشود. با همسرش سوار قایق میشود تا زندگی جدیدی شروع کند. اما وقتی متوجه بارداری همسرش میشود، برمیگردد تا با عمویش مبارزه کند و به این وسیله جان خانوادهاش را از خطر حفظ کند.
شاید به نظر برسد که املث ناچار به تسلیم شده، اما سرنوشت املث انتقام خون پدر بود. بااین حال او نجات جان خانوادهاش را انتخاب کرد. فیلم در این زمینه که ممکن است گریزی از سرنوشت نباشد اما میتوان آزادانه تصمیم گرفت به خوبی عمل کرده و این موضوع را نشان داده است.
بازیگران
با اینکه «نیکول کیدمن» بازی کوتاهی دارد، بسیار درخشان ظاهر شده و از نکات مثبت فیلم The Northman در نقد و بررسی آن محسوب میشود. از میمیک صورت تا ادا کردن دیالوگ همه به طور دقیق و حساب شده است. تفاوت نگاه کردنش به املث با سایر برادرانش دقیقا گویای حس متفاوت او به فرزندانش است. طوری که همان ابتدای فیلم طرز برخورد مادر و املث کودک مشخصکننده روابط میان آن دو است.
«الکساندر اسکاشگورد» که نقش املث را بازی میکند، بازی قابل قبولی ارائه میدهد. موقع خشونت مانند یک گرگ خشن و ترسناک میشود و احساسات مردی که کودکیاش نابود شده را نیز به درستی نشان میدهد.
«آنیا تیلور-جوی» بازیگر جوانی که در اکثر کارهایش موفق بوده به خوبی توانسته نقش یک موجود بین انسان و موجودی اساطیری را ایفا کند. با صدای خشدار و بمی که برای نقش به کار میبرد هم دختری که سختی کشیده و هنوز قوی است را نشان میدهد و هم یک موجود اساطیری که ویژگیهای متفاوت دارد.
ادامه فیلم مرد شمالی
با توجه به پایانبندی فیلم میتوانیم انتظار داشته باشیم که فیلم قسمت بعدی هم داشته باشد. در دقایق پایانی فیلم دیدیم که همسر املث باردار است و املث با شهود خود متوجه شد که دخترش قرار است پادشاه بعدی شود. در اواسط فیلم نیز جادوگری به املث میگوید که زنی قرار است سفرش را شروع کند. ممکن است منظورش همسر املث یا دخترش باشد که در قسمتهای بعدی از فیلم مردشمالی قرار است ببینیم.
فیلم ادعا دارد که یک فیلم حماسی-وایکینگی است اما در عمل آنقدرها هم موفق نبوده است. در یک فیلم حماسی احتیاج به لشکرهای عظیم، صحنههای باشکوه و جنگهای تمام عیار است. اما در فیلم مرد شمالی تعداد جنگجوها از ده بیست نفر بیشتر نمیشوند.
همچنین در پایان فیلم شمشیر فیونر در بدن املث فرو رفت، و معلوم نیست که املث زنده بماند یا بمیرد. به نظر میرسد سازنده فیلم قصد دارد پاسخ این پرسشها را در قسمت بعد بدهد.
فیلم The Northman با همهی صحنههای خشونت، جنگها و جادوگران و عناصر اساطیریاش نتوانست آن عظمت قابل انتظار را ارائه دهد و در حد یک فیلم متوسط باقی میماند. چیزی که فیلم ادعا میکند با چیزی که نشان مخاطب میدهد بسیار متفاوت است. شاید اگر کارگردان فیلم را در فضایی غیرحماسی و اساطیری میساخت، میتوانست موفقتر عمل کند.
فضاسازی او در اول فیلم انتظار مخاطب را بالا میبرد، اما به جای آنکه فیلم بهتر و جذابتر شود، افول میکند و توی ذوق مخاطب میزند.